نشست «حقوق بشر و اسلام» به همت کانون آینده نگری ایران در اهواز برگزار شد

خورنا – چکیده ای از موضوعات گفته شده در نشست (حقوق بشر و اسلام) کمیسیون نواندیشی دینی کانون آینده نگری اهواز با سخنرانی مهدی چلوی پژوهشگر عرصه نواندیشی دینی:

در نشست تلاش شد به جای بررسی تعارض های دو مقوله به خاستگاه هستی شناختی و معرفت شناسی آن دو پرداخته شود و از ورود به حوزه مسایل پرهیز شود.
در زمینه خاستگاه مقوله های حقوق بشری به این نکته اشاره شده که این موضوع نتیجه دگرگونی هستی شناختی از خدا محوری به انسان محوری در اروپا بود، به این معنی که انسان کانون هستی قرار گرفت. این تحول تاحدی به دلیل رویگردان شدن انسان غربی از تعالیم کلیسا و فلسفه پسا سقراطی و اسکولاستیک (مدرسی) و بازگشت به فلسفه انسان محور پیشا سقراطی بود که نمود آن جمله معروف پرتوگراس (انسان محور همه چیز است) می توان اشاره کرد.
این تحول هستی شناختی در پی خود دگرگونی معرفت شناختی را به همراه داشت.  یعنی جهان بینی نوین به معرفت همسو با خود نیازمند بود، بنابراین در معرفت انسان محور به جای تکیه بر مفاهیم انتزاعی مابعدالطبیعه و وحیانی به ادراک و تجربه انسان تکیه شد که نتیجه آن در روش شناسی جایگزینی استقرا به جای قیاس بود.

این دگرگونی ها زمینه تغییرات در حوزه مسایل را پدید می آورد که نخستین آنها مبحث تکلیف در برابر حقوق بود. انسان پیش از عصر مدرن موجودی مکلف به شمار میرفت که همواره از او انتظار می رفت که به تکالیف خود نسبت به خدا، کلیسا، پادشاه، خانواده و … مقید باشد و در صورت رویگردانی مجازات دنیوی و اخروی در انتظارش خواهد بود. اما در دوره جدید به دلیل دگرگونی هستی شناختی و معرفت شناختی یاد شده و جایگزینی انسان به جای خدا، تکالیف انسان جای خود را به حقوق انسان داد و دیگر سخنی از تکالیف انسان نیست بکله همواره از تکالیفی یاد میشود که حاکمیت، جامعه و دیگران در مقابل انسان دارند.
این حقوق میتوانند مثبت(حق رفاه، حق آموزش، بهداشت و ..) باشند و یا منفی ( حق حیات، حق آزادی بیان و عقیده، نفی برده داری و …)
جالب این که بر خلاف هستی شناختی و معرفت شناختی نوین و انسان مدار در حقوق بشر که قاعدتا باید نتایج انضمامی و ملموس باشد، در حوزه مسایل حقوق بشری ما با نتایجی انتزاعی و غیر ملموس مواجه هستیم که عمدتا بر مبانی اخلاقی که با جهان کهن مشترک هستد تکیه دارند.

اسلام (دین)

در ظاهر کار به نظر می رسد که مقولات حقوق بشری با ادیان در تعارض هستند و اصولا آن ها قابل جمع نمی باشند. حال نیاز است توضیحاتی گذرا در باره دین با محوریت اسلام ارایه بدهیم:

دین معمولا به رابطه میان مخلوق و خالق تعبیر شده که متکی بر دستوراتی در جهت خواست خداوند که در صورت اجرای آن دستوران از سوی بندگان حسب مورد پاداش یا عقاب خواهند دید. دین بر هستی شناختی خدا محور و معرفت شناسی مبتنی بر مفاهیم مابعدالطبیعه و وحیانی استوار است بنابر این زبان دین انتزاعی و غیر قابل لمس است.
ادیان در درون خود گزاره های فراوانی ارایه داده اند که در یک تقسیم بندی میتوان آن ها را به گزاره های اجتماعی و گزاره های هستی شناختی طبقه بندی کرد:
گزاره های اجتماعی
۱٫ اصول اخلاقی: در ادیان تکیه اصلی بر اصول اخلاقی است همانطور که پیامبر اکرم نیز هدف رسالت خود را تکمیل مکارم اخلاقی دانسته است( انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) بنا براین حدیث هسته اصلی هر دین اخلاقیات پیشنهادی آن دین است.  جالب این که کانت فیلسوف بزرگ عصر روشنگری نیز بر این نکته پافشاری می کند و ادعا می کند اخلاقیات هر دین معیاری برای داوری حقانیت هر دین خواهد بود.
۲٫ احکام: احکام بیشتر جنبه قوام بخشی به دین دارند و حاوی مناسک عبادی و آداب معاملات و معادلات اجتماعی هر دین میباشند. که عمدتا حالت فرهنگی و تاریخی دارند چراکه بسیاری از احکام امضایی هستند و نه تاسیسی

گزاره های هستی شناختی

حاوی بخش زیادی از متون مقدس که از کیستی خدا، هستی، کاینات، سرگذشت انسان، فرجام او و…می باشند.

از حیث میزان و حجم هریک از این بخش ها در متون مقدس باید گفت که سهم هستی شناختی و  گزاره های اخلاقی تقریبا ۹۰ درصد متون مقدس می باشد و احکام نیز۱۰ درصد آن را در بر میگیرد. همانطور که در قرآن می بینیم که آیات الاحکام ۱۰% قرآن را شامل می شود و مابقی به آیات اخلاقی و هستی شناختی اختصاص دارد

زمینه های تعارض:

همانطور که پیشتر گفته شد بیشتر مفاهیم حقوق بشری مواردی اخلاقی و با زبان انتزاعی هستند که علاوه بر وحدت زبان عمدتا مشترک هستند. یعنی بیشتر مواردی که در اعلامیه حقوق بشر و دیگر متن ها از این دست آمده پیش از آن در متون دینی گفته شده است. با این تفاصیل تعارض کجاست؟

باید گفت بیشتر تعارض موجود میان اسلام و حقوق بشر در بخش بخش احکام است. احکام که حجم ۱۰% از دین را در بر میگیرد خود به دو دسته عبادات و معاملات بخش میشود. بخش عبادات نیز به دلیل وجه نیایش گونه خود (ارتباط میان خالق و مخلوق) تعارضی با حقوق بشر نخواهد داشت. بنابراین بخش معاملات باقی خواهد ماند که در بیشترین حالت خود ۵% دین را شامل میشود.  شایان ذکر است تنها موارد جزیی در بخش معاملات از احکام دینی با حقوق بشر در تعارض است، به این معنی میتوان ادعا کرد بخش متعارض دین با حقوق بشر زیر ۱% است و دین و حقوق بشر در دیگر عرصه ها (گزاره های اخلاقی و هستی شناختی) نتنها متعارض نیستند بلکه همسو می باشند.
این همسویی به حدی است که علامه نایینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله ادعا می کند که مفاهیم انسان مدارانه و اخلاقیی چون آزادی، حقوق انسان، دموکراسی و شورا و … که در غرب گفته می شود ریشه در اسلام دارد و در جنگ های صلیبی این مفاهیم که در نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر درج شده بود، به دست مسیحیان افتاد و آنان پس درک این مفاهیم اصیل و اخلاقی آن ها را به کار بستند. داوری درباره درستی ادعای علامه نایینی را به تاریخدانان میسپارم، اما نکته حایز اهمیت در این ادعا این است که نایینی که خود فقیه و اسلام شناسی بزرگ بوده به اشتراک مفاهیم و همسویی بسیاری از مقوله  های انسانمدارانه با مقوله های دینی و اسلامی اذعان و پافشاری می کند.

دوباره این پرسش را تکرار می کنم، با وجود این همه اشتراکات پس چرا در ظاهر تعارض می نماید؟