وقتی هاشمی رفسنجانی می‌خواست به جای امام قطعنامه را بپذیرد

خورنا: گزیده سخنان وی را در ادامه مطالعه فرمایید:
· فرماندهان ارتش و سپاه چند روز پس از فتح خرمشهر در جلسه ای که به عنوان جلسه شورای عالی دفاع بود.خدمت امام رسیده بودند. من و آیت الله خامنه ای هم بودیم . آن موقع من سخنگوی شورای عالی دفاع بودم .خرمشهر فتح شده بود ونیرو های ما خیلی شاداب بودند .طبیعی این بود که در تعقیب نیروهای فرار کرده بعثی وارد خاک عراق شده و آنها را درخاک خودشان منهدم کنیم .جلسه هم برای این تشکیل شده بود که چه کار کنیم ؟ امام در قدم اول هم با ورود به خاک عراق مخالفت کردند و هم با ختم جنگ .

· {در واکنش به استدلال نظامیان برای ادامه جنگ در خاک عراق} با پیشنهاد امام راه حلی انتخاب شد و دیگران هم قبول کردند و آن این بود که اگر می خواهید وارد خاک عراق شوید و ضرورت دارد وارد شویم در جایی وارد شویم که مردم نباشند و یا خیلی کم باشند. تا هم قدرتتان را نشان بدهید و هم خاطر دشمن راحت نشود . این استراتژی شد که امام به ما دادند . در آن جلسه من و آیت الله خامنه ای بحثی نکردیم .چون ما نظامی نبودیم آنها بحث می کردند. با این جمع بندی از خدمت امام بیرون آمدیم .متاسفانه بعداًً ما نتوانستیم این نوار را پیدا کنیم و یا دفتر امام این نوار را نداد چون ما دبیرخانه ای داشتیم و آقای نظرات و مذاکراتمان را ضبط می کرد و نگه می داشت هروقت مراجعه کردیم گفت که من ندارم واقعیت آن جلسه این بود.

· بین ارتش و سپاه که خیلی صمیمی بودند، اختلاف افتاد. چون هر دو می خواستند خوب بجنگند ارتش می خواست کلاسیک بجنگد و سپاه هم اصل غافلگیری را انتخاب کرده بود و شیوه دیگری در جنگ داشتند . لذا اختلاف به وجود آمد. بالاخره ضرورت پیدا کرد که کسی در آنجا باشد و جنگ را فرماندهی و این اختلافات راحل کند که من از سوی امام به عنوان فرمانده جنگ انتخاب شدم.

· با سران قوا در جلسات ۵ نفری که داشتیم، مطرح کردیم و همه متفق بودیم که جنگ را باید به صورتی خاتمه دهیم که ما از عراق گروگان بزرگی داشته باشیم تا هم خواسته هایمان تامین شود و هم به اهداف خود در جنگ برسیم . می دانستیم که اگر چنین اتفاقی بیفتد، دولت صدام سقوط می کند. چون هم باید خسارت بدهد ، هم محکوم شود وبه عنوان متجاوز تنبیه شود. ما هم محاکمه او را می خواستیم. وقتی محاکمه می شد، معلوم بود که این دولت با آن تلفات و با آن مشکلات نمی ماند.

· خدمت امام برای خداحافظی رفتم و همین را مطرح کردم که ایشان بدانند من با این عقیده در جنگ می روم و هرچند که شعار می دهیم جنگ جنگ تا پیروزی یا تا رفع فتنه و یا هر چیز دیگر، استراتژی ما این است گفتم که من با این هدف وارد میدان می شوم تا جنگ را به این صورت تمام کنیم ایشان هم نگاهی به من کردند و جواب ندادند من هم انتظار نداشتم جواب بدهند می خواستم بگویم که اگر می خواهید من جنگ را فرماندهی کنم، این استراتژی من است . فقط با یک تبسم مواجه شدم . این تبسم می توانست به معنای اینکه شما ساده هستید باشد و می توانست به این معنا باشد که این خوب است ولی حقش نبود که امام این حرف را بگویند این حرف را من می بایست می گفتم که گفتم.

· در آن روزها سپاه طرح عملیات خیبر را آماده کرده بود و منتظر من بودند. تشریح عملیات خبیر معلوم شد که هدف اصلی آن این است که جاده بصره و بغداد را قطع کنیم ، لب دجله بایستیم و از آنجا هم به صورت جنگ های نامنظم راه ناصریه را تهدید کنیم که بصره کاملاً از عراق جدا باشد. یعنی عراقی ها نتوانند از بصره و دریا استفاده کنند. این استراتژی آن عملیات شد و من هم برای فرماندهان گفتم که اگر شما به اهداف این عملیات برسیدمن به شما قول می دهم که جنگ پیروزمندانه تمام می شود. اما آن نوار را سپاه به من نداده است. این گونه اسناد را آنها جمع می کردند. آن نوار، یک نوار تاریخی است . من از روی نقشه کالک جنگی تحلیل کردم وآن حرف ها را گفتم .

· {علت انتخاب هاشمی به عنوان فرمانده جنگ از سوی امام} بین من و آیت الله خامنه ای بحث بود . امام گفتند : آیت الله خامنه ای دستشان آسیب دیده و مشکلات این گونه هم دارند . رئیس جمهور هم هستند که باید کشور را اداره کنند. ولی من در مجلس بودم و می بایست مجلس را اداره می کردم و دو نائب هم داشتم . امام گفتند: شما دو نائب دارید واگر در مجلس نباشید ، اتفاق مهمی نمی افتد . این استدلال بود. آن موقع رابطه من با سپاه خیلی صمیمی بود. چون من این سپاه را به وجود آورده بودم . امام هم این مسئله را می دانستند و فکر می کردند از این جهت مناسبتر است . البته هیچ وقت ما این را استدلال نکردیم و ایشان هم استدلال نکردند.

· نقطه مهمی که تحولی را در اوضاع دنیا پیش آورد این بود که دنیا باور کرد که ایران قدرت نفوذ در عراق را دارد. در این شرایط دشمنان سیاست جدید در پیش گرفتند و به عراق چراغ سبز دادند که او اقدامات جنایت بار ضد مقررات جهانی را مرتکب شود و تصمیم گرفتند تا ابزار دیگری به عراق بدهند که پیاده نظام و زرهی های محدود ما نتواند کاری بکند . سراغ سلاحهای مدرن و دادن تکنولوژی سلاح شیمیایی و موشک دور برد رفتند. قبلاً‌ موشک های عراق گراد بود که بردش به هفتاد کیلومتر می رسید. بعدها موشک اسکاد بود که سیصد و سپس تا ۵۰۰ کیلومتر پیش می رفت . آنها می دانستند که اگر ما بخواهیم ، سلاح شیمیایی هم تولید می کنیم . منتهی نشان داده بودیم که نمی خواهیم مردم عراق آسیب ببینند و این کار را نمی کردیم . آنها حتی برای سلاح هسته ای به عراق چراغ سبز دادند و بعدها به خاطر همان که می دانستند چه چیزی به عراق دادند، جنگ علیه عراق برای آنها فوریت پیدا کرد تا از دست صدام بگیرند پس به سراغ آنها رفتند .آنها اطلاع داشتند که ما تکنولوژی سلاح شیمیایی را داریم ولی تولید نمی کنیم و نمی خواهیم انجام دهیم . فکر می کردند این شرایط تبدیل به مسائل دیگری می شود لذا آن قطعنامه را نوشتند.

· {در واکنش به جنایت آمریکایی ها در حمله به هواپیمای مسافری ایرباس} طبیعی است که اگر ما خودمان را وارد یک نوع جنگ آن گونه با آمریکایی ها می کردیم ، عراق کاملاً راحت می شد و عرب ها هم راحت می شدند و جبهه جدیدی باز می شد که آن را نه امام و نه ما می خواستیم . آمریکا نشان داد که آماده است با ما وارد جنگ شود.

· من مرتب با امام در تماس بودم. بعد از هر عملیاتی که برمی گشتم ، خدمت امام می رفتم و توضیح می دادم . اگر ناقص عمل می شد. دلیلش را می گفتم و ایشان هم می دانستد. به خصوص اینکه حاج احمدآقا همیشه با ما و دیگر فرماندهان در تماس بود وخبرها را به ایشان می داد. سپاه و ارتش هم در تماس بودند. بالاخره بحث قطعنامه پیش آمد . قطعنامه ۵۹۸، هشتمین قطعنامه ای است که برای جنگ عراق علیع ما در سازمان ملل به تصویب رسید .

· ما لازم دیدیم که بعد از پذیرش قطعنامه در شرایط مناسبی باید ضرب شصتی نشان بدهیم که آنها متوجه شوند قدرت تهاجمی بر سر جای خود باقی است . وقتی که عراقی ها بعد از پذیرش قطعنامه دوباره حمله کردند و تا نزدیک اهواز هم رسیدند و از خرمشهر و جاهای مهم عبور کردند و معلوم شد ادعای صلح طلبی عراق دروغ است که با یک دفاع جانانه ظرف یکروز آنها را به سرجایشان برگرداندیم .

· برای پذیرش قطعنامه چیزهای ظریفی را اصلاح کردیم تا قطعنامه به گونه ای باشد که بتوانیم هم غرامت بگیریم و هم عراق بخاطر تجاوز محکوم شده باشد. در نهایت پیروزی از آن ایران شد و دنباله آن سقوط صدام بود که بحث دیگری دارد و آن هم در برنامه ما بود به آن هم در جای خود عمل شد .

· ما با یک شگرد دیپلماتیک به گونه ای رفتار کردیم و شرایط را فراهم کردیم که همان هایی که در سازمان همیشه علیه ما رای می دادند این بار به نفع ما رای دادند . به این نرمش نمی گویند . ما که چیزی به آنها ندادیم . همان طور که که گفتم در دو شاخه عمل می کردیم و رفتار ما به گونه ای بود که اولا دنیا از ما مسئولیت شناسی دید و دید که ماجراجو نیستیم و یک حرف منطقی داریم و برای حرف منطقی خودمان مقاومت می کنیم . بعد انعطاف ما را در چیزی دیدند که فکر نمی کردند در مواردی انعطاف نشان بدهیم.در آن شرایط می توانستیم در تنگه هرمز برای دیگران مشکل ایجاد کنیم امّا نکردیم و گفتیم که امنیت یا برای همه یا برای هیچکس .تا این حد حرف می زدیم .می توانستیم آن موقع انتقام بیشتری از آمریکایی ها در خیلی از جاها بگیریم .لزومی نداشت وارد این کار شویم . امام هم مسائل را هدایت می کردند . بالاخره با آن رفتار حرکت منطقی که کردیم . هم صلح دوستی خودمان را نشان دادیم هم روی حق خود پافشاری کردیم و هم به آن نقطه ای که باید می رسیدیم ، رسیدیم . فتح واقعی اینجا بود .

· {علت بکارگیری واژگانی چون جام زهر و تشخیص مصلحت از سوی امام هنگام پذیرش قطعنامه} در جلسه ای ما ۵ نفر خدمت امام رفته بودیم برای اینکه بگوییم وضع جنگ اینگونه است . آیا می خواهیم ادامه بدهیم و یا نمی خواهیم ادامه بدهیم؟ نظر قاطع خود را گفتیم که مصلحت نمی بینیم . برای امام سخت بود که در آن شرایط بپذیرند ما قطعنامه را امضاء و قبول کنیم . لااقل تا آن مقداری که ما صحبت می کردیم . جلسه ما در آن شب طول کشید . راهکارهایی هم پیشنهاد شد . ایشان گفتند که ما به مردم گفتیم اگر جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ، ما ایستاده ایم و در و دیوار پر از جنگ جنگ تا پیروزی و تا رفع فتنه است . اگر الان یکدفعه بیاییم و اینگونه عمل کنیم ، جواب مردم و رزمنده ها را چه باید بدهیم ؟ دل آنها می شکند . نهایتا امام قانع شدند که الان باید این کار را بکنیم و به این مسئله رسیدند که مصلحت است که بپذیریم . منتها بحث بر سر کیفیت بود من پیشنهاد کردم که اگر برای شما اعلام آن سخت است این مشکل را من حل می کنم . من جانشین شما هستم و حق امضاء در این مسائل دارم من می روم و می پذیرم . ممکن است جنابعالی بعد بلافاصله بگویید که او تخلف کرده و باید از من به عنوان فرماندهی کل قوا اجازه می گرفت . شما آن موقع می توانید مرا محاکمه کنید . فدا کردن یک نفر بهتر از اینهمه مشکلاتی است که پیش آید .ایشان نگاه مهربانانه ای کردند و گفتند: نه، این خوب نیست . خودشان پیشنهادی دادند که ما از آن پیشنهاد بیشتر متاثر شدیم و آن را قبول نکردیم و گفتیم که این درست نیست . در آن جلسه سران قوا بودیم . رئیس مجلس ، رئیس جمهور ، رئیس قوه قضائیه و نخست وزیر به همراه حاج احمد آقا که معمولا در جلسات ما بودند .

· امام در آن جلسه گفتند: حالا که باید بپذیریم ، شما وجوه قوم و بزرگان را از همه جا دعوت کنید و همین حرفهایی را که اینجا زدیم ، برای آنها هم بگویید و در یک جلسه خاص آنها را توجیه کنید ، بدون اینکه پخش شود .آنها قانع شوند و بعد آنها هم از کاری که می کنیم ، دفاع کنند .اصلا بنا نبود که امام نامه بنویسند . این کار را به عهده ما گذاشتند . رئیس جمهور هم آن جلسه را برای همان کار تشکیل داد که توجیه کنیم . عده ای را دعوت کردیم . در این بین حاج احمد آقا خبر داد که امام خودشان یک نامه نوشتند و اعلام می شود . ما اصلا انتظار این را نداشتیم . بعدا از مضمون نامه مطلع شدیم . پس امام با در نظر گرفتن مصلحت رفتار کردند . پس از یک جلسه طولانی و مذاکرات ایشان با سران قوا که کاملا به آنها اعتماد داشتند تصمیم گرفتند . شرایط اقتصادی و شرایط صدور نفت و شرایط میدان و شرایط نیروهای ایثارگر را گفتیم که نمی توانیم درست اداره کنیم .مشکلات خانواده های آنها و اسراو خیلی چیزهای دیگر را گفتیم . وقتی همه اینها توضیح داده شد . قبول کردند .

· امام با آن هوشی که داشتند جمله ” جام زهر را می نوشیم ” را درست بکار بردند . یعنی انتخاب کردیم که بنوشیم . یعنی بر ایشان تحمیل نشد که بنوشند . حالتی بود که بخاطر مصلحت انتخاب کردند . فکر می کنم ایشان با تفکر و پیش بینی شرایط آن جمله را بکار بردند . هم مصلحت را رعایت کردند و هم ناراحتی خودشان را به مردم نشان دادند که دلشان نمی خواست اینگونه شود و هم آینده را در آن جمله نهادند که مردم می بینند چه فتحی کردیم ؟ البته لازم است در اینجا به نقش نامه آقای محسن رضایی هم اشاره ای شود که وی در آن نامه نیازهای ضروری رزمندگان را برای ادامه جنگ مطرح کرده بود و خیلی واضح بود که در آن شرایط تامین آن نیازها برای نظام و کشور مقدور نبود که امام هم در نامه خودشان هم به آن تکیه کردند .

· کسانی بودند که موافق پذیرش قطعنامه نبودند . در آن جلسه ای که ما با ایشان داشتیم . ما ۵ نفر همصدا بودیم . عقیه ای هم داشتیم و عقلای دیگری هم دنبال کار بودند . اما اگر همین الان در مجمع چنین حالتی پیش بیاید ، یکنواخت نیست . وقتی نامه امام در آن جلسه خوانده شد . بعضی ها زار زار و با صدای بلند گریه کردند . چون اینها نسبت به همه مسائل توجیه نبودند .

· {درباره قیاس دو پرونده دفاع مقدس و هسته ای} نمی خواهم در اینباره صحبت کنم ، برای اینکه الان میدان داغ تصمیم گیری هاست . اگر بگوییم پرونده دفاع مقدس و هسته ای شباهتی دارند یک نوع پیش داوری است . اگر روزی در این باره در اینباره بحث شود باید بین ما، رهبری و عقلای قوم شود تا نظام هر تصمیمی بخواهد بگیرد . اما الان ربطی به هم ندارند .

· {در واکنش به تحلیل های غلط عده ای از پایان جنگ ؛ و این که حضرت امام از خانواده های شهداء و جانبازان عذر خواهی کردند} بالاخره برخی بیکار نیستند ، می نشینند و فتنه می کنند ، نمی خواهیم زیاد به این چیزها بپردازیم . بیشتر حرفهایم را در این زمینه در مصاحبه با روزنامه کیهان – اشاره به کتاب بی پرده با هاشمی – زده ام . نکته ای که من همیشه روی آن تاکید دارم پرهیز از ایجاد اختلافات جدید و زدن حرفهای اختلاف انگیز است . باید نشان بدهیم که متحد هستیم .