فرهنگی به نام “ماهی صبور”

خورنا: تماشای صحنه ی ماهی صبوری که روی منقل در حال کباب شدن است، برای یک خوزستانی در حد لذت تماشای زنده و حضوری بازی برزیل و آرژانتین در استادیوم مرکزیِ ریودوژانیرو است.

وقتی مادر شروع به هنرنمایی می کند، ماهیهای صُبور را پاک کرده و با حَشووی تندی از سیر و گشنیز و تمر هندی چنان معجون خدایی می سازد و بویی به راه می اندازد که دل هر رهگذری را از ضعف به پیچ و تاب در می آورد.

در آلبوم خاطرات یک جنوبی اصیل ماهی صُبور از شدت اهمیت عضوی از اعضای خانواده محسوب می گردد، همه ی عالم و آدم می دانند که ناف یک جنوبی را با ماهی می برند اما ماهی صُبور از میان ماهیان چیز دیگری است.

زُبیدی و سنگسر و سرخوو قابل احترامند اما صُبور فی النفسه شایسته ی تعظیم فراوان است، باید در برابرش تا کمر خم شد.

تصور کنید امروز روز جمعه است، زمزمه هایی از آشپزخانه به گوش می رسد، قیافه ی مادر جدی تر از همیشه است، گویی مصمم برای انجام کاری بزرگ است، ولووله ای در راه است، قرار است همه چیز زیر و رو شود…

مادر روز گذشته ماهی صُبور خریده و امروز همه مهیای پیکارند. نزدیک ظهر منقل فراهم می گردد، جالی ها مهیا می شوند، صُبورها بر طبق های بزرگ بر دستان ِ پر برکت مادر حمل می شوند تا کنار منقل ! ماهیها پهن می شوند روی جالی ها و جا خوش می کنند، زغالها گُر می گیرند و بو بلند می شود.

اینجاست که صبر و استقامت معنای خود را از دست می دهد، یک جنوبی اصیل در برابر واژه ی مقدس ” صُبور ” هیچگونه مقاومتی از خود نشان نمی دهد. شاید ندانید اما این موجود نازنین دارای ابعاد فراوانی است که برای یک خوزستانی بُعدی فرا مادی و معنوی گونه به خود گرفته است.

جزئی از فرهنگ، زندگی و سنت جنوبی ها است. برای خودش احترامی دارد، اینقدر که هرگز تکه تکه نمی شود، همانطور درسته و کامل باید باقی بماند، حتی بر سر سفره هم نباید تکه اش کرد، آخر می دانید ؟ درست نیست! به شآن و منزلتش توهین می شود.

صُبور برای خودش آدابی دارد، باید انگشتانت را آرام و نوازش گونه بر آن توده ی گوشتی مطبوع و خوش منظر سُر بدهی، هرگز عجله نکن که کار دست خودت می دهی، خارهایش بی رحمند و بی اندازه زیاد هستند.

اگر تا بحال صُبور نخورده ای چاره ای جز اعتماد به انگشتان ماهر میزبان نداری، اجازه بده او برایت جدا کند…

شاید بپرسی چرا باید ماهی صُبور را حتما جمعه خورد؟ آخر خوردنش یک طرف و وقایعی که بعد از آن اتفاق می افتد طرف دیگر ! مرد افکن است لامصّب، چه بخواهی و چه نخواهی آنقدر سنگین می شوی که دلت میخواهد سالها بخوابی، خوابی لذتبخش و آرام که به تمام لحظات بیدار بودن زندگی ات می ارزد.

اگر بعد از صُبور، مادر حوصله داشته باشد برایت یک قوری چای با لیمو عمانی یا یک شربت آبلیمو هم درست کند دیگر در زندگی ات برآورده شدن هیچ آرزوی دیگری را مخواه که بی شک بهترین لحظات زندگی همین لحظات است.

در خصوص این موضوع هرگز شکی به دل راه نداده ام که خداوند در هنگام آفرینش ماهی صُبور قصد داشته همه ی جنوبیها را غافلگیر کند.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • یه ماهشهری اول صبحی دلمومنو آب کردی همهشهری....ولی جدای از شوخی وصف خیلی قشنگی بود..
  • معشوری ولک چکار کردی؟صبور هم به جمع مقدسات پیوست.ولی با حال بود دمت گرم
  • ناشناس فوقرالعاده