رفتار گروه‌های تندرو و پیامدهای ناخواسته

خورنا – رضا صادقیان: رفتار گروه‌های تندرو و به عبارتی دیگر دسته‌های «خودسر» یا گروه‌های فشار در هر کشور و جامعه‌ای متفاوت است، این گروه‌ها با توجه به حمایت‌هایی که از آنان صورت می‌پذیرد حضورشان و نوع واکنششان در مقابل دیگر طیف‌های سیاسی و یا قدرت محلی، حزبی و دولتی تغییر می‌یابد. گروه‌های تندرو گاه در مقابل نظرات سیاسی احزاب رقیب ایستادگی می‌کنند، چند صباحی تلاش می‌نمایند مقابل قدرت‌گیری طیف سیاسی غیرهمسو با نظرات خود را بگیرند، به اجتماعات شهروندان حمله می‌کنند و… سرانجام برای رسیدن به خواسته‌های خویش راهکارهای مختلفی را پیگیری می‌نمایند.

به عنوان مثال طی سال‌های گذشته و افزایش فعالیت گروه‌های زیست محیطی در کشور ژاپن گزارش‌های نوشتاری و تصویری مبنی بر سید غیرمجاز دلفین‌ها در کشور ژاپن منتشر شد، بعد از نشر این خبرها گروه‌هایی که سود‌های سرشار خود را در جهت سید آبزیان نادرگونه می‌دیدند با استفاده از اهرم‌ قدرت‌های دولت وقت اقدام به جلوگیری از ورود اعضای انجمن‌های طرفداران محیط‌ زیست به کشورشان کردند. مادامی که این ابزارهای قدرت از عملکرد آنان حمایت می‌کرند مشکلی برای منتقدان و نفی کنندگان سید دلفین پیش نمی‌آمد، در صورتی که با کاستن از میزان پشتیبانی‌ها از سوی دولت و حلقه قدرت‌مداران، سید کنندگان غیرمجاز دلفین‌ها اقدام به برخورد‌های غیرانسانی و کتک‌زدن طرفداران محیط زیست می‌نمودند.

به عبارتی دیگر، چنانچه گروه‌های فشار بتوانند از اهرم‌های قدرت در جهت‌ حمایت از اندیشه‌ها و یا خواسته‌هایشان اقدام نمایند به سوی مددجویی از خشونت گام برنمی‌دارند، بخشی از قدرت اجرایی با درخواست‌های آنان در جهت محدود کردن گروه‌های هنری، برگزار نکردن کنسرت موسیقی، جلوگیری از پخش فیلم سینمایی و سریال‌های تلویزیونی، نشر کتاب و یا طیف‌های سیاسی که با دیدگاه‌های متفاوت ولی در چارچوب قانون کوشش می‌نمایند همراهی کرده و از کانال‌های بروکراسی به هدف‌های خود دست می‌یابند، هدفی که محدودیت بیشتر را خواهان است ولی تحرکی در جهت به نمایش گذاشتن خشونت در خیابان انجام نمی‌دهد. مادامی که این حمایت‌ها صورت بگیرد گروه‌های فشار با تکیه زدن به راهکارهای نسبتا قانونی اهداف خود را پوشش می‌دهند و چنانچه این همراهی صورت نپذیرد اقدام به برگزاری تجمع‌ها و راهپیمایی‌های بدون مجوز، حمله به سالن‌های سینما، برهم زدن سخنرانی‌های عمومی و جلوگیری از تجمع‌های قانونی دیگر گروه‌های سیاسی می‌کنند. بدون تردید برای جلوگیری از این تحرکات به کارگیری خشونت بخشی جدانشدنی از رفتار این گروهاست.

به کارگیری اهرم‌هایی همچون لابیگری و مذاکره در جهت تغییر نظر سیاسیون، گروه‌های فشار را به پیگری خواسته‌هایشان از کانال‌های غیررسمی با پوشش قانونی می‌کشاند. مسیر لابیگری متفاوت از اعتراض‌های خیابانی و یا شکل دادن به تجمع‌هایی است که در نهایت به درگیری و خشونت کشانده می‌شود. به این ترتیب گروه‌های تندرو هر زمان که در مذاکره با تصمیم‌گیران بتوانند خواسته‌های خویش را عملیاتی نمایند نیازی به حضور در خیابان و یا برهم زدن نظم عمومی نمی‌بینند. از نگاه طیف‌هایی که از ابزارهای خشونت استفاده می‌کنند موضوع مهم رسیدن به پاسخ درخواست‌های آنان است، چنانچه جواب دغدغه‌های آنها از کانال‌های مذاکره تامین گردد نیازی به حضور توام با خشونت در جامعه نمی‌بینند در غیر این صورت راه دیگری انتخاب خواهند کرد، راهی که امنیت قسمتی از جامعه و شهروندان جمهوری اسلامی ایران را به مخاطره می‌افکند.

فعال‌تر شدن گروه‌های تندرو بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری و نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی و تلاش دیگر طیف‌های سیاسی برای به دست گرفتن قدرت از راهکارهای قانونی و برگزاری همایش‌ها، سخنرانی‌ها و پویایی فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی در شهرهای مختلف انعکاس دهنده وضعیتی است که با سال‌های قبل متفاوت است. درک نکردن همین مسئله برای اشخاص و گروه‌های که با تندخویی و بدرفتاری انس گرفته‌اند و آموخته‌اند سخن خویش را با تندی و خشونت بیان کنند آنان را به سوی برهم‌زدن نظم عمومی می‌کشاند، اولین پیامی که بعد از خشونت‌ورزی گروهی به مشاهده‌گران عرصه سیاست و اجتماع مخابره می‌شود ناتوانی مسولان امر در جهت تامین امنیت محله، شهرستان، استان و کشور است. فرستادن همین پیام از سوی گروه‌های تندرو برای هر ناظر رویدادهای اجتماعی دستگاه مجری امنیت و در نهایت دولت ناکارآمد جلوگر می‌شود و این مسئله به غیر از تعطیل کردن سخنرانی، جلوگیری از حضور شخصیت‌های سیاسی و یا برخورد فیزیکی با نویسنده‌ایی غیرهمسو با نظرات آنان است و دستاوردی بزرگتر از برهم‌زدن نظم جلسات به حساب خواهد آمد.

همچنین، گروه‌های تندرو، اعضای گروه‌های فشار و یا کسانی که با در نظر نگرفتن انعکاس رفتارهای خویش در چشم ناظران و شهروندان کشور اقدام به برهم‌زدن نظم جلسات و سخنرانی‌های عمومی می‌نمایند چند نکته را همیشه به دست فراموشی می‌سپارند، هر رفتار خارج از عرف جامعه و به صورت گروهی دارای پیامدهی منفی گسترده‌تری در مقایسه با بروز اخلاقیات شخصی ضداجتماعی خواهد بود و بی‌تردید پیامدهای عملکرد طیف تندرو شامل چنین روالی خواهد بود. مخالفت با نظرات طیف‌های سیاسی، اعتراض به رفتارهای گروه سیاسی خاص و یا گام برداشتن در جهت نقد و یا نفی سیاست‌های دولت و احزاب فعال در کشور، بیش از آنکه هر بیننده‌ای را به نگریستن در محتوا ارایه شده وادارد، در نگاه نخست شکل اعتراض را می‌نگرد. مخالفتی که با بدترین و زشت‌ترین اعمال رفتاری ممکن انجام شود شاید در نگاه موافقان آن دستاوردی بزرگ و پیروزی قلمداد شود ولی در نگاه شهروندان رفتاری غیرانسانی، غیردینی و غیرقانونی تلقی خواهد شد.

مهمتر آنکه استفاده از ادبیات مذهبی، انجام اعمال دینی همچون برگزاری نماز و خواندن دعا و سود جستن از دغدغه‌های عرفی-دینی در هنگام اعتراض‌هایی که به خشونت‌ورزی و یا حمله به دیگر نیروهای سیاسی و اجتماعی ختم می‌گردد، بدون تردید در نگاه هر بیننده‌ای حرکتی در جهت دفاع از آموزه‌های دین و رفتارهای دین‌داران نبوده و نیست. نگریستن به انسان‌هایی که با سر دادن شعائر دینی مخالفان سیاسی خود را منکوب می‌نمایند هر ناظری را در درستی راه خشونت‌ورزان و مقصود اصلی آنان به تردید وامی‌دارد، شکی که باعث می‌گردد عموم مردم به رفتارهایی که با دستاویز قرار دادن دین و آموزه‌های اسلامی ممزوج شده با نگاهی مثبت برخورد ننمایند و این مسئله بیش از هر امری به رفتارهای غیرعرفی کسانی بازمی‌گردد که برای رسیدن به هدفشان باورهای دینی مردم و واکنش به پیامدهای رفتاری خویش در عرصه اجتماع را نادیده می‌گیرند.