پنداره سرقت نسخ دست نویس فارسی توسط غربی ها؛باژگون نمایی واقعیات
دکتر عباس امام
(نویسنده، مترجم، ایران پژوه)
- مقدمه
یکی از پنداره های های رایج در میان عوام ما ایرانی ها،و حتی در بین گروه هایی از خواص و نخبگان ما،پنداره ای است نادرست مدعی این که از زمان برقراری مناسبات میان غربی ها با ایرانیان(عمدتا از دوران صفویه) افراد و گروه هایی از غربی ها نسخه های خطی بسیار پرشماری از مواریث فرهنگی نیاکان ما ایرانیان را به سرقت برده و جامعه ایرانی یا فارسی زبان را از این گونه منابع فرهنگی ارزشمند خویش محروم کرده اند. باورمندان به این پنداره، گاهی پای ادعای خود را از این نیز فراتر برده و پیشرفت های علمی،فرهنگی،و صنعتی جامعه غرب را در گرو انجام این باصطلاح سرقت ها معرفی می کنند. این پنداره نه تنها ریشه در واقعیات ندارد ، بلکه اساسا باژگون نمایی واقعیات تاریخی است. در واقع،آنچه در عمل رخ داده است وجود و نگهداری از هزاران نسخه خطی فارسی(و غیرفارسی) در معتبرترین مراکز علمی- پژوهشی غرب در بهترین وضعیت و نیز تهیه،تدوین،و انتشار ده ها مجموعه کاتالوگ از این گونه آثار در آن نهادها سندی است گویای پنداره بودن این ادعای غیرمستند و زیانبار.
- ادعا/ها
به نظر می رسد این پنداره ی غیرمستند،بیشتر زاییده ناآگاهی،بیگانه هراسی/بیگانه ستیزی،انگیزه های سیاسی- ایدیولوژیک(مانند استعمار ستیزی)،گرفتاری در نظریه توطئه و امثال آن گونه ذهنیت ها باشد. این گونه ادعاها گاه از زبان برخی مردم کوچه و بازار،گاه در بیانات برخی روحانیون بر منابر و در مساجد و محافل دینی،و در پاره ای دیگر موارد از زبان برخی روشنفکران و سیاستمداران چپگرا و یا ایرانگرای افراطی شنیده می شوند. به عنوان نمونه، در تاریخ ۲۷/۸/۱۳۹۹ در یک برنامه فرهنگی گفتگو- محور صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، شخصی با عنوان کارشناس فرهنگی کتاب و نشر مدعی بزرگترین غارت فرهنگی تاریخ ایران با سرقت پنج هزار نسخه خطی در دوران مظفرالدین شاه قاجار می شود( (https://shoaresal.ir/fa/news/312282. این کارشناس،بدون اینکه حتی از یک عنوان از این ۵۰۰۰ نسخه خطی فارسی ایرانی نام ببرد،ادعا می کند در دوران سلطنت مظفرالدین شاه قاجار کتابدار کتابخانه سلطنتی دربار مظفرالدین شاه شخصی به نام لسان الدوله بوده و ” روایت می کنند” که در دوران تصدی وی چنین شمار انبوه و شگرفی از نسخه های خطی از کتابخانه دربار دزدیده و به خارج از کشور منتقل شده اند.
وقتی برای راستی آزمایی این ادعا به مقاله ای با عنوان “میرزا علی لسان الدوله؛تاراج میراث مکتوب” ( فاطمه قاضیها، نشریه بخارا،ش۸۲، سال ۱۳۹۶) مراجعه شد،در قسمتی از متن مطالبی دیده شد که نافی این ادعا است:
به هر روی،در فروردین سال ۱۳۱۰ش، علی اسفندیاری وکیل عیال لسان الدوله، تقاضای استرداد نوشتجات توقیفی لسان الدوله که در عدلیه موجود بود ارائه داد، زیرا املاک لسان الدوله در تهران به همسرش صلح شده بود که اسناد ان در توقیف عدلیه بود. مکاتبات مربوط جهت استرداد آن ها تا سال ۱۳۱۵ ادامه یافت تا اینکه در این سال از طرف عدلیه حکمی صادر شد مبنی بر اینکه چون در زمان زنده بودن لسان الدوله اتهام او ثابت نشده، املاک دوباره به وراثش بر می گردد و در واقع اموال حاصل از این شخص به وراثش بخشیده می شود…
در مقاله دیگری با عنوان”ماجرای سرقت کتاب های] خطی[ کتابخانه سلطنتی] کاخ گلستان[ بر اساس خاطرات عبدالله بهرامی ،معاون وقت نظمیه”( سفانه انجم روز، نامه بهارستان، س ۵، شش ۹-۱۰، ۱۳۸۳) نیز توضیحات مفصلی بر اساس اوراق بازجویی از متهم و دیگر مدارک ذکر شده وجود دارد که عمده مطلب به اتهاماتی مربوط فروش کاسه،بشقاب،تابلو،عتیقه جات زیر خاکی و امثال آن ها اشاره دارد و نه۵۰۰۰ نسخه خطی فارسی. هرچند نمی توان در این مورد ،وقوع خلاف و سرقت آثار میراثی از جمله چندین کتاب(بدون ذکر عنوان) را منکر شد اما به نظر می رسد که کل این ماجرای اغراق آمیز شده بیشتر نوعی دسیسه چینی و تسویه حساب گروه های قدرتمند درباری قاجار علیه یکدیگر بوده است، و نه اثبات وقوع بزرگترین غارت فرهنگی ۵۰۰۰ نسخه خطی فارسی توسط خارجی ها!
در یک مورد دیگر از سرقت ادعایی نسخ خطی فارسی، در تاریخ ۲ مردادماه ۱۳۹۵ یک روحانی به نام حجت الاسلام مصطفی درایتی در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم با عنوان ” روزگار غریب زبان فارسی در جهان/سرقت میراث فارسی درهند/ تاریخ ادبیات جامعی از زبان فارسی نداریم” ادعا می کند که “گاه شنیده می شود که برخی از این نسخ به سرقت رفته اند…” اما متاسفانه نام و عنوان حتی یک مورد از این نسخه های سرقتی “شنیده شده” را ذکر نمی کنند (https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/05/02/1137282).
در هرحال، انتظار می رود اخبار مربوط به این گونه سرقت های ادعایی نسخ خطی را در آثار بزرگان پیشکسوت طراز اول نسخه شناسی و کتابشناسی در ایران مانند استادان علامه محمد قزوینی، ایرج افشار،منوچهر ستوده،محمدتقی دانش پژوه، خانبابا مشار،احمد منزوی،عبدالله انوار،مهدی بیانی و امثال آنان یافت که نه تنها در این زمینه چنین اظهاراتی از ایشان ثبت نشده بلکه برعکس این مطالب را مطرح نموده اند که در زیر به آن ها اشاره خواهد شد و استناد خواهد گردید. ضمنا، روشن است اگر قرار است کسی در این میان سرزنش و محکوم شود، در وهله نخست خود ایرانی ها هستند که به هر دلیل (فقر،ناآگاهی،سودجویی و غیره)آثار و میراث فرهنگی نیاکان خود را حراج کرده اند،نه خارجیانی که آن آثار را خریده،نگاهداری،تصحیح، و به ایرانیان معرفی کرده اند! آیا کسی تا کنون شنیده که غربی ها آثار فرهنگی” غارت شده” ایران را مثلا آتش زده و نیست و نابود کرده باشند؟! فراموش نکنیم در بخشی از آن دوران، در پایتخت ما تهران برخی اندیشمندان ایرانی اسم و رسم دار رسما مراسم های “کتابسوزان” برگزار می کردند و هر ساله صدها کتاب یا نسخ خطی را به آتش می انداختند چرا که آن کتاب ها را مایه عقب ماندگی و فلاکت ایران می دانستند!! اما،آیا از غربی ها چنین احکام و گزاره هایی درباره فرهنگ و تمدن ایرانی صادر شده است؟!
اما،براستی این گونه مدعیان غارت منابع فرهنگی و نسخه های خطی فارسی می توانند مستندا اثبات کنند که مثلا افراد مشروحه غربی ذیل الذکر با استفاده از اندیشه ربایی از اندیشمندان ایرانی و فارسی زبان به جایگاه والای علمی تاریخی خود دست یافته اند: افلاطون، ارسطو، سقراط،بقراط، جالینوس،هرودوت، هومر،ویرژیل،فیثاغورث،هراکلیتوس،پارمنیدس،آناکساگوروس،تالس، زنون؟! یا برای دوره های متاخرترغرب،کسی تا کنون اندیشمندان اروپایی یا امریکایی مانند کانت،دکارت،اشپنگلر،نیچه،ماکس وبر،هایدگر،هابرماس،هیوم،فروم،چامسکی،رورتی، لاک،رالز،و امثال آنان را به اندیشه ربایی از ایرانیان اعصار پیشین متهم کرده است؟! واقعیت آن است که آنچه همین امروز در اوج پیشرفت علمی جامعه ایرانی کاملا روشن است این است که بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی آرزویشان نشر مطالب در نشریات معتبر غربی است و تمام نشریات دانشگاهی ایران نیز در تمامی جزییات ساختاری و روش تحقیق خود فقط و فقط متکی به الگوهای غربی هستند.
حال، با توجه به ادعاهای غیر مستند بالا از خوانندگان گرامی تقاضا دارد توضیحات مستند بنده نگارنده این سطور در پاسخ مستندتر به این گونه ادعاهای غرب ستیزانه را در زیر مورد مطالعه دقیق و جدی قرار دهید.
- پاسخ ادعا/ها
ایران به عنوان یکی از مراکز کهن فرهنگ و تمدن بشری، دارای پیشینهای دیرینه در زمینه کتابت، کتاب و کتابخوانی است. در طول تاریخ ایران، بویژه در ایران دورهی اسلامی، سنت توجه به کتاب ها و رسالهها، در قالب فهرستنویسی تجلی یافته است. در چارچوب این سنت، عمدتاً یا فهرست کتابهای موجود در یک کتابخانهی خاص تدوین میشده،و یا آثار یک مؤلف و مصنف خاص،در قالب یک فهرست، گردآوری میشده است. از متقدمان کسانی که به این شیوه کار کردهاند، میتوان از محمدبن زکریای رازی(۲۵۰-۳۱۳ ق)، ابوریحان بیرونی (۳۶۲-۴۴۰ ق)، شیخ طوسی (درگذشت ۴۶۰ ق)، ابن شهرآشوب (درگذشت ۵۸۸ قمری)، ابن بابویه (۵۰۴-۶۰۰ ق) و … نام برد، همچنانکه در بین متأخرین به کارگیری این سنت، علامه محمدتقی مجلسی (۱۰۳۷-۱۱۱۰ ق)، حزین لاهیجی (۱۱۰۳-۱۱۸۱ ق)، حسن بن علی یزدی (درگذشت ۱۲۹۷ ق)، میرزا علی آقا ثقه الاسلام تبریزی(۱۲۷۷-۱۳۳۰ ق) و … شایستهی ذکرند.
اما، واقعیت این است که در دو سه قرن اخیر که جهان غرب با توجه به پیشرفت صنعت چاپ شاهد رشد بسیار چشمگیر آثار کتبی بود، متأسفانه در ایران به دلیل عقبماندگی اقتصادی- اجتماعی، فساد دستگاه حکومتی و نظایر آنها، زمینهی مناسبی برای رشد مسائل مرتبط با کتاب و کتابخوانی وجود نداشت. یکی از مظاهر این امر، عدم آشنایی با روش شناسی تدوین مجموعههای کتابشناسی بود؛ مجموعههایی که میتوانست دربرگیرندهی میراث معنوی ایرانیان در قالب کتابها و رسالهها باشد. در نتیجه، تا اوائل دورهی سلطنت رضاشاه پهلوی، اثری از آثار کتابشناختی در کشور دیده نمیشود. اگر هم تا آن زمان، معدودی از آثار تألیفی ایرانیان در مجموعههایی گردآوری و عرضه شدهاند، گردآورندگان آن آثار نیز ایرانی نبودهاند، مانند ابن ندیم (اهل بغداد) صاحب مجموعهی کتابشناختی «الفهرست» و یا حاجی خلیفه (اهل ترکیه فعلی) و صاحب کتابنامهی معروف «کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون». جالب است بدانیم که همین دو اثر کتابشناختی عظیم و معتبر نیز نخستین بار توسط خاورشناس آلمانی گوستاو فلوگل (Gustav Flugel) چاپ و منتشر شدهاند(سحاب، ۲۵۳۶: ۱۴۱-۱۴۲). اصولاً، «نخستین کتابهایی که به زبان فارسی در جهان به طبع رسیده است… دو کتاب «داستان مسیح» و «داستان سن پیدرو» است که هر دو با ترجمهی لاتینی در سال ۱۶۳۹ میلادی (۱۰۹۴ هجری قمری) در شهر لیدن هلند طبع شدهاند [و ناگفته نماند] کتابهای فارسی پیش از اینکه در ایران به طبع برسد، در ممالک هندوستان و عثمانی و شهرهای اروپا و بعضی از بلاد ترکستان به چاپ میرسیده است(افشار، ۱۳۴۲: ۳۲).
در هر حال، از اوائل سلطنت رضاشاه پهلوی بدین سو، نسل جدیدی از کتابشناسان ایرانی رخ مینمایند که همگی انسانهایی بودند، شریف، زحمتکش و دلسوز تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی و آگاه به مسائل کتاب و کتابشناسی: شیخ آقابزرگ تهرانی، خانبابا مُشار، خانبابا بیانی، محسن صبا، محمدتقی دانشپژوه، استاد ایرج افشار، استاد عباس زریاب خویی، استاد حافظ فرمانفرماییان، دکتر غلامحسین تسبیحی، علی نقی منزوی و احمد منزوی(هر دو، فرزندان شیخ آقابزرگ تهرانی). اما، در مورد همین بزرگواران نیز بهتر است یکی دو نکته را یادآور شویم. در مورد کتابشناس شهیر شیخ آقابزرگ تهرانی- که وی را نقطه اتصال سنت کهن کتابشناسی اسلامی- ایران به کتابشناسی امروزین دانستهاند- گفته شده که وی در تألیف اثر گرانسنگ خود با عنوان «الذریعه الی تصانیف الشیعه» در عراق، متأثر و ملهم از جرجی زیدان مؤلف و مورخ مسیحی لبنانی بوده که در کتاب پنج جلدی «تاریخ الحضاره الاسلامی» خود از مؤلفین و مصنفین ایرانی آن چنان که شایسته بوده ذکری به میان نیاورده است(Iranica, Vol. IV: 230). استاد ایرج افشار نیز که خود از اعاظم کتابشناسی ایران معاصر میباشند، در مورد نقش خاورشناسان در پیدایش و گسترش کتابشناسی امروزی ایران چنین اظهار نظر میکنند (افشار، ۱۳۴۲: مقدمه، ص ۳):
کتابشناسی در ایران به شیوهی علمی و مرسوم اروپا سابقهی دراز ندارد، و باید اقرار کرد که در این زمینه اروپاییها، یعنی مستشرقین آنها، ما را بدین راه در کشیدهاند، و به پیروی از آنهاست که اکنون مختصر توجهی به این امر مهم شروع شده است.
در حقیقت، توجه به کتابشناسی و نسخههای خطی فارسی/ایرانی از قرنهای ۱۶ و ۱۷ میلادی مدنظر خاورشناسان غربی قرار گرفت، یعنی از زمانی که آثار خطی ایرانی مورد علاقه خاورشناسان، دانشمندان و برخی بازرگانان، وارد اروپا شدند، و در کتابخانههای شاهزادگان، دانشگاهها و طبقه نجیبزادگان غربی جای گرفتند. در این دوران، برخی ایرانیان ناآگاه، فقیر و یا سودجو، نسخ خطی فارسی(در زمینههای گوناگون) را به انیرانیان میفروختند که تعداد این گونه آثار ممکن است به هزاران نسخه برسد.
ولی خوشبختانه بسیاری از اینرانیان نشان دادهاند که کمتر از ما دلسوز این گونه آثار نبودهاند، و گواه این امر تصحیح و چاپ صدها نسخه از این دست آثار از یک سو، و تهیه، تدوین و انتشار مجموعههای کتابشناختی عمومی و تخصصی ایرانی/فارسی است. این گونه مجموعهها توسط خاورشناسان آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، روسی، آمریکایی، اتریشی، دانمارکی، ایتالیایی، هندی، ترک و … به بهترین نحو نگهداری شده و عمدتاً با نفیسترین شکل به چاپ رسیدهاند، در صورتی که اگر قصد و غرضی غیرعلمی و ضد فرهنگی در میان میبود، شاید همگی اینگونه آثار را به آتش میکشیدند و نیست و نابود میکردند و یا حداقل تصحیح و منتشر نمیکردند. اهمیت این امر، زمانی چند برابر میشود که بدانیم اصولاً کار تخصصی بر روی نسخههای خطی با چه دشواریهای طاقتفرسایی همراه است، چه رسد به اینکه ببینیم انیرانیان آنچنان دقیق و وسواسگونه این نسخهها را بررسی، ثبت و تصحیح کنند که از نظر روششناسی خود ایرانیهای کارشناس به این کار غبطه بخورند.
حال، با توجه به اینکه عموماً «الذریعه» اثر آقابزرگ تهرانی را آغازگر شیوهی جدید تدوین کتابشناسی در ایران تلقی میکنند، بهتر است از میان دهها مؤلف انیرانی مجموعههای کتابشناختی و نسخ خطی، به نام و آثار تنی چند از آنان اشاره کنیم که بعضاً یکصد تا یکصد و پنجاه سال پیش از وی، برای آثار فرهنگی ایرانیان کتابنامه تهیه، تدوین و منتشر کردهاند.
۱- چارلز ریو (Charles Rieu)، اهل بریتانیا، مؤلف کتابنامه سه جلدی آثار دستنویس فارسی موجود در موزهی بریتانیا، منتشره به سال ۱۸۸۳ میلادی.
-Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum III, London, 1885.
۲- ویلهلم پرچ (Wilhelm Pertsch)، اهل پروس، مؤلف کتاب فهرست نسخههای خطی آثار فارسی کتابخانه برلین، در سال ۱۸۸۳، و نیز فهرست نسخههای دستنویس فارسی در کتابخانه وین، در سال ۱۸۵۹.
–Die Handschriften-Verzeichnisse der Königlichen Bibliothek zu Berlin IV: Verzeichness der Persischen Handschriften, Berlin, 1883.
– Die Persischen Handschriften (Vienna, 1859).
۳- ادوارد زاخو (Eduard Sachau) و هرمان اته (Hermann Ethé) مؤلفان فهرست آثار فارسی، ترکی، هندی و پشتو در کتابخانه بادلیان ایتالیا.
-Catalogue of the Persian, Turkish, Hindustani and Pushtu Manuscripts in the Bodllian Library I, Oxford, 1889.
و نیز اثر بعدی به کوشش هرمان اته
– Catalogue of the Persian Manuscripts in the Library of the India Office I, London, 1903.
۴- ج. اومر (J.Aumer)، مؤلف کتاب فهرستفارسی آثار خطی کتابخانه دولتی مونیخ، در سال ۱۸۶۶.
– Die Persischen Handschriften der Königlichen Hof- und Staats- bibliothek in München (Munich, 1866)
۵- ویکتور روزن (Victor Rosen)، مؤلف کتاب فهرست نسخههای فارسی دستنویس مؤسسه زبانهای خاوری وزارت امور خارجهی روسیه، سن پیترزبورگ، ۱۸۸۶ میلادی.
– Les manuscripts Persans de L’ Institut des Langues Orientales (du Ministere des Affaires Etrangeres) decrits par le Baron Victor Rosen (Saint Petersburg, 1886)
۶- برنارد دورن (Bernahardt Dorn) مؤلف آلمانی الاصل ساکن روسیه قرن نوزدهم که گردآورندهی فهرست آثار خطی فارسی کتابخانه سن پیترزبورگ بود.
-Die Sammlung von morgenlandischen Handschriften, welche die Kaiserliche offentliche Biblionthek zu St. Petersburg im Jahre 1864 von Hrn. V. Chanykov erworben hat (St. Petersurg, 1865).
۷- ادوارد براون (Edwrard G. Browne)، گردآورندهی فهرست آثار دستنویس فارسی در دانشگاه کمبریج، به سال ۱۸۹۶ میلادی.
– A Catalogue of the Persian Manuscripts in the Library of the University of Cambridge (Cambridge, 1896).
۸- ادگار بلوشه، گردآورندهی کتابنامه ۴ جلدی «فهرست آثار دستنویس فارسی کتابخانه ملی پاریس، در سال ۱۹۳۴ میلادی.
– Bibliontheque Nationale. Catalogue des Manuscrits Persans, 4 Vols., Paris, 1905- 34.
در مورد عظمت فقط این اثر بلوشه (در کنار بسیاری از دیگر آثار وی)، استاد طراز اول ایرانشناسی کشور ما، جناب علامه محمد قزوینی(۱۳۶۲: ۴۴- ۴۴۱) اینگونه اظهار نظر کرده است:
او بواسطهی تألیفات و نشریات خود خدمات شایان فناناپذیری به زبان و تاریخ و ادبیات ایران نموده است… آن مرحوم مدت چهل سال تمام از عمر فعال پر کار خود را از سنهی ۱۸۹۵ میلادی- که تاریخ ورود او به کتابخانه ملی پاریس است- الی سنه ۱۹۳۵ – که تاریخ تقاعد او بود- تماماً و بدون اشتغال به هیچ کار دیگر صرف طبع و نشر و تألیف کتب مفیده … راجع به ادبیات ایران و تاریخ ایران و نقاشیهای ایران و معرفه الکتب ایران نموده است، و مخصوصاً تهیه فهارس نسخ خطی فارسی محفوظه در کتابخانه ملی پاریس در چهار مجلد که شاهکار تألیفات و نتیجهی تمام عمر اوست و محتوی است بر وصف دو هزار و چهارصد و هشتاد و یک نسخهی خطی فارسی…
۹- شواب (M. Schwab) مؤلف کتابشناسی آثار فارسی، چاپ پاریس ۱۸۷۵ میلادی.
-Bibliographie de la Perse, Paris, 1875.
۱۰- ویلیامز جکسون (A.V. Williams Jackson) و یوهانان (Abraham Yohannan)، اهل آمریکا و گردآورندهی فهرست کتابهای خطی برای موزه متروپولیتن نیویورک در سال ۱۹۱۴.
– A Catalogue of the Collection of Persian Manuscripts…presented to the Metropolitan Museum of Art, New York, by Alezander Smith Cochram, New York, 1914.
البته، همچنانکه گفتیم اینها فقط چند نمونه محدود از مجموعههای بسیار ارزشمند قدیمی است که فقط و فقط مختص نسخ خطی فارسی بودهاند، ولی ناگفته نماند که بسیاری از دیگر آثار خطی فارسی/ ایرانی دیگر هم وجود دارند که در مجموعههای قدیمیتر و در کنار نسخ خطی عربی، ترک، هندو و غیره معرفی شدهاند. همچنین، در مورد مجموعههای کتابشناختی گردآوری شده انیرانیان در زمینههای گوناگون(مانند نسخههای اصلی و قدیمی نقاشیهای ایرانی، آثار ریاضی، گویشهای محلی، روزنامههای اولیه ایرانی، نسخههای خطی کتب طبی، کتب خطی مرتبط با تصوف، مراسمهای عزاداری ایرانی و …) میتوان به منابع صاحبنظران ایرانی مراجعه کرد (افشار، ۱۳۴۲ و ۱۳۴۹؛ تسبیحی، ۱۳۶۸؛ احدزادگان آهنی، ۱۳۸۹؛ اسعدی، ۱۳۷۱، Iranica، Vol.IV).
ما در اینجا به عنوان نمونه فقط به سه مجموعهی کتابشناختی تخصصی نیز اشاره میکنیم، هر چند اعتراف میکنیم این سه کتاب بسیار ارزشمند نمیتوانند معرف مجموعههای تخصصی فراوانی باشند که انیرانیان برای معرفی میراث معنوی ایرانیان به خود ایرانیان و دیگران، فراهم کردهاند.
۱- تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دورهی مشروطیت، اثر ادوارد براون.
– Browne, E.G. , The Press and Poetry of Modern Persia. Cambridge, 1914.
لازم به ذکر است که این اثر، نه تنها در زمان انتشار بلکه هنوز هم در زمینه موضوع مورد تحقیق، از آثار بنیادین محسوب میشود.
۲- روزنامههای ایران، از آغاز تا سال ۱۳۲۹ هجری قمری/ ۱۲۸۹ هجری شمسی (با اضافات و شرح کامل به همراه تصاویر روزنامهها)، نوشته و گردآوری هـ . ل. رابینو، ترجمه جعفر خمامیزاده. تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۲ شمسی
۳- تاریخ چاپ سنگی در ایران، نوشتهی الیمپیادا پاولونا شچگلوا[چاپ روسی در مسکو، ۱۹۷۵ میلادی]، ترجمه پروین منزوی، تهران: انتشارات معین ۱۳۸۸.
در مورد این اثر بسیار ارزشمند نیز یادآور میشود که بطور قطع و یقین، در مورد چاپ سنگی در ایران، چاپخانههای سنگی در سرتاسر کشور، چاپخانههای سنگی خصوصی، روشهای قدیمی آمادهسازی برای چاپ سنگی، ناشران کتاب در چاپ سنگی ایران، نویسندگان متنهای چاپ سنگی، آرایش هنری اینگونه کتب و … تاکنون اثری به این جامعیت نگاشته نشده است.
چه نابجاست که این بخش مرتبط با آثار کتابشناختی انیرانیان را به پایان بریم، ولی ذکر خیری از ایرانشناس انگلیسی چارلز آمبروزی استوری (Charles Ambrose Storey) نکنیم. استوری مؤلف اثری است بسیار اساسی و گسترده و چند جلدی در مورد تألیفات ایرانیان با مشخصات کتابشناختی زیر که تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
-Storey, C. A. (1927). Persian Literature (A Bio- Bibliographical Survey). London, Luzac.
استاد ایرج افشار (۱۳۴۲: ۷۱-۷۲) در مورد ارزش و اعتبار این اثر چنین اظهارنظر کردهاند:
این اثر، یکی از مهمترین و مفیدترین کارهای کتابشناسی دربارهی تألیفات زبان فارسی است. مؤلف مستشرقی است انگلیسی که عمری را بر سر این کار عظیم و بسیار مفید و عالمانه گذاشته است… برای هر تألیف، نسخههای فهرستشدهی آن را معرفی میکند و اگر به طبع رسیده است مشخصات طبعهای آن را به دست میدهد، و در پایان ترجمههای آن اثر را به زبانهای دیگر و اختصارات آن و مقالاتی که دربارهی آن تهیه شده است ارائه میدهد.
امید است با این توضیحات و مدارک،به پاسداشت انیرانیان کوشنده در این زمینه ها بپردازیم و باعث خودفریبی از سویی و ایجاد دلسردی در ایرانشناسان دلسوز و پرتلاش نشویم چرا که این بدترین راه دفاع از هویت ایرانی و پاسداشت داشته های میراثی ما است.
منابع
– احدزادگان آهنی، منیژه[مترجم] (۱۳۸۹). ایرانشناسی در دانمارک(استاد یس پیتز آسموسن). تهران: انتشارات طهوری.
– اسعدی، مرتضی[مترجم] (۱۳۷۱). ایرانشناسی در اروپا و ژاپن (ویراستهی رودی متی و نیکی کدی). تهران: انتشارات بینالمللی الهدی.
– افشار، ایرج (۱۳۴۹). راهنمای تحقیقات ایرانی. تهران: مرکز بررسی و معرفی فرهنگ ایران.
– افشار، ایرج(۱۳۴۲). فهرستنامهی کتابشناسیهای ایران. تهران: انتشارات دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران.
– تسبیحی، غلامحسین (۱۳۶۵). نگرشی جامع بر جهان کتابشناسیهای ایران. تبریز: انتشارات نیما.
– خمامی زاده، جعفر[مترجم] (۱۳۷۲). روزنامههای ایران از آغاز تا سال ۱۳۲۹ هجری قمری/ ۱۲۸۹ هجری شمسی(با اضافات و شرح کامل به همراه تصاویر روزنامهها) (نوشته هـ . ل. رابینو). تهران: انتشارات اطلاعات.
– سحاب، ابوالقاسم (۲۵۳۶ شاهنشاهی). فرهنگ خاورشناسان. تهران: چاپ سحاب.
– قزوینی، محمد (۱۳۶۲) [گردآورنده عبدالکریم جربزهدار]. مقالات علامهی قزوینی. تهران: انتشارات اساطیر.
– منزوی، پروین [مترجم] (۱۳۸۸). تاریخ چاپ سنگی در ایران (نوشتهی الیمپیادا پاولونا شچگلوا). تهران: انتشارات معین.
-Encyclopaedia Iranica (1990), Ehsan Yarshater(ed.) Vol. IV. London and New Yourk: Routledge and Kegan Paul.