به فراخور دوم اسفند ماه، روز جهانی زبان مادری:

روز زبان مادری، دستاویزی برای ایران‌ستیزی

اشکان زارعی پژوهشگر تاریخ از اهواز

روز جهانی زبان مادری، هرساله در ایران با چالش و داوری‌های ناروا و نسنجیده همراه بوده است. چنان‌که پان‌ها و جداخواهان از این بستر برای دشمنی با زبان فارسی که بی‌گمان بنیادی‌ترین ستون شناسه( هویت) ملی ایرانیان به شمار می‌آید، بهره‌ی فراوان می‌برند.

آنان با دروغ‌پردازی و وارونه‌سازی واژه‌ها و رویدادها ، اقوام را ملیت، خرده فرهنگ‌ها را فرهنگ و گویش‌ها را زبان نشان داده، «باور دارند پیش از پدیداری دودمان پهلوی، ملیت‌های گوناگون در اقلیم و ایالت خویش به زبان مادری گفتگو می‌‌کردند‌ اما با روی کار آمدن رضا شاه، وی به زور، همگان را وا داشت تا به زبان قوم فارس سخن بگویند».

از این‌رو جداخواهان با چنین جستارهایی ‌همواره کوشیده‌اند ، از هر بزنگاهی هم‌چون روز جهانی زبان مادری جایگاه فارسی را از یک زبان ملی و تاریخی به یک زبان قومی کاهش داده، زمینه را آهسته و پیوسته برای پاره، پاره کردن ایران فراهم سازند.

به همین شوند (دلیل) روز جهانی زبان مادری در ایران شوربختانه با دور شدن از کارکرد راستین خود، همواره دستاویزی برای ایران‌ستیزی بوده است.

اکنون این پرسش پیش می‌آید به راستی زبان مادری چیست که برخی پیرامون آن، این همه هیاهو به راه می‌اندازند؟ آرمان یونسکو در این‌باره چه بوده است؟

در این میان زبان فارسی چه جایگاهی دارد؟ آیا فارسی آن گونه که پان‌ها می‌گویند، زبانی نوین است که به دست خاندان پهلوی‌ در ایران استوار گردیده است؟

برای پاسخ‌گویی درخور به هر یک از این پرسش‌ها بایسته است زبان مادری  و کارسازی (تاثیر) زبان فارسی را در درازنای تاریخ ایران را بشناسیم تا بتوان به ارزیابی درستی از پیوند این دو دست یابیم.

زبان مادری، پدیده‌ای نوین است که از دو سده‌ی گذشته به گفتمان سیاسی و فرهنگی جهان راه پیدا نموده است.به همین شوند(دلیل) برداشتی یکسان و همسان پیرامون آن نیست و هر کس با دیدگاه خود زبان مادری را واکاوی می‌کند

برخی زبان مادری را نخستین زبانی می‌دانند که کودک با آن سخن گفتن را می‌آموزد. از‌این‌رو گروهی زبان‌های قومی را در این جرگه‌ به شمار می‌آورند.

به گفته بعضی نیز زبانی که به کمک آن اندیشیدن انجام می‌گیرد، زبان مادری است.

براین پایه در نگاه برخی کارشناسان، زبان مادری تنها یک زبانزد (اصطلاح) است که به چم ( معنای) زبانی که مادر انسان به آن سخن می‌گوید نیست.چنان‌که‌ جی.آر.آر. تالکین نویسنده‌ی نامور آمریکایی این گونه گفتار را تنها زبان گهواره‌ای دانسته‌، و زبانی که همه‌ی
شهروندان یک کشور با آن گفتگو می‌کنند را زبان مادری می‌خواند. 

این نگرش آن‌چنان هم پربیراه نیست زیرا امروزه در سراسر گیتی، زبان مادری کوچندگان (مهاجران)  بر پایه‌ی «ملیت» آن‌ها و «کشوری» که از آن آمده‌اند، شناسایی می‌شود.

در همین راستا به باور گارنیک آساتوریان، «اصولا از هر اصطلاحی یک تعریف عینی وجود دارد و یک تعریف ذهنی یا حتی عامیانه (vulgar). برخی زبان مادری را به معنای تحت‌اللفظی آن می‌فهمند . اگر تعریف ما از زبان مادری این‌گونه باشد ، باید بگوییم در ایران هر دهکده‌ا‌ی زبان مادری خودش را دارد که بدین گونه باید صدها زبان در مدارس تدریس شود.

واقعیت آن است که با زبان گهواره نمی‌توان در مدرسه تحصیل کرد. آموزش در مدرسه و دانشگاه‌ها باید حتما به زبان اول یا زبان اصلی باشد».

بر پایه‌ی آن‌چه گذشت جدای از برداشت‌های جورواجور از روز جهانی زبان مادری، با استواری می‌توان گفت آرمان یونسکو از گزینش چنین روزی نه تنها رویارویی زبان ملی و رسمی با نیم‌زبان‌ها، گویش‌ها و زبان‌های قومی نبوده که هم‌پوشانی و شکوفایی آنان را جستجو می‌کرده است.

چنان‌که بن‌مایه‌ی نام‌گذاری روز جهانی زبان مادری در ۲ اسفند هر سال برابر با ۲۱ فوریه ارج‌گزاری زبان ملی بنگالی است. زیرا در سال ۱۹۵۲ ترسایی( میلادی)  درخواست دانشجویان دانشگاه‌های شهر داکا بنگلادش که آن‌ روزها  پاکستان شرقی نامیده می‌شد، برای پذیرش زبان زنده و مستقل بنگالی در کنار زبان اردو از جمهوری پاکستان به درگیری و کشتار این دانشجویان انجامید.

از‌ این‌رو کشور بنگلادش پس از جدایی از پاکستان برای بزرگداشت خروش دانشجویانش و هم‌چنین گرامی‌داشت زبان بنگالی به طور رسمی از سازمان یونسکو خواهان نام‌گذاری روز جهانی زبان مادری گردید. بدین‌گونه در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۹ روز ۲۱ فوریهٔ برابر با دوم  اسفند را روز جهانی زبان مادری برگزیده شد.

در همین راستا به گفته حمید احمدی« پیشنهاد این روز را نه یک یا چند نماینده زبان‌های محلی و قومی، بلکه کشوری (بنگلادش) با نزدیک دویست ملیون جمعیت در ١٩٩٩ در پاسداشت زبان ملی خود بنگالی به یونسکو ارائه داد و در قطعنامه ۵۶/٢۶٢ مجمع عمومی به تصویب رسید.

بیشتر نمایندگان کشورهای جهان از ان رو این پیشنهاد را پذیرفتند که در عصر جهانی شدن، سلطه زبان انگلیسی در گستره جهانی را به زیان زبان ملی خود می‌دانستند. بنا براین واحد تحلیل تعریف کننده «مادر» در چهارچوب قطعنامه روز بین المللی زبان مادری «ملت» بوده و نه «قوم» و محل».

در ایران نیز فارسی و زبان‌های قومی با یکدیگر، پیوند تنگاتنگی داشته‌اند به‌ گونه‌ای که فارسی جان و مایه خویش را از این گویش‌ها گرفته، آنان نیز در آوند( ظرف) زبان فارسی خودنمایی نموده‌ و بالیده‌اند.

به همین شوند گویشوران ایرانی در درازنای تاریخی هیچ‌گاه فارسی را زبان دوم خود ندانسته، آگاهانه به این زبان سخن گفته و باورمندانه از آن پشتیبانی نموده‌اند.

بی‌گمان یعقوب لیث سسیستانی که از او با نام زنده‌کننده زبان پارسی یاد می‌کنند، نمونه‌ای روشن در این زمینه است. کسی که در سده‌ی ۴ هجری‌مهی در برابر رویکرد نژاد‌پرستانه‌ی عباسیان، وقتی چکامه‌سرایی  قصیده‌ای را به عربی در ستایس او سرود، وی را نکوهش کرد که چرا به زبانی که نمی‌فهمد، سخن می‌گوید«چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت».

پس از او نیز نظامی گنجوی در سده ۶ هجری مهی دلبستگی خود به ایران را نه به زبان قومی که به فارسی این‌گونه فریاد زد:

همه عالم تن است وایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد

پیش از آن‌ها نیز ابوحنیفه‌ی ایرانی تبار در سده‌ی ۲ هجری نخستین و کهن‌ترین برگردان و ترزبانی ( ترجمه) از قرآن پارسی را فتوا داد تا بازتاب
دهنده‌ی شکوفایی و شایستگی زبان پارسی و شورمندی و شیفتگی سخنوران پارسی گوی باشد

برپایه‌ی این فرآیند تاریخی می‌توان پنداشت که فارسی‌‌خوانی و فارسی‌دانی و آفرینش‌های هنری، ادبی، مهرازی( معماری) و….هیچ گاه ویژه‌ی یک قوم یا گیتا(جغرافیا) نبوده است.

چنان‌که به گفته‌ی مسعودی رخدادنویس سده‌ی ۴ هجری در کتاب مروج‌الذهب «همه‌ی فارسیان و ایرانیان که در بلاد جبال، آذربایجان، ارمنستان، آران، دربند و قفقاز گرفته تا حدود خراسان و سیستان به زبان فارسی سخن می‌گفتند. مقدسی نیز در همین سده در کتاب احسن‌التقاسیم  صفت جامع و فراگیر از همه‌ی اقالیم عجم را زبان فارسی می‌داند»

هم‌چنین ابن‌بطوطه جهانگرد عرب سده‌ی ۸ هجری آشکارا می‌گوید جدای از جهان عربی به هر جا که پا گذاشته است از کاشغر تا آناتولی و از خانان مغولی چین و  بابریان هندوستان تا پادشاهان عثمانی به زبان فارسی گفتگو می‌کردند.

وی با ابراز شگفتی از فارسی سخن گفتن پادشاه سیلان و دریانوردان و دختران گل فروش چینی از به کار بردن واژه‌های کشتی‌رانان، درودگران، سپاهیان، پیادگان، پاسبانان و…..در چین و ماچین می‌گوید..

به گواه گزارش‌های تاریخی، به روزگار بابریان
نزدیک به ۷۰۰ سال فارسی زبان شبه قاره هند گردید، به همان گونه که پادشاهان عثمانی نیز ۵ سده فارسی را زبان دیوانی خود برگزیدند.

بی‌گمان کارسازی و گستردگی زبان فارسی در سرزمین‌های انیرانی را باید برآیند تنومندی و فربگی آن در درون کشور دانست .تا جایی‌که دودمان‌های ترک نژادی چون غزنویان و سلجوقیان اگر چه بر این خاک چیره شدند، اما زبان فارسی پذیرفته به آن ارج نهادند.

چنان‌که نامه‌نگاری‌‌های مسعود غزنوی به فرماندهان و سران ترک‌ به زبان فارسی بود و سلطان ملکشاه و طغرل سوم به زبان فارسی چامه می‌گفتند.

به راستی زبان فارسی را با این پیشینه‌ی گرانسنگ می‌توان ساخته و پرداخته‌ی خاندان پهلوی دانست؟

آیا چنین کارنامه درخشانی، بازتاب دهنده‌ی یکپارچگی این زبان در گستره‌ی ایران‌زمین نبوده است؟. آیا هم‌چنان باید باور داشت که فارسی آسیب‌ زننده به نیم‌زبان‌ها و گویش‌های ایرانی بوده است؟

سال ۱۸۷۲ ترسایی (میلادی)، با برپایی نشستی در شهر برلین آلمان، زبان‌های یونانی، فارسی، سانسکریت و لاتین به شوند (دلیل) دارا بودن دیرینگی، توانگر بودن در آفرینش‌های ادبی و دگرگونی اندک در گذر روزگار، از سوی کارشناسان، زبان‌های کلاسیک جهان شناخته شدند.

ویژگی‌های برشمرده پیرامون زبان فارسی در همایش برلین پاسخی روشن و گویا به همه‌ی ایران‌ستیزان و جداخواهانی است که هر ساله به بهانه‌ی روز جهانی زبان مادری می‌کوشند فارسی را که از دیرباز زبان تاریخی، ملی و رسمی ایرانیان در هزارتوی گذشته‌ٔ این سرزمین بوده است سترون(عقیم)، ساختگی  و ستمگر نشان دهند‌.

از‌این‌رو دوم اسفند افزون بر ارج‌گزاری گویش‌ها و زبان‌های تیره‌های ایرانی، می‌بایست فارسی را به عنوان زبان مادر و  نخست همه‌ی ایرانیان گرامی داست.

یاری‌نامه.

-احمد تفصلی؛  تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام

-محمد محمدی؛ فرهنگ ایرانی

– محسن ثلاثی؛ جهان ایرانی و ایران جهانی

-حمید احمدی؛ ایران، هویت، ملیت، قومیت

– ذبیح الله ‌صفا؛  ‌‌تاریخ ادبیات ایران، ج ۱و ۲

-روزنامه شرق، شماره ۲۷۹۲، بهمن ۹۵