سرانجام چالش احمدینژاد با یاران قدیم و مردم ایران
رضا صادقیان – خورنا نامه گلایهمندانه و تا حدودی افشاگرانه رحیمی خطاب به احمدینژاد آخرین سخنانی نخواهد بود که درباره حلقه نزدیکان رئیس دولت سابق به گوشمان خواهد خورد، شاید چند صباحی بعد یکی دیگر از دوستان قدیمی علیه دوست سابق شورش کند و هر چند در نامه از واژههای «دوست قدیمی» و «برادر عزیز» استفاده میکند ولی همزمان اندکی از پرده را بالا زده و خبرهای اندرونی را به بیرون درز دهد، اخباری که لرزه بر جان آدمی میافکند. چنین رویدادای دیر و یا زود درباره دولت قبل رخ خواهد داد، گویی حوادثی که برای رحیمی اتفاق افتاده اولین قدمها خواهد بود.
شاید در نگاه اول این درگیری که با نوشتن نامه و نه سخنان شفاهی آغاز شده خبر از جدالهایی دهد که درون جبهه چندپاره شده اصولگرایان رخ داده، سهمخواهی برای انتخابات مجلس آینده و یا گلایههایی که بخشی از نمایندگان از دوستان سابق در دولت قبلی داشتند، ناراحتی آنان از مذاکرات هستهای و بسیاری از اموری که بر وفق مراد آنان به پیش نمیرود. در این میان واکنشهای شخص رئیس دولت اسبق و یاران نزدیک وی هم جالب توجه مینماید؛ گاه ادبیات این طیف خاص آنچنان میشود که گویی همین فردا «دولت بهار» در فصل تابستان محصولاتش را به جامعه عرضه خواهد کرد. محصولی که گل سرسبدشان مشایی است و یک و یا دو گزینه دیگر و تمام، حلقهای محدود و بسته که فراتر از چند نفر نمیرود.
تمام چنین جدلهایی درون گروهی بیش از هر چیز انعکاس دهنده دغدغه به دست گرفتن و یا ماندن در ساختار قدرت کلان است. تا اینجای بخش آنچنان مشکلی وجود ندارد، ولی در چنین کارزاری یک پای داستان مردم هستند، مردمی که بارها و بارها سخنان رئیس دولت نهم و دهم را با دقت گوش دادند. از زبان شخص اول مدیران اجرایی شنیدن که از فسادهای مالی گفته میشد، با چشمهای خود دیدند که رئیس دولت سابق سخن از پایان فساد مالی و اداری در دولت خود میگفت، بیش از صدها بار دولت خود را «دولت پاکدستان» و «مهروز» نام نهاد و از کسانی گفت که پولها را بردند و خوردند ولی مسئولان تلاش دارند به آن چپاولها و دزدیها پایان دهند و بیتالمال را به صاحبان اصلیاش بازگردانند. میگفت پول نفت را سر سفرههای مردم میآورد. ولی الان متوجه شدهاند در بالاترین سطح مدیران اجرایی، رئیس دولت و معاون اول ایشان یکدیگر را متهم به فساد مالی میکنند، در همین مورد آخری و به قلم رحیمی سخن از یکمیلیارد و دویست میلیون به میان آمده است. شنیدن و اندکی فکر کردن درباره این روایتها ضربه سختی را به اعتماد مردم میزند. مسئله مهم از دست رفتن چنین اعتمادی است که همچون یک سرمایه ملی از دست میرود و تا سالهای سال به دست نمیآید.
باورش چندان ساده نیست. لازم است جای خودمان را اندکی در جایگاه تماشاگران چنین بازی عوض کنیم. به جای آنکه در مقام انسانی پیگیر خبرهای داخلی بنشینیم و اندکی از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ایران باخبر باشیم، به جای مردمی بنشینیم و این مسائل را ببینیم. نتیجه اگر «فاجعه» نباشد، دست کمی از یک شوک مهلک ندارد. به آسانی نمیشود چنین خبرهایی را شنید و در فکرهای منفی غوطهور نشد، گوش سپردن حتی به یک خط از این خبرهای افشاگرانه نفی کننده تمام تلاشهایی است که سازمان بسیار بزرگ صدا و سیما طی ۸ سال به مردم گفت و تکرار کرد.
گفت که دولت نهم و دهم در برابر تمام دشمنیها محکم ایستاده است،گفت که این دولت بهترین است و همزمان و هر وقت که فرصتی فراهم میشد بدترین گزارشهای توهین آمیز را علیه شخص آیتالله هاشمی رفسنجانی، خاتمی و دیگران پخش میکرد. اصلاحطلبان که جای خود داشتند. در این ۸ سال گذشته به غیر از حلقه دولت نهم و دهم بسیاری با تیغ تیز و ناشیانه صدا و سیما سربریده، توهین دیدن و متهم به هزاران جرم اثبات نشده در دادگاه شدند. حال با چه نگاهی میتوان شبکههای خبری تلویزیون ملی را نگاه کرد و تاسف نخورد؟ تلویزیونی که دربست و تمام قد از دولت ضد فساد احمدینژاد میگفت، در شرایط فعلی چگونه میتوان از فسادهای مالی و اداری و تحرکات عجیب آنان خبری را پخش کند. در این زمان سکوت نیز جایز نیست، رسانههای داخلی اگر درباره این پدیدهها سخن نگویند و از جزئیات آن ننویسند مردم منابع خبری خود را با فشردن کوچکترین دکمه روی کنترلها تعویض خواهند کرد، پس همان بهتر که چند و چون ماجرا را در رسانههای داخلی بینند و بخوانند.
مشکل اینجاست، ما سالها در حال دیدن دولتمردانی بودیم که با قدرت تمام از آرمانهای ابتدای انقلاب سخن میگفتند. در نقد مسولان قبلی از هیچ تلاشی فروگذار نبودن، چرا که به کار گرفتن آن سیاستها را اشتباه میدانستند. صدها بار از تحرکاتی سخن به میان آوردند که سبب میشود دست دزدان از منابع بانکی کوتاه خواهد شد، به یکباره فساد مالی ۳ هزار میلیاردی افشا شد. بعد فساد ۹ هزار میلیاردی به میان آمد. آنقدر در کارهای داخلی و اجرایی خود را موفق به حساب میآوردند که از صدور برنامههای مدیریتی به دیگر کشورها داد سخن دادند، بسیاری همین مدعاها را تبدیل به نوشتار کردند و کم نبودند انسانهای درس خواندهای که از چنین پیروزیهایی جانانه دفاع کردند و تمام ذخیره علمی خویش را در کثری از ثانیه حراج کردند.
کنار هم قرار دادن چنین سخنانی و دلبستن به آنها، باعث میشد مقابل چشمان بیننده تابلویی زیبا ترسیم شود. تابلویی که تمام مسولان دولت نهم و دهم در کشیدن آن به بهترین و زیباترین و درخشندهترین تصویر نقش داشتند. حال با چنین نامهنگاریهای کوبندهای همان نقاشان چیرهدست تابلو در حال تخریب آن هستند. اگر بخشی از این تصویر آرمانی توسط منتقدان خشدار شده بود، با نگارش نامه توسط شخص اول دولت نهم و دهم و جواب معاون اول ایشان و خبردادن از فسادهای دیگر هیچ نشانی از آن تابلو باقی نمانده است. خودشان دنیایی دست نیافتنی ترسیم کردن و با دستان خود همان نگارگریها را به آتش کشیدن. آتشی که بسیاری از باورها و دلبستگیهای مردم را نه تنها گرم نخواهد کرد، که آنان اولین و آخرین صدمه دیدگان چنین حادثه شومی خواهند بود.
افسوس از این همه ناتدبیری به دست کسانی صورت گرفته که همیشه خویش را با «برترینها» مقایسه میکردند و پیروز میدان بودند؛ حال همان برترینها علیه همدیگر دست به قلم میبرند و حتی از افشای خصوصیترین خبرهای داخلی خانوادههای دوستان سابق دریغی ندارند. آنچه در این میان از دست رفته نه آبروی رئیس دولت و یا معاون اول سابق است؛ اعتماد مردم را با سختترین چالشها روبرو ساختند. فکری به حال این بخش از داستان پرغم کنیم.