وقتی همه خواب بودند
✏️ داود خاضعی نسب
خودکشی از آن دست تابوهای نیمه شکسته شدهای است که حساسیتهای بنیادی و اجتماعی آن از یک سو و کنشهای منفعلانه و ناشیانه سازمانهای ارائه دهنده خدمات اجتماعی از سوی دیگر تا به امروز مانع از اتخاذ اقدامات موثر و عینی در راستای کاهش میزان اقدام به آن شده است.
خودکشی به عنوان پدیدهای چند عاملی در سایه ضعفهای آموزشی و تربیتی و همچنین بی پناهی اجتماعی به آخرین گزیر برای گریز از درد و رنج در افراد دچار استیصال روحی و جسمی تبدیل میشود پدیدهای که امروز در خوزستان همچون بسیاری از استان های دیگر با شکستن نسبی قبح آن در منظر عمومی به ویژه در بین نوجوانان و جوانان، شیوع آن افزایش یافته است به گونهای که به جز خودکشی های پراکنده ، در چند سال اخیر حتی شاهد افزایش خودکشیهای سریالی و یا جزیرهای در این استان بوده ایم.
دسترسی ساده و بدون دردسر به مواد و ابزارهای خودکشی و خاصیت تقلید پذیری آن سبب شده است تا در برخی از مناطق خوزستان در مدت زمان نسبتا کمی بعد از وقوع اولین خودکشی ها، شاهد تکرار و افزایش نگرانکننده اقدام به خودکشی در آن منطقه باشیم.
با توجه به تعاملات و ارتباطات پر رنگ فرهنگی اجتماعی استان های زاگرس نشین وقوع خودکشی های سریالی متعدد در استانهای همجوار خوزستان در سالهای اخیر، زنگ هشدار بزرگی برای خوزستان به شمار میرفت اما متاسفانه اثر مثبت و قابل توجهی از عملکرد نهاد های عریض و طویل ارائه دهنده خدمات اجتماعی در خوزستان برای توجه به این هشدار و جلوگیری از اپیدمی خودکشی در استان به چشم نیامده است.
با توجه به اینکه در جمعیت قابل توجهی از مردم خوزستان تفکر و خط مشی تربیتی و مدیریتی حاکم در محیط خانواده ها، برگرفته از اصول و قواعد سنتی و گاها تاریخ انقضا گذشته میباشد با بروز و ظهور چالشهای دنیای مدرن امروزی، آسیب های اجتماعی و یا اقدام به خودکشی در خانواده ها با افزایش رو به رو می شود.
از این رو ارتقای سطح آگاهی و ارائه آموزشهای تربیتی نوین و کارآمد و همچنین متناسب با چالش های دنیای امروز به والدین، موثرترین راهکار موجود برای ایمن سازی کانون خانواده در برابر معضلات اجتماعی و به تبع آن کاهش تنش ها و افزایش تعامل و تحمل افراد در جامعه به شمار میرود. اما متاسفانه در سایه عدم مسئولیت پذیری نهاد های اجتماعی و با کمرنگ شدن نقش تربیتی مدارس و دشواری وضعیت اقتصادی و همچنین عدم تمکین مالی خانوادهها برای دسترسی به متخصصین و کارشناسان روانشناس ،بسیاری از افراد جامعه به خصوص افراد ساکن در روستاها و شهرهای کوچک و یا حاشیه شهر های بزرگ از آموزشها و امکانات فرهنگی و اجتماعی موثر محروم مانده و نهاد های اجتماعی نیز با سرگردانی در خوزستان هنوز جایگاه مشخص و معتبری برای خود در بین مردم پیدا نکرده اند.
ضعف عملکردی این نهاد ها به گونه ای بوده که بسیاری از مردم بویژه اقشار آسیب پذیر از حضور و ظرفیت های این نهاد ها در محل زندگی خود یا مطلع نبوده و یا اعتماد و دیدگاه مثبتی نسبت به تاثیرگذاری آن ها ندارند از این رو طیف گستردهای از مردم در مواجهه با شرایط تنش زای احتمالی در زندگی شخصی و اجتماعی خود تمایل و تصمیمی برای مراجعه به این نوع سازمان ها نخواهند داشت.
بدون شک کارآمدی و موفقیت نهاد های اجتماعی در گرو حضور فعالانه آن ها در اجتماع و همچنین تلاش برای جلب اعتماد و ایمان جامعه نسبت به خود و توانمندی های خود است از این رو انتظار اثربخشی از سازمان های اجتماعی خوزستان که برخی از کارشناسان و مسئولین آنها از پشت میزهای خود هرگز خارج نشده اند و دغدغه های آنها نه رنج ها و افسردگی های جوانان حاضر در کف کوچه و خیابان که مستند سازی های کلیشهای و بی اثر برای مافوق خود است طبیعتا انتظاری بیهوده و باطل است.
از این رو با وجود این ناکارآمدی ها و ضعف های مشهود سازمان های ارائه دهنده خدمات اجتماعی در سراسر کشور و همچنین افزایش نگران کننده آسیب های اجتماعی و تهدید کانون خانواده های ایرانی، لزوم بازنگری در قوانین و ساز و کار های این سازمان ها و همچنین تغییر در رویکرد دولت و مجلس شورای اسلامی نسبت به آن ها را بیش از هر زمانی گوشزد می کند در غیر اینصورت فاجعه اپیدمی خودکشی در خوزستان در آیندهای نزدیک در سایر استان های کشور نیز تکرار خواهد شد.
بدون شک سرمایه گذاری و تمرکز دولت در توسعه اجتماعی و کاهش آسیب ها و چالش های اجتماعی، در دراز مدت علاوه بر تضمین سلامت جامعه، سبب کاهش چشمگیر بسیاری از هزینه های دولتی در حوزه های مختلف نیز خواهد شد.