امام آمده بود تا…
خورنا – علیرضا مخبر دزفولی آمده بود تا ناقصان ظلمت خاک را به افلاک راه نمایاند، تا فرش را به عرش پیوند زند، تا از ناسوت راهی به سوی ملکوت خدا بگشاید، تا خفتگان را از گورستان غفلت برخیزاند و تا در تن مردگان روح حیات دمد.
آمده بود با عبایی پر از مرحمت کبریا، و دلی به عمق و وسعت دریا و دستانی پر معجزه و توانا…
آمده بود تا ناقصان ظلمت خاک را به افلاک راه نمایاند، تا فرش را به عرش پیوند زند، تا از ناسوت راهی به سوی ملکوت خدا بگشاید، تا خفتگان را از گورستان غفلت برخیزاند و تا در تن مردگان روح حیات دمد.
آری او آمده بود تا با بانگی بلند و صدایی رسا بگوید: قرآن تنها کتاب تزیین قبور مردگان نیست!
قرآن تنها کتاب مجالس ترحیم و سوگ نیست!
قرآن تنها کتاب مشایعت مسافران نیست!
قرآن منشور زندگی است.
قرآن رمز حیات طّیبه ی انسانهاست.
قرآن کتاب قیام است نه قعود.
قرآن کتاب حرکت است نه رکود.
قرآن کتاب فریاد است نه سکوت…
قرآن کتاب حیات است نه ممات!
قرآن کتاب همه ی نسل هاست و همه انسانهایی که میخواهند پاک زندگی کنند و مطّهر بمیرند.
آمده بود تا بگوید: «تقوی» در کنج عزلت خانقاه نیست، در رهبانیت نیست، در عرصه ی ستیز با شیطان های درون و برون است.
«عرفان» لقلقه ی دروغین زبان هوهوکنان نیست. عارف کسی است که از میان غبار غلیظ توّهم و تحریف، چهره ی حقیقت را بشناسد و به دیگران نیز بشناساند و حق را اقامه کند، با همه ی توان و حتی به بهای جان.
آمده بود تا بگوید: فقاهت تنها شرح طهارت و بیع و زکات نیست.
فقه محمدی(ص) قاموس زندگی است، تئوری اداره ی جامعه است از گهواره تا گور.
آمده بود تا فرشته ی اسلام ناب محمدی را از سیاهچال خرافه و تحجر و تنگ نظری و از چنگال دیو افسونگر اسلام آمریکایی برهاند و در پیش چشم جهانیان به جلوه در آورد.
آمده بود تا در گوش سنگین کوتهاندیشان کج فهم فریاد کند :اسلام دین حکومت و آئین چگونه زیستن است.
اسلام اسلام محمد(ص) است، اسلام علی(ع) است.
شب در محراب عبودّیت اشک ریختن و روز در پیکار با خصم، تیغ آختن.
بر خاک بندگی سجده تسلیم آوردن و در برابر طاغوت چون کوه ایستادن.
در پیشگاه خدا گرُده خم کردن و در برابر هر آن چه غیر خداست، گردن افراختن.
از درون خانهای محقر دنیای استکبار را تحقیر کردن و به مسلمانان عزّت به یغما رفته را بازگرداندن.
بر قدرتهای افسانهای بی محابا تاختن و در مقابل نامه ی مادر شهیدی یا بسیجی اسیری پنهان اشک ریختن…
آری مولای ما خمینی کبیر،ساده زیستی را با ابهت، قدرت را با رحمت، محبت را با صلابت، سیاست را با دیانت، اخلاص را با فراست، مدیریت را با درایت، پرخاش را با متانت، فریاد را با نجابت و رهبری را با خضوع توأمان داشت و چنین بود که ماندگار قلبها و عصرها و نسلها شد. و براستی حافظه ی تاریخ معاصر هرگز مردی به بزرگی امام را به خاطر دارد؟…
آری پیامآور بهار در برودت بهمن، اکنون در میان ما نیست. باغبان مهربان بوستان انقلاب در میان گلها نیست. سردار یگانه ی تاریخ معاصر دیده فروبسته است و سالیان دراز باید تا عظمت مقام او بر محجوبان خاک مبرهن شود.اما برادر،نور چشم، یاور و عزیز او در میان ماست. امروز خورشید تابناک مرجعیت از مشهد رضا و تسلیم طلوع کرده است. امروز شمس الشموس ولایت از مشرق خراسان بر دل های عاشقان اسلام ناب، تابیدن گرفته است. امروز سرانگشت هدایت این پور پارسای پیامبر(ص) واسطه ی «لنهدینهم سبلنا» است. امروز زلال اندیشههای مطهر آن پیر روشن رأی اهل خمین از قله ی شخصیت منیع این سیّد خراسانی بر دامنههای سرسبز اندیشههای مشتاقان خمینی جاری است. امروز هم خورشید تابناک انقلاب گرم و جانفزاست. آری خامنهای هست تا کسی انقراض سلسله ی خورشید را باور نکند…
امام در بهمن ماه قدم بر دل میلیون ها انسان پاکباخته نهاد.
سلام خدا بر بهمن.
سلام خدا بر بهمن آفرینان، سلام خدا بر ملت قهرمان ایران. سلام خدا بر شهدای انقلاب، سلام خدا بر مردانی که برای خدا کار میکنند. سلام خدا بر زنانی که فردا را شیر میدهند. سلام خدا بر پسرانی که پاک نظر میکنند. سلام خدا بر دخترانی که به طواف نجابت میروند. سلام خدا بر پیشه وران پاکی، سلام خدا بر تاجران تولّی، سلام خدا بر کاسبان کرامت. سلام خدا بر فروشندگان فتوت. سلام خدا بر مبلّغان مروّت. سلام خدا بر دانشجویان دانشگاه صداقت. سلام بر اساتید انسانیت. سلام خدا بر کسانی که برای رضای خدا از خود میگذرند و در سرشان جز سودای وصال دوست چیز دیگری گستاخی گذر ندارد. و سلام هماره ما بر دهه مبارک فجر و فجر آفرینان باد.
دکتر علیرضا مخبر دزفولی
www.dralirezamokhber.blogfa.com