احمدی نژاد دار و ندار اصولگرایان را می خواهد

خورنا: مصطفی اعتزالی – این روزها، اصولگرایان سخت نگران آکسیون های انتخاباتی “جریان انحرافی”اند. جملاتی که اخیراً درباره سیاست تهاجمی احمدی نژاد در ماههای آخر ریاست جمهوری اش، به اسفندیار رحیم مشایی نسبت داده شد، اگر چه از سوی دفتر مشایی تکذیب شد ولی چیزی از نگرانی اصولگرایان کم نکرده است.

تقابل بی نظیر احمدی نژاد و علی لاریجانی در مجلس شورای اسلامی، انتشار فیلم ملاقات سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی بر روی یوتیوب، انتقاد تند و تیز احمدی نژاد از قوه قضاییه پیش از سفر وی به مصر، حمله به سخنرانی علی لاریجانی در قم، تاکید احمدی نژاد بر مذاکره “خودش با آمریکایی ها” (به شرط تغییر رفتار آمریکا با “ملت ایران”) آن هم دو روز پس از مخالفت صریح رهبر انقلاب با هر گونه مذاکره ایران و آمریکا، و نهایتاً شعار “زنده باد بهار” احمدی نژاد در سخنرانی اش در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، همه و همه نشانه هایی از بی مبنا نبودن نگرانی اصولگرایان در قبال سرشت و سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری آتی اند.

در روزهای اخیر، سردار نقدی فرمانده نیروی مقاومت بسیج، پیش بینی کرد “که فتنه قبل از انتخابات باشد.” سایر اصولگرایان نیز، از عماد افروغ تا علی مطهری، نارضایتی خود را نسبت به رفتارهای احمدی نژادی و شعار “زنده باد بهار” ابراز کرده اند.

دلایل نگرانی اصولگرایان از خواب هایی که احمدی نژاد و مشایی برای انتخابات ریاست جمهوری دیده اند، موضوع قابل تاملی است که در این یادداشت به آن می پردازیم.

نخستین دلیل نگرانی اصولگرایان، دلیلی ذاتاً سیاسی است؛ یعنی با کارویژه های ذاتی حکومت سر و کار دارد. هیچ جریان صاحب قدرتی، خواستار بر هم خوردن نظم و امنیت حاکم در سرزمین تحت مدیریت خودش نیست و اصولگرایان نگرانند که احمدی نژاد در انتخابات آینده، از در تقابل با نظام درآید و “فتنه جدید”ی در کشور بر پا شود که فرونشاندن آن با پرداخت هزینه های سنگین برای نظام جمهوری اسلامی همراه باشد.

وظیفه اصلی حکومت، تامین نظم و امنیت در جامعه است و هر جریان و ماجرای سیاسی ای که زمینه ساز بی نظمی و ناامنی در کشور شود، در حقیقت چوب لای چرخ حکومت گذاشته و مانع تحقق کارویژه های ذاتی حکومت شده است.

دلیل دوم نگرانی اصولگرایان، ریشه در روانشناسی احمدی نژاد دارد. اصولگرایان احمدی نژاد را انسانی “متهور” می دانند. در تقسیم بندی ارسطویی از ارزش های اخلاقی، تهور افراط در شجاعت است و جبن تفریط در شجاعت. انسان متهور، انسانی است که از زدن به سیم آخر ابایی ندارد. اگر قبلاً خیلی ها معتقد بودند که احمدی نژاد به دلیل برخورداری از حمایت مراکز اصلی قدرت، در انتخابات سال ۸۸ علیه هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری افشاگری کرد، حمله بی مهابای احمدی نژاد به روسای قوای مقننه و قضاییه در این ایام که او دیگر دست بالا را در ساختار قدرت ندارد، نشان داد که احمدی نژاد برای تداوم حضور در قدرت ،حتی بدون آن که مورد حمایت هم باشد ، از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد بود. طبیعی است که نگرانی از رقابت و بلکه تقابل با چنین رقیبی، دلهره ای کاملاً عقلانی است.

سومین دلیل نگرانی اصولگرایان، دلیلی جامعه شناسانه است. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷، نیروهای اجتماعی گوناگونی نقش آفرین بودند. یکی از این نیروها، اقشار فقیر و فرودستی بودند که بعدها در ادبیات رسمی کشور به “مستضعفین”، “پابرهنه ها” و یا “توده مردم” معروف شدند.

جهت گیری انقلاب اسلامی، لااقل در دهه نخست انقلاب، به سود تامین منافع و بهبود شرایط زندگی روستاییان و اقشار فقیر شهری بود؛ چرا که آنها همان ولی نعمتان انقلاب بودند.
جایگاه ممتاز “پابرهنه ها و کوخ نشینان” در ادبیات بنیانگذار جمهوری اسلامی، طبقات فرودست جامعه ایران را به نیروهای اجتماعی ای بدل کرد که پیوندی استراتژیک با نظام جمهوری اسلامی دارند. اسلام دین پابرهنه ها بود و یک تار موی کوخ نشین ها از همه کاخ نشین ها بیشتر می ارزید. طبقات بالا و طبقه متوسط جدید، اقشار مدرنی بودند که باید جذب انقلاب اسلامی می شدند (و بسیاری از اعضای این طبقات نیز در دوره های گوناگون بیش و کم مجذوب انقلاب اسلامی بودند) اما طبقات پایین جامعه ایران، از چشم انداز جامعه شناسی سیاسی، در سه دهه گذشته، مهمترین نیروی اجتماعیِ نظام جمهوری اسلامی قلمداد شده اند.
انقلاب اسلامی، انقلابی علیه اشرافیت و غربزدگی تفسیر شد و “توده مردم” ربطی به غربزدگی و اشرافیت اشرافیت نداشتند. غربزدگی ویژگی مشترک بخش عمده ای از طبقه متوسط و طبقات فوقانی بود و اشرافیت نیز، در شکل و شمایل مدرنش، مخصوص لایه هایی از طبقات بالای جامعه.

اندک توجهی به فضای سیاسی ایران امروز، به خوبی نشان می دهد که احمدی نژاد در هشت سال گذشته، به مراتب بیش از رقبای اصولگرایش توفیق یافته است که در قامت نماینده سیاسی “مستضعفین و پابرهنه ها” و یا همان “توده های محروم” ظاهر شود. ادعای “رعیت زادگی”، ادعایی ست که از جانب احمدی نژاد پذیرفتنی ست نه از جانب منتقدانی چون علی مطهری و دیگر اصولگرایانی که در یکی دو سال گذشته، با احمدی نژاد در اصطکاک بوده اند.
بنابراین احمدی نژاد اکنون از موضع نمایندگی مهمترین نیروی اجتماعی جمهوری اسلامی (توده های محروم) سخن می گوید و در قیاس با رقبای سیاسی اش، خود را واجد عمیق ترین پیوند ممکن با پابرهنه ها می داند.

هر چند که سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد در هشت سال گذشته، به افزایش رفاه توده های محروم منجر نشده است و ادعای پیوند با پابرهنه ها، لزوماً نشانه پیوند با آنها نیست، اما نفس این ادعا و وجود چنین تصوری در افکار عمومی، اصولگرایان را سخت نگران می کند.

اگر چه بسیاری از ناظران و جامعه شناسان سیاسی معتقدند احمدی نژاد توان بسیج حامیان محروم خود را ندارد و اساساً پیوند آنها با احمدی نژاد به گونه ای نیست که حاضر باشند برای او به “میدان اعتراض” گام نهند، ولی اصولگرایان به حق نگرانند که در انتخابات ریاست جمهوری آتی، به جای مواجهه با اقشار ناراضی مدرن، یعنی طبقه متوسط جدید و یا به تعبیر برخی همان غربزده ها، این بار با فرودستان و پابرهنه های ناراضی ای مواجه شوند که تا دیروز نیروی اجتماعی اصولگرایان در رقابت سیاسی با اصلاح طلبان بودند.

آنچه نگرانی اصولگرایان را در این زمینه تقویت می کند، تبلیغات خود آنها به نفع احمدی نژاد در شش سال نخست ریاست جمهوری اوست. اصولگرایان در پاسخ به انتقادات اصلاح طلبان از احمدی نژاد، خدمات فراوان دولت احمدی نژاد به روستاییان و اقشار آسیب پذیر شهری را به رخ اصلاح طلب می کشیدند و اقدامات فقیرنوازانه احمدی نژاد را نقطه قوت دولت او بر می شمردند؛ نقطه قوتی که از نظر اصولگرایان، دولت خاتمی فاقد آن بود و همین امر دلیل اصلی رویگردانی مردم از اصلاح طلبان در سال ۸۴ و رای آنها به ریاست جمهوری احمدی نژاد بود.

بدیهی است که پس از آن همه سخنان پرطمطراق درباره “پیوند دولت احمدی نژاد با توده های محروم”، خود اصولگرایان هم نمی توانند از بی اثر بودن این پیوند در “فصل انتخابات” آسوده خاطر باشند.

دلیل چهارم اصولگرایان، جنبه ایدئولوژیک دارد. نیابت امام زمان از سوی فقیه جامع الشرایط، مهمترین مبنای مشروعیت نظام جمهوری اسلامی است. ولایت فقیه یعنی پذیرش این نیابت. پای بند نظری و عملی به اصل ولایت فقیه، مهمترین ویژگی اصولگرایان است؛ بدین معنا که پیروی اصولگرایان از امام زمان، از کانال نیابت امام زمان محقق می شود.
مجموعه سیاسی ای که مدعی پیروی مستقیم از امام زمان باشد، به ویژه اینکه در راس آن فقیه عادل جامع الشرایط هم قرار نداشته باشد، مجموعه ای خارج از اصولگرایی سیاسی شیعی است. اصولگرایان همان گونه که احساس می کنند “جریان انحرافی” در صدد مصادره مهمترین نیروی اجتماعی انقلاب اسلامی (توده های محروم ِ دیندار) است، به وضوح از تلاش “جریان انحرافی” برای مصادره مهم ترین اصل نظری انقلاب اسلامی (نیابت امام زمان) نیز نگرانند.

بدین ترتیب اصولگرایان به عنوان مجموعه ای از روحانیان و گروههای اقماری نهاد روحانیت در تشیع، در تقابل با احمدی نژاد به این نتیجه رسیده اند که رقیب آنها کسی است که می خواهد مهمترین سرمایه های آنها را مصادره کند (مستضعفین و امام زمان)؛ سرمایه هایی که چندین و چند قرن مهمترین دارایی اجتماعی – دینی روحانیت شیعه بوده اند. هم از این روست که آنها شاید از احمدی نژاد بیش از اصلاح طلبان نیز در هراس باشند.

به گزارش عصر ایران؛اصلاح طلبان نه در پی مصادره نیروهای اجتماعی اصولگرایان بودند و نه سودای مصادره اصل “نیابت امام زمان” را در سر می پروراندند. نیروی اجتماعی آنها طبقه متوسط جدید و دموکراسی خواهی نیز مبنای مشروعیت سیاسی آنها نزد نیروهای اجتماعی مدرن جامعه ایران بود.

با توجه به نکات مذکور، اصولگرایان حق دارند که در چهار ماه آینده، نگران آکسیون های انتخاباتی جریان موسوم به انحرافی باشند.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *