معلمانِ اندوهگین سر برج

فاضل خمیسی

راستش را بخواهید بدبختی معلمان از همان عبارت انحرافی:« معلمی شغل نیست، عشق است و …» شروع شد، معلمی را به جای یک حرفه ی تخصصی «شمعی» فرض کردند که کارش سوختن است که باید اجرش را به مثال پیامبران از خدا طلب کند.
روز معلم و سیل تقدیرنامه های بی روح و تکراری و چندش آوری که فقط بدرد آن میخورند که از پشت سفید آنها برای نوشتن زمان اقساط و بدهی ها استفاده شوند فرا رسیده و رفتارهای تکراری بدون نتیجه در وضعیت عمومی معلمان!
باید جرأت دانستن اینکه در آموزش و پرورش چه میگذرد را به صحنه آورد تا خطرات آینده ی نسلی را بهتر دانست..
امروزه دیگر عصر روشنفکران به اتمام رسیده و نقل قول از این نویسنده یا آن کنشگر اجتماعی به نقد و آسیب شناسی رسیده است، حالا دیگر حتی سخن راندن از مدینه فاضله و در خلسه زیستن به تمسخر درآمده است ، همه چیز رنگ حق و حقیقت به خود گرفته است و آنچه را اصل است اراده ی عام است ، عامی که یکی از مهمترین دغدغه هایش چگونگی آموزش و تربیت فرزندانش است.
شاید این واقعیت تلخ که هزاران دانش آموز پایه ی ششم، حروف الفبا را بدرستی بلد نیستند یا صدها دانش آموز دبیرستانی از حل یک ضرب یک رقمی عاجزند بهت آور باشد ، دانش آموزانی که بی مهابا ارتقا تحصیلی را طی میکنند و حتی وارد دانشگاه میشوند!!
شاید نمیدانستید که در اغلب کشورهای موفق دنیا دو تا سه ماه تعطیلی معلمان نه تعطیلی بلکه بعنوان فرصت مطالعاتی و روزآمد شدن برای سال تحصیلی جدید تعریف و شامل پرداخت مزایای اضافی میشود، ولی اینجا معلمان به خیلی دلایل نتوانستند با زمان پیش بروند و شاید از کم مطالعه ترین اقشار اجتماعی بشمار آیند.
دلخوش شدن به برگزیدگان انگشت شمار المپیادها که هوش و استعداد خدادادی در آن نقش اساسی ایفا میکند و از آن بعنوان ماله کشی بر ناکارمدی آموزشی برای میلیونها دانش آموز، نه تنها جامعه را به ورطه ی نابودی می کشاند بلکه یک رفتار مذموم اخلاقی است.
معلمها شاید اندوهگین ترین کارکنان دولتی باشند، آنها نه روز میخواهند و نه تکریم مجازی و کاغذی، آنها بدنبال بازگشت عزتی هستند که با شلاق تورم و بی خردی وزرا و دولتیان آسیب دیده است.
دغدغه ی معیشت را از معلمان و بازنشستگان فرهنگی بردارید این اثربخش ترین تکریم است، در کجای دنیا سراغ دارید که حقوق دریافتی یک فوق لیسانس فیزیک یا شیمی یا ادبیات از نگهبان یا سرایدار یک شرکت صنعتی کمتر باشد.
، معلمی که راننده اسنپ است یا به جای ۲۴ ساعت مجبور است ۴۰ ساعت تدریس کند، تقدیر و تمجید را میخواهد را میخواهد چکار؟! معلمی که از فرط خستگی سرکلاس چُرت زده و مورد استهزاء دانش آموزانش قرار میگیرد دیگر نمیتواند باعث تغییر رفتار مثبت و آموزش پذیری آنها شود.
شاید فراوانی ترسوترین و بی جربزه ترین مدیران را آموزش و پرورش در خود جای داده است و اگر غیر از این بود الان اینگونه نبود که برای افزایش چندرغازی تحت عنوان «رتبه بندی» اینگونه معلمان را خوار و ذلیل این دستگاه یا آن دستگاه نمی کردند.
کسانی که از الفاظ دهن پُرکن تمجید از معلمان استفاده میکنند باید سری به دفترهای مدارس زده و پای حرف‌ها و دغدغه های معلمان بنشینند، معلمانی که راننده دانش آموز خود، فروشنده دوره گرد، شاگرد بنگاههای املاکی و … هستند و نگران آنند که تا سربرج خیلی مانده و آه در بساط ندارند.