«ادبیات کامیونی» خرده فرهنگی در ترافیک افکار
خورنا: کمتر کسی را مییابیم که چه درجادهها و چه داخل شهر رانندگی کرده باشد و بگوید که هرگز خودرویی را ندیده باشد که روی آن بیت شعر یا عبارتی نوشته شده است که البته اغلب این نوشتهها معمولا از دیدگاه ادبی کممایه و گاه زیرکانهاند.
به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، ماشینها پشت به پشت هم ترمز کردهاند گویا قرار نیست گره از دل این ترافیک کور باز شود با حساب چهارراهها و چراغ قرمزهایی که تا رسیدن به منزل باید از آنها عبور کرد مثل روز روشن است که بیشتر از دو ساعت دیگر باید بوق بزنم و کلاج عوض کنم. با بیحوصلهگی به اطرافم نگاه میکنم بعضی از رانندگان شیشهها را تا انتها پایین انداخته و با صدای بلند آهنگ گوش میدهند برخی نیز بیتفاوت به روبه رو خیره شده و به فکر فرو رفتهاند. چشم بر میگردانم تا با نگاهی به پلاک ماشینها شاید بتوانم اصالت ماشین رانندگان را حدس بزنم. در همین حین نگاهم به پلاک وانتی میافتد که با خط درشت و البته قشنگ به روی آن نوشته: «گر پادشاه عالمی، آخر گدای مادری».
با خواندن این بیت شعر ناخداگاه تمام مهربانیهای مادرم جلوی چشمانم مجسم شد در واقع خواندن آن برای من هم یادآوری بود هم تلنگر، تا با تمام وجودفداکاریها مادر را پاس دارم.
مسئله ماشین نوشتهها مدتهاست که برای من سوژه شده بود. اغلب این قضیه را با واژه ادبیات کامیونی میشناسند اما امروزه به صورت یک عادت نزد گروههای سنی مختلف درآمده است. به همین دلیل وقتی از محمد دلیل نوشتن جمله «عاقبت فرار از مدرسه» را جویا شدم بلافاصله به تاکسی خود اشاره کرد و گفت: اگر از مدرسه فرار نمیکردم الان مجبور نبودم مسافرکشی کنم.
محمد ۲۸ سال سن دارد و در خانواده شلوغ زندگی میکرد زمانی که محمد در کلاس پنجم دبستان درس میخواند چندین بار از مدرسه فرار کرده بود تا عاقبت به دلیل غیبتهای مکرر معلمش عذرش را میخواهد و محمد از خدا خواسته به آرزوی قلبی خود میرسد.
وی شغلهای مختلف را امتحان کرد کارساختمانی، کار در بازار، ویزیتوری، آژانس و.. تا عاقبت به مسافرکشی روی آورد.
از محمد پرسیدم چرا از مدرسه فرار میکردی؟ محمد در جواب گفت: حتی زمانی که نسبت به درس و مشق و مدرسه دلسرد شدم و از مدرسه فرار کردم درسم خوب بود، وی که با حالتی متاسف و پشیمان صحبت میکرد ادامه داد: همیشه زندگی آدمها طبق خواستههایشان پیش نمیرود من در یک خانواده شلوغ به دنیا آمدم پدرم از پس تمام مخارج خانواده برنمیآمد شرایط طوری بود که برای یک لقمه نان درآوردن و زندگی کردن باید مدرسه را رها میکردم.
سئوال کردم با ترک تحصیلت فکر میکنی به هدفت رسیدی؟ وی گفت: ممکن است از نظر اجتماع فردی بیسواد و تحصیل نکرده به شمار بیایم اما خوشحالم که به پدرم و خانوادهام ثابت کردم که میتوانند روی من حساب باز کنند و باری از دوش پدرم برداشتم.
نمیتوانستم خودم را جای او بگذارم اما میتوانستم شرایط آن را درک کنم. کنجکاوی من گل کرد و از محمد پرسیدم متاهل هستی یا مجرد؟ با حالتی رضایت مندانه گفت: یک پسر دارم که از شاگردان ممتاز مدرسه است مدرسه را هم خیلی دوست دارد همه شرایط را برایش مهیا کردم تا به سرنوشت پدرش دچار نشود.
به او گفتم همه که نمیدانند منظور تو چیست؟ جواب محمد خیلی جالب و پر معنا بود گفت: همین که آدمها را وادار به فکر کردن میکند حتماٌ بینتیجه نخواهد بود.
همه ما شاید روزی چند بار این نوشتهها را در پشت کامیونها، وانتها، اتوبوسها و تاکسیها دیدهایم بعضی از این نوشتهها ما را خنداندند و بعضی ناراحتمان کردهاند اما این نوشته هر محتوا و مضمونی داشته باشند در یک چیز مشترک هستند و آن اینکه آنها یک خرده فرهنگ را در جامعه بوجود آوردهاند اما خرده فرهنگی که از مضامین متفاوتی بهره میبرد و نویسنده بر حسب شرایط اجتماعی خود به گسترش این خرده فرهنگ کمک کرده است. که البته تنها دلیل خاص گسترش آن شرایطی است که در بیشتر موارد خود را به افراد تحمیل کرده است.
ماشین نوشتهها
کمتر کسی را مییابیم که چه درجادهها و چه داخل شهر رانندگی کرده باشد و بگوید که هرگز خودرویی را ندیده باشد که روی آن بیت شعر یا عبارتی نوشته شده است که البته اغلب این نوشتهها معمولا از دیدگاه ادبی کم مایه وگاه زیرکانهاند.
رانندگانی که در پس این خودروها حرکت میکنند، با چشم برداشتن از جاده و اطراف، کنجکاوانه این بیتها و عبارتها را میخوانند و از خواندن آنها گاه خرسند و گاه از معنای نهفته در آن رنجیده خاطر میشوند. معمولا محتوای این نوشتهها بسته به طبقه و شرایط اجتماعی شخص نویسنده متفاوت است و به طور کل محتوای این نوشتهها پیرامون موضوعهای عاشقانه، عاطفی و یا مذهبی هستند.
« به کجا چنین شتابان»، «علم بهتر است یا ثروت؛ هیچ کدام فقط ذرهای معرفت»، «درب و داغون خودتی»، «دنیا محل گذره، ما میگذریم ولی اون نمیگذره»،«تک نزن شارژ ندارم»،« به روز تنگدستی آشنا بیگانه میگردد»، از جمله چند نمونه از این نوشتههای پشت ماشین هاست.
این ادبیات حقیقتی انکار ناپذیراست و شاید واقعیت زندگی قشری از جامعه و فرهنگ آنها است.
برخی از پیامها حکایت از داغی جانسوز و کهنه میکند و بیانگر احساسات درونی رانندگان است گفته میشود که «ماشین نوشته»ها در گذشته بیشتر باب بوده است، ولی هنوز بسیاری از رانندگان کامیون، اتوبوس، وانت بار و تاکسی برای گفتن حرفهای دل خود به این روش وفادار هستند.
همه آنچه بر اتومبیلها میبینیم
اعتقادات مذهبی، توکل و توسل به ائمه معصومین، دعا، احساس غم و غربت، عشق الهی و زمینی، مسائل روز، پهلوانی، عناوین فیلمها، تکیه کلامها، حدیث دوست، طنز و معما و چیستان، مادرانهها و هشدارها و… بخش عمدهای از ادبیات جادهای را تشکیل میدهند.
آنچه بر پشت خودروها میبینیم چکیدهای از عصاره تجربهها، گوشهای از باورها و اعتقادات یا ذرهای از خواستهها و آرزوهای صاحبانشان است که در زیر گرد و خاک جادهها یا غبار عادتها پنهان میشوند و زمانی هم اینگونه در مقابل دیدگان ما نمایان میشود.
یکی از اساتید جامعهشناسی با اشاره به عوامل روانشناختی پدیده «پشت ماشیننویسی» میگوید: عوامل مختلفی از جمله عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، عاطفی و طبقه اجتماعی در به وجود آمدن این مسئله نقش دارند. در واقع هر کس بر اساس ذهنیت خودش که بر گرفته از زمینههای فرهنگیاش است باورها و مطالب خود را مینویسد.
دکتر مقدس جعفری افزود: انسانها به طور کلی تمایل دارند خودشان را با گفتن شعر، سخنرانی، مطلب خاص، کسب رتبه یا مقام و یا حتی کشیدن نقاشی مطرح کنند. بنابراین چون میدانی برای مطرح کردن خودشان نمییابند خود را در غالب یک نوشته و به صورتی که میپسندد مطرح میکند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه «ماشین نوشته»ها، برگرفته از شرایط اجتماعی است افزود: انعکاس اعتقاد در طبقات و اقشار مختلف اجتماعی طنز و تعریف خاص خود را دارد و هر شخصی با بینش و طبقه اجتماعی خودش طرز فکر خود را بیان میکند.
جعفری ادامه داد: اگر از حوزه فرهنگ عامه (فلکور) به مسئله «ماشین نوشته»ها پرداخته شود خواهید دید که به یک فرهنگ غنی میرسیم که در برگیرنده محتوای مختلفی است به طور مثال بسیار دیده شده است زمانیکه در شرایط بد اقتصادی و تورم به سر میبریم قشر آسیب پذیر اجتماع بیش از هر قشری مثال گرانی را در غالب یک نوشته کوتاه پشت ماشین خود مطرح میکند تا از این طریق ناراحتی و اعتراض خود را به شرایط بیان دارد.
در ماه محرم نیزبا توجه به حرمت و شأن آن در نزد ایرانیان اغلب ماشینها بلاخص در دهه اول محرم مزین به نام امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل و حضرت زینب(س) میشوند. بعضی از رانندگان نیز با پاشیدن رنگ قرمز به شیشههای اتومبیل خود به نشانه ماه خون ارادت خود را به این بزرگوار نشان میدهند.
وی در ادامه اظهار داشت: این جمله حاکی از غیرت و پشتوانه خاص دینی شخص راننده دارد.
جعفری با اشاره به خاطرات سال های جنگ میگوید: در راه بازگشت از اهواز به تهران یا برعکس مطالب مختلفی پشت اتوبوسها یا مینی بوسها و… نوشته شده بود که همگی حکایت از جنگ و مقاومت داشت درمیان این «ماشین نوشته»ها، جمله «ای کاش من هم پاسدار بودم» بیش از هر مطلبی توجه من را به خود جلب کرد که حکایت از نوعی ایثار و گذشت در وجود همه داشت.
بسیار واضح و روشن است که «ماشین نوشته»ها از لحاظ ادبی، جامعهشناختی و روانشناختی اهمیت زیادی دارد و اگرچه مردم ما حتی عوام، با شعر و موسیقی رابطه و آشنایی تنگاتنگ دارند، اما ادبیات رانندگان را میتوان از ادبیات سایر صنفها جدا دانست و این موضوع به خوبی از شعرها و نوشتههای آنان بر روی ماشینهای آنان دریافت شدنی است.
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
گزارش از عاطفه اسماعیلیمنش