آخرین کتاب تاریخ ایلامیان/ به یاد عبدالرحیم اسدپور میراث‌بان پیشکسوت کول‌فرح

علی‌یار زارعی

پیرمردی بود زنده دل، سرشار از نشاط و سرزندگی، سینه‌ای مالامال از اندیشه‌ی ایران‌دوستی و حافظه‌ای لبریز از دانستنی‌های فراوان از تاریخ ایلامی. به راستی که او خود کتابی بود زنده از تاریخ گذشته.

در دهه‌ی چهل زمانی که پروفسور گریشمن برای کاوش‌های باستان شناسی به مناطق زاگرس نشین آمده بود به او که کودکی‌ خردسال بود، خواندن خط میخی را آموخت.

هر روز بخشی از حروف الفبای خط میخی را به او یاد می‌داد و روز دیگر همان را می‌پرسید تا میزان یادگیری‌اش را بسنجد.

به کتیبه‌ها که نگاه می‌کرد انگار کتابی به خط فارسی پیش رویش گذاشته شده، بی‌درنگ و بی‌صبر و تانی آن را می‌خواند و ترجمه می‌کرد.

سال‌ها پیش که در صدای مرکز خوزستان تهیه کننده و نویسنده‌ی برنامه‌ی “خوزستان، دیار تمدن” بودم برای تهیه‌ی گزارش به کول‌فرح ایذه رفتم.

آن‌جا دیدمش، نامش عبدالرحیم اسدپور بود، پیرمردی خوش صحبت و خنده رو. خانه‌اش همان‌جا بود، گویا میراث فرهنگی خانه اش را تعمیر کرده بود تا شبانه روز نگاهبان آثار باستانی باشد.

می‌گفت پدرش هم نگهبان کول فرح بود و او همان‌جا به دنیا آمده بود. تاریخ گذشته‌ی کول فرح را که آمیخته با دوره‌ی ایلامی‌ها بود در حافظه داشت به بیان دانستنی‌هایش لحظه‌ای کوتاه و گذرا درنگ نداشت.

آن‌چه می‌دانست به زبان می‌آورد و تمام دوران زندگی‌اش با تاریخ در آمیخته بود. وجب به وجب کول فرح را می‌شناخت و می‌دانست در کدام گوشه چه آثاری هست. از ایلامیان، از چگونگی زندگی مردم در آن دوران دانسته‌های بسیاری داشت که افسوس که زندگانی اش دیرپا نبود تا دانسته‌هایش به شمار بیشتری از دوستداران میراث کهن بیاموزد و منتقل کند.

افسوس که پژوهشگران بیش از آنچه باید از این کتاب زنده فیض نبردند. مرگ او مرگ یک نفر نبود، مرگ تاریخ بود، مرگ کتاب تاریخ قطور گذشته بود. یادش گرامی باد.