به بهانه ۱۶۹ سالگرد قتل امیر کبیر در ۲۰ دی ماه ۱۲۳۰ش در حمام فین کاشان

تحلیلی از تبارشناسی اقدامات واصلاحات امیر کبیر، تقدم تکنوکراسی بر دمکراسی”

عطاالله آموزیان، ۱۸ دی ماه ۹۹″
اصلاح طلبی در ایران با میرزا تقی خان امیر کبیر شروع شد. نکته ای که در عین بداهت نه تنها فراموش شده محسوب می‌شود، بلکه جزئیات آن هرگز در مباحثه های اصلاح طلبانه حتی تحلیل هم نشد.(۱)
اولین تلاش‌های نوگرایانه در ایران عصر قاجار با تمایلات ترقی خواهانه برآمده از آگاهی به عقب ماندگی ایران واشنایی روزافزون با اندیشه پیشرفت وترقی علوم وفنون در غرب بعنوان یک ضرورت تاریخی وانجام اصلاحات درابعاد نظامی وسیاسی، اجتماعی، فرهنگی در ایران پیوند نزدیک داشت. (۲)
علت این حذف وسانسوردر تاریخ نه تنها در باره امیر کبیر که درباره عمده وزیران تاریخ معاصر ایران از امیر کبیر تا محمد علی ذکا الملک فروغی را باید در تمایز دو نوع اصلاح طلبی دانست. اول :اصلاح طلبی سیاسی که آنرا به طعنه اصلاح طلبی حکومتی می‌خوانند. دوم : اصلاح طلبی اجتماعی است که هدف آن اصلاح جامعه و کنش‌های اجتماعی است. در ادب مشروطه خواهی معنای اصلاحات، معنایی جز تجدد خواهی نداشت. الگوی اصلاح طلبی سیاسی بجز اقدامات واصلاحات وزیران وسیاست مدارانی چون “عباس میرزا، قائم مقام دوم، امیر کبیر. حسین سپهسالار نهایتا در مشروطه اول متجلی شد. که نهاد سلطنت را به مشروطیت فرا خواند. اصلاح طلبی مقدم یا اصلاح طلبی سیاسی نزد روشنفکران مشروطه خواه ارج بسیار داشت. ودر راس این تجدد طلبی امیر کبیر بود. اگرچه خوانشی که نسل‌های بعدی از امیر کبیر داشتند تا حدود زیادی محدود به مبازره او با استعمار بود. این تحلیل از نظر تاریخی درست است اما آنچه دکتر فریدون آدمیت در اثر بی نظیر خود بنام “امیر کبیر وایران” تحلیل نموده است، هنوز در پژوهش‌ و درآرای اصلاح طلبی ایران منحصر بفرد است.
آدمیت میگوید : که درایران مانند دیگر جوامع آسیایی کانون اصلی اندیشه اصلاح طلبانه نخست در دستگاه دولت بوجود آمد ونواوران اولیه از میان زمامداران ووزیران برخاستند وچون دیگر کشورهای مشرق زمین با اصلاحاتی که بدست رجال فرزانه صورت گرفت، اندیشه های جدید به پیکر اجتماع سرایت یافت. پیشروان اصلاح وترقی جدید عباس میرزا وقاءم مقام بزرگ میرزا عیسی بودند وجانشین آنها قائم مقام دوم ومیراث همگی به امیر کبیر رسید. (۳)
فهم دکتر فریدون آدمیت از اهمیت نهاد وزارت البته دقیق است، اما حصر آن به مشرق زمین وچند وزیر اصلاح طلب چندان مسموع نیست، چرا که حتی در مغرب زمین هم فقط نهاد وزارت که نهاد مبدع اصلاحات بود، شاهانی مانند ” فردریک خردمند در پروس یاآلمان بعدی، پتر در روسیه در کنار وزیرانی مانند اتوفون بیسمارک در آلمان بنیانگذاران اصلاحات وتوسعه وتجدد وترقی ملت‌های خود بودند” . نهاد وزارت در ایران از بدو تاریخ یعنی ازعهد بزرگمهر حکیم عموما بعنوان نماد عقلانیت قلمداد می‌شدند. از عهد امیر ورجال همفکر او با فراست، پی به ضعف حکومت بردند وبرآن شدند که برای بهبود وضع کشور در عرصه داخلی وخارجی باید به اصلاحات دست زنند.
در حقیقت دوران صدرات امیر سه جنبه بسیار مهم داشت. یکی اینکه ساختار سیاسی کشور بر پایه قانون وعدالت نهاده شود.
دوم آنکه آموزش وتربیت ملت در الویت قرار گیرد. سوم اینکه رضایت وخرسندی خاطر ملت را با انجام اقدامات اصلاحی جلب کند، مجموعه این عوامل نظامی را بنا نهاد که دوره صدارت ۴ساله امیر به نظم میرزا تقی خانی معروف گردید. (۴)
اگرچه سستی رای ناصرالدین‌شاه در اجرای اصلاحات وهمگامی با امیر در پروژه اصلاحات وی باعث شد که شاه جانب محافظه کاران دیوانی را بگیرد که مدام خطرات نوآوری ها را در حیات اقتصادی واجتماعی به گوش او می‌خواندند.(۵)
دکتر فریدون آدمیت بر این باور است که امیر نه در پی الگوی دمکراسی خواهی به شیوه روشنفکران ۱۵۰ ساله اخیر که در پی یافتن الگوهای توسعه گرایی بوده است. “می‌دانیم که در صبحت با اروپاییان از سیستم حکومتی غربی خاصه حکومت ژرمنی جویا بود وآگاهی کسب می‌کرد. (۶)
امیر حتی در باره توسعه روسیه وتجربه پتر کبیر هم کنجکاو بود وبرخلاف روایت مشهور نه غرب ستیز بود ونه دشمن روس. در آن زمان مکتب فکری حاکم بر اندیشه اصلاحات به تعبیر سید جواد طباطبایی مکتب تبریز بود.
امیر قصد داشت که رعایای بدون حقوق سلطان را به شهروند تبدیل کند، مانع این کار هم درآغاز نه سلطان که خود رعایا بودند. امیر به سنت وشیوه اصلاحات روس وپروس بیش ازادی وعدالت بعنوان دوارزش مدرن، بیشتر در پی احیا واعاده نظم وامنیت در جامعه ایران بود. که می‌توان ازآن بعنوان قانون یاد کرد. امیر کبیر ازآن جهت امیر “کبیر” بود که هم امیر کشور بود وهم امیر لشکر. درحکم شاه او فقط صدر اعظم نبود بلکه به حکم شاه شخص اول ایران بود.
به همین علت در ایران عصر قاجار که امنیتی وجود نداشت، نظم میرزا تقی خانی مقدم بر همه اشکال دمکراسی بود. در همین نظم بود که توسعه شکل میگرفت.
با شهادت امیر کبیر در ۲۰ دی ماه ۱۲۳۰ش اصلاحات از یک سیاست به یک نهضت بدل شد. اصلاحات به مثابه یک سیاست راهبردی است که نشان دهنده آگاهی واراده حکومتها برای بهبود خواهی تلقی می‌شود. اگاهی که ناصرالدین‌شاه نسبت به فتحعلی شاه ازآن برخوردار بود وچندی با وزیرانی مانند امیر وسپهسالار این آگاهی درعرصه پراکسیس یا عمل گرایی در دستور کار قرار داد.و نهادهایی شبیه هیءت دولت یا مجلس مشورتی تاسیس کرد وتاسیساتی مانند دارالفنون وغیره. اما مرگ یا ترور شاه توسط یک پرولتر در ۱۲ اردی بهشت ۱۲۷۵ش نشان داد که اصلاحات از یک اراده سیاسی وحکومتی به خواستی اجتماعی بدل شده است. تاریخ تجدد در ایران با به سلطنت رسیدن ناصرالدین‌شاه بدست امیر کبیر آغاز می‌شود. پیوند شاه ووزیر وامیر. اما تاریخ روشنفکری در ایران با دوترور شروع می‌شود. :ترور امیر بدست شاه، وترور شاه بدست رضای کرمانی، شاگرد سید جمال اسدآبادی.
ترور امیر، ناکامی سپهسالار و اهمال ناصرالدین‌شاه قاجار فرایند توسعه، تجدد، وترقی را درایران به تعویق انداخت.
شاید بتوان گفت علت سقوط امیر در این بود که او بعنوان یک اصلاح گر که در کمتر از ۴ سال (۱۲۶۸-۱۲۶۴ق) خدمات بیشماری انجام داد، اما او درنهایت یک فرد بود. امیر موفق نشد یا نتوانست یک سیستم یا تشکیلات ایجاد کند. (۷)
چندی پس از مرگ امیر، ناصرالدین”شاه پشیمان” سعی کرد خاطره اورا زنده کند، ووزیران اصلاح طلبی را برسرکار آورد، اما مذبذب بودن او مانع استواری او براصلاحات شد.
پیکر امیر بعد از شهادت او بعدها به کربلا منتقل ودر حرم امام حسین ع بخاک سپرده شد.

کتاب‌شناسی :

۱-مجله مستقل جامعه وسیاست، راه تجدد از توسعه می‌گذرد، ش ۱،سال ۱ پاییز ۹۹،ص ۳۸

۲-کسرایی، محمد سالار، چالش سنت ومدرنیته درایران از مشروطه تا ۱۳۲۰ش، تهران، نشر مرکز، چ ۱۳۷۹،ص ۵

۳-ادمیت، فریدون، امیر کبیر وایران، تهران، خوارزمی ۱۳۸۵ش،ص ۱۶۴

۴-شیخ نوری، محمد امیر، فراز وفرود اصلاحات در عصر امیر کبیر، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۸۶س،ص ۲۸۵
۵-امانت،عباس، قبله عالم، ت، حسن کامشاد، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، ۱۳۸۴ش،ص ۵۳۹

۶-ادمیت، فریدون، پیشین، ص ۱۵۸

۷-سریع القلم، محمود، اقتدار گرایی در عهد قاجار، تهران، فرزان، ۱۳۸۹،ص ۱۶