یادداشتی از سید ابراهیم موسوی/

در نقد “حمله به خوزستانی های تهران نشین”

سید ابراهیم موسوی – خورنا مقدمه: مدتی است در گفتار و نوشتار برخی از فعالان سیاسی و مدیران اجرایی استان اصطلاح “خوزستانی های تهران نشین” برای اشاره به برخی بزرگان خوزستانی ساکن تهران استفاده می شود. از فهوای کلام کسانی که این اصطلاح را بکار می برند چنین بر می آید که بزرگان خوزستانی ساکن تهران حق اظهار نظر و دخالت در تصمیم گیری های کلان در مورد خوزستان یعنی “زادگاه” خود را ندارند. آخرین نمونه چنین اظهار نظری از سوی سید شکر خدا موسوی نماینده محترم مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی و در انتقاد از از برخی بزرگان بیان شده است. در این مقال به اختصار در این زمینه سخن میگوییم و به این پرسش پاسخ میدهیم که آیا تکفیر بزرگان خوزستانی ساکن تهران در جهت منافع کلان خوزستانی هاست یا بر خلاف منافع کلان ماست؟

نظام ما به لحاظ ساختار سیاسی دارای ساختاری متمرکز است.معنای چنین ساختاری این است که تصمیم گیری های کلان مملکت در پایتخت کشور یعنی “تهران” گرفته می شود. اگر تعارفات معمول را کنار بگذاریم و واقعیات عرصه سیاست را بپذیریم باید اذعان کنیم که استانهایی که در پایتخت کشور نفوذ انسانی بیشتری دارند می توانند در برنامه ریزی های توسعه کشور توجه و امکانات بیشتری را معطوف به استان خود کنند.شاید با تکیه بر همین امر باشد که در دولتهای مختلف سهم برخی استانها از ترکیب هیأت دولت سهمی مهم و تاثیر گذار بوده است.

به اعتقاد نگارنده ما خوزستانی ها در این زمینه به نسبت برخی استانها دارای ضعف هستیم.به عبارتی واضح تر چهره های شاخص خوزستانی ساکن تهران به نسبت چهره های شاخص برخی استانهای دیگر که در تهران ساکنند محدودترند و به اصطلاح سیاسی لابی ما خوزستانی ها در تهران ضعیف تر از برخی استانهای دیگر است.

ما در برخورد با این پدیده دو گزینه پیش رو داریم.یا باید نظاره گر استفاده از نفوذ سیاسی استان های دیگر از بزرگان ساکن تهرانشان باشیم و همچنان از بی مهری به خوزستان گلایه کنیم و یا سعی کنیم خوزستانی های مقیم تهران را ترغیب به فعالیت و تلاش بیشتر و حضور در صحنه دفاع از منافع استانمان کنیم.

سؤال اصولی ما از سید شکرخدای اصولگرا و برخی فعالان سیاسی و مدیران اجرایی این است که چرا حضور و ایفای نقش این بزرگان را برنمی تابید و آن را در اذهان عمومی نافی منافع استان می نامید.

آیا در منظومه فکری شما تعریف منافع خوزستان آن چیزی است که شما و اطرافیانتان و یا مدیران منصوبتان بیان می کنید و تکفیر و تخطئه فرزندان برومند خوزستان که هم اکنون بواسطه برخورداری از خصوصیات فردی و مجاهدت در عرصه های مختلف دارای وزن و اعتبار ملی می باشند و در استان خوزستان هم مورد علاقه و مراجعه شهروندان خوزستانی از قومیتهای مختلف گرفته تا فعالان سیاسی و فرهنگی  و اجتماعی می باشند ،آیا در جهت منافع کلان ما خوزستانی هاست.

به نظر می رسد کسانی که چنین اصطلاحی را بکار می برند حضور و ایفای نقش این عزیزان را محدود کننده خود و اطرافیانشان می دانند و از تریبون های مختلف سعی در القای برداشتی نادرست از حضور و تلاش بزرگان خوزستانی ساکن تهران در جهت رشد وتوسعه خوزستان دارند.تلاشی که با آگاهی و تیزبینی شهروندان خوزستانی البته ناکام می ماند.

سید ابراهیم موسوی ؛فعال سیاسی اصلاح طلب و مسؤول ستاد انتخاباتی جوانان دکتر روحانی در شهر اهواز

پاسخ به میلاد ادیبی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • میلاد ادیبی بله دوستان تهران نشین همون هایی هستند که باده با نهم دولتان ننوشیدند و از سکونت در استان خود محروم شدند..... همون مدیرانی که با نفت هشت دلاری استان رو اداره می کردند..... شکر خدا امار ها گویای همه چیز هست جناب شکر خدا موسوی...... چه کردید با نفت صد و پنجاه دلاری شما اهواز نشین ها ؟؟؟؟؟؟
  • میلاد ادیبی بهتره سرمایه امثال کیانوش رادها ،کهراهام،شدیدزاده ها،و...... رو با خیلی از نمایندگان پس از این بزرگواران مقای سه کنید....... به جز ابرو چه در انبان دنیای خویش دارند؟؟؟؟
  • میلاد ادیبی شاید در اروگاه اصلاح طلبان اختلافاتی جزیی که کاملا طبیعه باشه اما تجربه دست از اختلافات شستن برای ملت رو در خرداد نود و دو دیدید ......زین اختلاف هم چیزی نصیب شما نخواهد شد..... به موقعش ما همه یکی خواهیم شد و تجربه هشتاد و چهار تکرار نخواهد شد به شما قول میدم.... وعده ما اسفند سال بعد...... یا علی
  • a بجز آقایان سید شکر خدا موسوی، کیانوش راد ، کهرم و مقتدایی و همفکران ایشان ، بنده فکر می کنم اکثر خوزستانی های تهران نشین و یا حتی اصفهان نشین افرادی خودباخته تشریف دارند و بر سر امانت نزد خود ، با اقتدارگراها و باندهای قدرت معامله می کنند و در امانت خیانت می کنند. وا أسفا برای خوزستانیهای خفته ! وا مصیبتا برای خوزستانیهای خفته ! مگر نمی شود در اصفهان و تهران زندگی کرد و آزاده و مستقل بود !؟ اگر که نمی شود پس باید قید خوزستان را زدو امانت را به اهلش سپرد !