معنا و لفظ/ درآمدی بر تقدم و تاخر زبان و ذهنیت

بابک عبدالهی پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی

با مطالعه کتاب نقد خیال، اثر باوقار و پرارزش دکتر محمود فتوحی، پیرامون نقد ادبی در سبک هندی که به واقع میتوان گفت از منابع معتبر این حوزه تفکر ادبی در زبان فارسی و ادبیات عصر صفوی است، بر آن شدم یادداشتی کوتاه در محتوای عظیم ارائه شده در این مکتوب را به حد مختصر حفظیات طوطی وار و نافهمیده ام، نگاشته و به اشتراک بگذارم. از دیرباز در ادبیات فارسی همواره این مفهوم مطرح بوده است که لفظ و کلمه، راوی فحوای سخن است یا معنا و محتوا؟

این سوال گاه از گمانه زنی های ذهنی شاعرانه و ادبی نیز به دلیل تعمق مستتر، فاصله میگیرد و بنظر میرسد که شایسته است در وادی فلسفه و کاوش های کلاسیک موازین عقلانی به جستجوی پاسخ آن پرداخت. حال آنکه گر نیک بنگریم این پرسش کاملا ادبی ست و در دنیای چند بعدی ادبیات می بایست پاسخ داده شود. از طرفی نیز حکایتهای زبانشناسانه مدرن بر برخی نظریات استوار است که بر پایه تکثر دریافت از متون ادبی، قائل به هر نوع دریافت متنوع و بنابراین هر پاسخی به این سوال اصلی بحث می باشد.

اما باید پذیرفت که واکاوی و پژوهش دریافتهای ذهنی از متون نوشتاری تا رسیدن به حقیقت موضوع و بن مایه طرح شده در نظر نگارنده، ادامه خواهد داشت. بدین معنا که هر متن ادبی ناظر به بیان یک مفهوم است و نه تعدادی مفهوم متنوع. در بخشی از کتاب صدرالاشاره به بیان دیدگاههای مختلفی از موضوع لفظ و معنا پرداخته شده است.بدین مفهوم که در برخی تذکره های ادبی بر تقدم لفظ بر معنا اشاره و در بیان آن سخن ها رانده شده است. بدان معنا که کلمه بر محتوا تقدم دارد و هیچ محتوایی قبل از شکل گیری بستر زبانی و بیانی آن بوجود نیامده است.

این دیدگاه بر سخن و لغت تاکید دارد، حال آنکه در دیگر متونی که به این موضوع پرداخته اند، سخن و معنا را دارای تقدم و تاخر ندانسته و نوعی توامانی در بوجود آمدن هر دو تاکید میگردد. یعنی سخن خوب و معنای کامل با هم زاده میشوند.

لیک، نوع سومی نیز در تحلیل این فرضیه وجود دارد که در کتاب آقای دکتر محمود فتوحی، طی توصیف مناظره های میان ناصرعلی سرهندی و بیدل دهلوی بیان گردیده است. ناصرعلی سرهندی که از شعرای فارسی زبان متبحر هند است در این مناظره بر این نکته تاکید دارد که در صورت عیان شدن لفظ، معنا هم همزمان متولد و عیان میگردد. حال آنکه بیدل دهلوی با این مسئله سر توافق ندارد و بر طبل ناسازگاری با این تحلیل ادبی می کوبد.

او قائل به این نکته است که معنای اصلی و ماهوی، فحوایی مستتر در لفظ است و حصول آن جز به واکاوی های عمیق و مکاشفه های ژرف روحی حاصل نمی گردد. بنابراین بیدل دهلوی همچنان که در مجموع آثارش بر سخت نویسی و پیچیدگی معنا اصرار داشته و هیچ عنوان و سرفصلی را بدون تابیدن در پوششی پیله وار بیان نکرده است، بر نوعی قداست معنایی و منظوری تاکید دارد که بر لفظ و سخن ادبی مقدم است. البته از مشخصات و ویژگیهای سخن سبک هندی و شاعران طراز این نوع ادبی، اصالت محتوا و پیشینه آن نسبت به کلمه است و این امر در محتواهای برجا مانده از بیدل دهلوی و صائب تبریزی بسیار مشهود است.

گرچه در خیل عظیم سخنوران دیگر این سبک نیز، موضوع مورد اشاره به وفور یافت میگردد. هرچند صائب تبریزی بر تکلف و پیچیدگی معنا در بستر سخن تاکید و با آن موافقتی ندارد، اما بیدل مفهوم های دیریاب و سهمگین را در بستر الفاظ کهنه و دور از فهم عمومی، می پسندد و رواج میدهد. نظام واسطه ای زبان و ادبیات کلامی و استفاده از واژگان ادبی در مرحله ای دورتر از هویت معنایی مورد نظر ذهن عمیق بیدل دهلوی قرار دارد. به این معنا که در ابتدا مفهوم ایجاد میگردد و پس از آن از جهت انتقال به مخاطب، کلام و سخن ادبی متولد میشود.

از این جهت است که مفاهیم مختلف شاعرانه در زبان گفتار و نظام بیانی شعرا، اشکال مختلفی دارد، لکن اغلب ناظر به مفاهیم بلند معنوی است. اهمیت واشکافی فرضیه تقدم معنا بر لفظ در اینست که در محتواهای ارجمند ادبی، همواره تامل و تدبر برای کشف معانی مورد تاکید بوده است و نمیتوان بر ظاهر سخن تاکید نهایی داشت مگر آنکه تحلیل محتوای لازم بر اساس مفاهیم ادبی و استانداردهای موجود صورت پذیرد.