عجب! اعتماد تعطیل شد؟

خورنا: احمد توکلی(خبرآنلاین): یکی از دوستان پسرم حسین، شب زنگ زد بود و شنیدم که پسرم گفت: “عجب، اعتماد تعطیل شد؟” کمی مکث کردم و از کنارش گذشتم. بعد از تلفن هم توضیح داد که دوستش گفته چاپ مصاحبه آقای جوانفکر باعث تعطیلی‌‌اش شده است، فردایش خبر کامل‌تر شد، و البته عادی هم شد؛ وجدان‌دردی در حد یک مکث!

بعد از دو روز امشب، یادم آمده که: “عجب! اعتماد تعطیل شد؟” به فکر بهزادی افتادم، و دیگر بچه‌های تحریریه و البته بچه‌هایی که در بخش اداری، فنی، توزیع و… کار می‌کنند. می‌دانم خیلی‌هاشان با تعطیلی هر روزنامه و سرگردان شدن می‌گویند: “گور پدر روزنامه‌نگاری”، ”تازه پول هم که نمی‌دادند” برویم یک کار درست و درمان پیدا کنیم و بعد دوباره منتظر می‌مانند تا روزنامه‌ای دیگر!

می‌بینید کارمان به کجا کشیده است؟ خودم را می‌گویم. اصولاً طبیعی‌اش این است که وقتی یک روزنامه بسته می‌شود ابتدا فکرمان برود به دنبال مخاطب سرگردانی که یک منبع فکری و خبری خود را از دست داده است. به یک سلیقه در سطح جامعه توجه کنیم، که سرکوفتش زده‌ایم. صبح که می‌رود پای کیوسک، می‌شنود: ”تعطیل شد” همین. بله، کارمان به اینجا کشیده است که متاسفانه، ابتدا فکر خواب و خوراکمان باشیم.

این زاویه نگاه را به خاطر اینکه تکراری و کلیشه شده است فراموش کنید. به بهانه تعطیلی “اعتماد” سوال این است که چرا اینقدر این شغل را سختش کرده‌ایم. بالاخره یک مدیر رسانه با سابقه یا یک سردبیرِ ‌کهنه‌کار چقدر باید هوشمند باشد که بتواند در این گیرودار و آشفته‌بازار خط قرمزها را تشخیص دهد. آقای وزیر(اگر چه هیات نظارت اعتماد را تعطیل نکرده است) می‌گویند: ”ما بر نقاط قوت و جنبه حمایتی مطبوعات تاکید داریم، اما خطوط قرمزی نیز وجود دارد که باید رعایت شود.” سوال این است، مصاحبه با فردی که منصوب حضرتعالی در بزرگترین خبرگزاری مملکت است، مشاور رئیس‌جمهوری است که شما هم وزیرش هستید، روزنامه دولت را سرپرستی می‌کند اگر جرمش تعطیلی است، پس با چه کسی می‌شود گفت‌و گو کرد.

جناب آقای وزیر! تاکید من قبل از مشاور رئیس‌جمهوربودن ایشان بر مدیریتی است که ایشان بر دو رسانه مهم دولتی و بزرگ کشور دارند. اصولاً ابتدایی‌ترین و بزرگترین مشخصه فردی که برای چنین سازمان‌هایی در نظر گرفته می‌شود، علاوه بر اعتماد داشتن به وی به خصوصیت “سنجیده‌اندیشیدن و سنجیده سخن‌گفتن” است، “پختگی و تامل در بیان” است،‌ ”شناخت خط قرمز‌های نظام” است. چرا که وی می‌تواند هر زمان که اراده کرد در رسانه‌ خودش هرآنچه را که خواست منتشر کند کما این که این اتفاق هم تاکنون افتاده است. مگر ایشان همین مصاحبه را و یا حتی تند‌تر از آن را نمی‌توانست با روزنامه ایران داشته باشد. چاپ همین حرف‌ها در روزنامه دولت قبحش بیشتر است تا یک روزنامه به اصطلاح منتقد اصلاح‌طلب؟

نکته دیگر اینکه گفته‌اید: “این روزنامه قبلاً هم توقیف شده بود و باید دقت بیشتری در انتشار گزارش‌ها و مصاحبه‌ها و مطالب صورت می‌گرفت” سوال این است وقتی به آقای الیاس حضرتی اجازه انتشار دوباره اعتماد داده می‌شود، مگر متولیان صدور چاپ مجدد با خط مشی و رویکرد نشریه‌ای که ایشان منتشر خواهد کرد آشنا نیستند؟ مگر قرار بوده که ایشان منبعد روزنامه اصول‌گرای موافق منتشر کند. همه ما می‌دانیم که چنین نیست بلکه به “اعتماد” اجازه انتشار داده می‌شود چون دیدگاه این است که لازم است در مقطعی بنا به ملاحظاتی نشریه‌ای با محتوای ”اعتماد” روی کیوسک باشد. پس کمی هم تحمل داشته باشیم.

حقیقتش را بخواهید به پاسداشت امنیت شغلی همکاران روزنامه‌نگارم، می‌خواستم از مدیران محترم رسانه خواهش کنم بیش از “کمی” دست به عصا راه بروند، اما این شاید بی ربط‌ترین توصیه ممکن باشد، چرا که در عصر و زمانه فعلی هیچ‌کس نمی‌داند، چه زمانی، برای چه مطلبی، و توسط چه نهادی یک روزنامه تعطیل خواهد شد.