به خجستگی ۲۵ اردیبهشت روز فردوسی/ قرآن عجم

اشکان زارعی پژوهشگر تاریخ از اهواز


شاهنامه هست بی‌اغراق قرآن عجم
رتبهٔ دانای طوس رتبهٔ پیغبری

(ملک الشعرای بهار)
                                   
ابن‌اثیر رخدادنگار سده ششم هجری درکتاب٬ المثل‌السائر فی ادب‌الکاتب‌ و الشاعر٬ ازشاهنامه فردوسی با نام «قرآن عجم» یاد می‌کند. این نگرش ستایش‌آمیز نشان می‌دهد که شاهنامه را باید فراتر از یک آفرینش ادبی نگریست.

از این‌رو فردوسی را همواره زنده کننده زبان فارسی و نگاهبان شناسه( هویت) ملی ایرانیان دانسته‌اند. چنان‌که در دههٔ ۳۰ خورشیدی حسنین هیکل نویسنده مصری در پاسخ به این پرسش که چگونه مصریان قبطی‌نژاد با آن پیشینهٔ درخشان فرهنگی٬ عرب زبان شدند؟! می‌گوید: برای این‌که ما فردوسی نداشتیم.

به راستی سرشت تمدن ایرانی دارای چه ویژگی است که دیگران در درازنای تاریخ از آن بی‌بهره بوده٬ به آسانی در برابر بیگانگان درهم شکسته و از هم پاشیده‌اند؟ چنان‌‌که همه‌ٔ مردمان کهن از شامات تا رود نیل از زبان و فرهنگی شکوهمند برخودار بودند اما افزون بر اسلام٬٬ عربیت را نیز به آسانی پذیرفتند.

حال آن‌که ایرانیان نه تنها شناسه‌ملی خویش را پاسداری نمودند که در برابر رویکرد نژاد‌پرستانه بسیاری از خلفا جانانه ایستادگی کرده٬ جایگاهی شگرف و بی‌همتا در پدیداری و بالندگی تمدن اسلامی و عربی به دوش کشیدند.

در این زمینه سخن ابن‌خلدون نویسنده عرب‌زبان سده ۸ هجری بهترین گواه است:
«دارندگان علم در اسلام غالبا ایرانیان هستند. تنها آن‌ها به کار حفظ دانش و نوشتن کتاب‌های منسجم علمی می‌پرداختند٬ اگر دانش در بالاترین نقاط آسمان آویخته باشد٬ ایرنیان به آن دست خواهند یافت».

اکنون باید پرسید شوند (دلیل) ماندگاری شناسه ملی ایرانیان را باید در چامه‌هایی که فردوسی پیرامون آیین‌ها٬ استوره‌ها و بخشی از تاریخ ایران به زبان فارسی سرود جستجو کرد؟ یا آن که وی به جستارهای بنیادی‌تری پرداخت تا بدین‌گونه خود‌باوری را به هازمان ( جامعه) ایرانی سده ۴ هجری بازگردانده٬ از یک‌سو به آنان بگوید شما همواره دارای اندیشه و بینش بوده‌اید و از سوی دیگر به انیرانیانی که به نام دین به خان و ‌مان این سرزمین تاخته٬ مردمانش را گنگ و موالی خواندند این پیشینه درخشان را یادآوری کند.

بی‌گمان آن‌چه شناسه ملی ایرانی را از دیگر تمدن‌های باستانی ممتاز می‌سازد٬ جهان‌بینی نهفته در آن است که بر سه ستون خدا‌شناسی٬ هستی‌شناسی و انسان‌شناسی با بهره‌گیری از خرد و داد استوار بوده است.

خدا‌شناسی

به گواه تاریخ٬ ایرانیان باستان نخستین مردمان خداپرست جهان به شمار می‌آیند. آنان آفریننده گیتی را «اهورا‌مزدا» به چم ( معنای) «بزرگ‌ترین دانای هستی‌ بخش» می‌خواندند. از‌این‌رو پادشاهان نیز فرمان‌های خود را با همین نام آغاز می‌کردند. ایرانیان خداوند را دارای هفت فروزه‌ جاودانه‌ همچون بهمن (اندیشه نیک)، اردیبهشت (بهترین راستی)، شهریور (شهریاری اهواریی) و….به نام امشاسپندان می‌دانستند.

هم‌چنین در گاه‌شماری پیش از اسلام٬ برای خجستگی و شگون٬ نخستین روز هر ماه را هرمز یا اورمزد٬ نام‌گذاری کرده٬ در همهٔ آیین‌های خود به پرستش و سپاسمندی خداوند می‌پرداختند. چنان‌که در ماه دی یا دَذو که به چم «آفریدن و آفریدگار» است سه جشن دی بآذر٬ دی‌بمهر و دی‌بدین در نکوداشت خداوند برگزار می‌‌گردید. شگفت‌آور‌تر آن‌که واژه جشن که در فرهنگ‌های دیگر بازتاب دهنده سُرور٬ و خوشگذارنی است اما در ادبیات پارسی به چم ستایش و نیایش است.

از این رو فردوسی با نگاهی تیزبینانه نگرش خداپرستانه ایرانی را با به کار بردن واژه‌های چون: یزدان، کیهان خدیو، دادار، جهان آفرین، اورمزد، دادگر، داور، جهاندار پروردگار، کردگار جهان و ایزد یادآوری می‌کند. چنان‌که وقتی رستم٬ اکوان دیو را شکست می‌دهد از خداوند سپاسگزاری می‌کند:

ستایش گرفت آفریننده را
رهانیده از بدش هر بنده را
بر آسود و بگشاد بند میان
بر چشمه بنهاد ببر بیان

منوچهر هنگام چیرگی بر تور و کشتن او دست به نیایش خداوند می‌برد:

نخست از جهان آفرین کرد یاد
خداوند خوبی و پاکی و داد
سپاس از جهاندار فریاد رس
نگیرد به سختی جز او دست کس

بهرام گور پادشاه ساسانی این گونه ایرانیان را به خاقان چین می‌شناساند:

همه یکدلانند، یزدان شناس
به نیکی ندارند از کس هراس

افزون بر چامه‌های پیش گفته نمونه‌های دیگری از خدا‌گرایی ایرانیان در بخش گوناگون شاهنامه بارها آمده است:

که اوست برتر ز هر برتری
توانا و داننده از هر دری

به فرمان او گردد این آسمان
که او برترست از مکان و زمان

هستی‌شناسی

در اندیشه دینی ایرانیان باستان٬ آفرینش هستی که به آن گاهنبار وگهنبار می‌گفتند در شش گاهان یا زمان انجام گرفته٬ خداوند آسمان٬ آب٬ زمین٬ گیاهان٬ جانوران و انسان را یکی پس از دیگری آفریده است.

به همین شوند( دلیل) مردم ایران چرخه شش‌گانه گهنبار را که هریک ویژه یکی از داده‌های خداوندی بود را با نام‌های «میدیوزرگاه»٬ «میدیوشهم‌گاه»٬
«پیته‌شهیم‌گاه»٬ «ایاسرم‌گاه»٬ « میدیاریم‌گاه» و «همس‌پت میدیم‌گاه» در ارج‌گزاری پروردگار جشن می‌گرفتند. هم‌چنین به باور ایرانیان٬ جهان از چهار گوهر آتش٬ آب٬ هوا و خاک ساخته شده که زندگی انسان نیز به آن‌ها وابسته است.

فردوسی نگرش بی‌همتا و اندیشمندانه ایرانی را پیرامون پیدایش جهان که دانش امروز نیز آن را پذیرفته در جای٬ جای شاهنامه گوشزد می‌کند.

پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نماینده نو به نو

فلک‌ها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد

چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ

ببالید کوه، آبها بردمید
سر رستنی سوی بالا کشید

گیا رُست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت

وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رُستنی زیر خویش آورید

خداوند کیوان و ناهید وهور
خداوند پیل و خداوند مور

یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک

انسان‌شناسی

پیروزی خوبی بر بدی یکی از آرمان‌های بنیادین جهان‌بینی ایرانی است که پیوندی تنگاتنگ با خردگرایی داشته٬ که نشان‌های آن را می‌توان در نوشتارها و نُسک‌های( کتاب) دینی٬ داستان‌ها٬ جشن‌ها٬ باورها و چهره‌های استوره‌ای آشکارا دید.

خرد در زبان فارسی به چم هوش٬ دانش٬ دریافت٬ فراست٬ کاردانی و زیرکی است که در اندیشه‌ٔ ایرانی جایگاهی شگرف در زندگی دارد. براین پایه انسان آزاد آفریده شده که می‌تواند با پیروی از خرد از یک‌سو راه رستگاری خود را فراهم ساخته و از سوی دیگر به پالایش هازمانش (جامعه‌اش) و زدودن پلیدی و اهریمنی یاری رساند.

از این رو سخن راستین «اندیشه نیک»٬« گفتار نیک» و «کردار نیک» و پیکره‌ٔ فروهر را در این راستا باید واکاوی نمود. بی‌گمان برخورداری از« فر»٬ فروغ ایزدی که انسان‌های خردمند و نیک‌منش را با پشتیبانی خداوند٬ نیرومند و پیروز می‌گرداند در همین جرگه باید دانست بنابراین در فرهنگ ایرانی شناسایی انسان خوب و بد بهره‌گیری از خرد و داد است.

فردوسی نیز باور دارد که سرنوشت انسان٬ بسته به خرد اوست.

خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی و زویت غمیست
و زویت فزونی و زویت کمیست.

در نگاه فردوسی «خرد» ترازوی شناخت انسان است که با کمک آن می‌تواند خود را بشناسد٬ توانش را فزونی دهد و برای پدیداری جهانی آباد بکوشد.

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی
مگر مردمی خیره‌خواهی همی
جز این را نشانی نداند همی

از این رو در سراسر شاهنامه٬ فردوسی سنجش انسان‌های خوب را همواره پیروی از خرد و دادگری می‌داند. فریدون‌شاه یکی از آن‌ها است که فردوسی از زبان او ویژگی انسان خوب را این‌گونه بازگو می‌کند.

ازیرا که پروردهٔ پادشا نباشد که باشد مگر پارسا
سخنگوی و روشندل و پاک‌بین به کاری که پیش آیدش پیش‌بین
زبان راستی را بیاراسته خرد خواسته، گنج ناخواسته

داستان فریدون و پسرانش سلم٬ تور و ایرج یکی از نمونه‌های انسان‌شناسانه جهان‌بینی ایرانی است که فردوسی به زیبایی مرز میان خردمندی و نابخردی در رفتار سه بردار را نشان داده که چگونه رو در روی یکدیگر می‌ایستند. داستانی که ویلیام شکسپیر با برداشتی از آن نمایشنامه شاه لیر یا لیرشاه ( King Lear) را نوشته و آکیرا کوروساوا نیز فیلم آشوب را بر پایه‌ٔ آن ساخته است.

بنابر آن‌چه گفته شد نام‌گذاری شاهنامه را با فرنام (لقب) قرآن عجم از سوی ابن‌اثیر سخنی پر‌بیراه نبوده است. زیرا فردوسی با ژرف‌بینی بی‌مانندی به بازآفرینی جهان‌بینی ایرانی در سه بخش استوره‌ای٬ پهلوانی و تاریخی به زبان فارسی پرداخت تا گنجینه‌ای از ایرانیت را برای همه‌ٔ روزگاران به یادگار گذاشته٬ ملت بودن ما را نشان دهد.

چنا‌ن‌که ژاله آموزگار وی را «آرشی» می‌داند که همه‌ٔ هستی و جان و روانش را در سرودن کتابش نهاد تا فرهنگ ایرانی زنده بماند.

فردوسی را باید زبان گویای رودکی٬ دقیقی توسی٬ یعقوب‌لیث٬ مازیار٬ بابک خرم‌دین٬ ابومسلم و همه‌ٔ کسانی دانست که برای «ملت‌بودن» و «ملت ماندن» ایرنیان تلاش بسیار کردند. از‌این‌رو وی در هزار سال گذشته نماد ملی‌گرایی ایرانی و بخشی از حافظه تاریخی ایرانیان٬ ایرانی‌تباران و پارسی‌زبانان بوده است.

برتلس، خاورشناس روس در این باره چنین گفته است: «مادام که در جهان مفهوم ایرانی وجود خواهد داشت، نام پرافتخار شاعر بزرگ هم که تمام عشق سوزان قلب خود را به وطن خویش وقف کرده بود، جاوید خواهد ماند. فردوسی شاهنامه را با خون دل نوشت، و به این قیمت، خریدار محبت و احترام ملت ایران به خود شد.»

بی‌گمان ۲۵ اردیبهشت افزون بر نکوداشت فردوسی٬ پاسداشت ملت بودن ایرانیان و بزرگداشت اندیشه‌ٔ ایران‌شهری است که همانا برآمده از خدا‌شناسی٬ دین‌باوری٬ خرد‌گرایی و داد‌گستری ایرانیان است.

یاری‌نامه:

شاهنامه فردوسی و فلسفه تاریخ ایران؛مرتضی ثاقب‌فر

حکمت نظری و عملی در شاهنامه فردوسی؛ سجاد چوبینه

جاذبه‌های فکری فردوسی؛ احمد رنجبر

ایران و جهان از نگاه شاهنامه؛ محمدعلی اسلامی ندوشن

با نگاه فردوسی؛ باقر پرهام

حماسه داد؛ ف.م.جوانشیر

نهضت شعوبیه؛ حسینعلی ممتحن