گستره خیال انگیز

تحلیلی بر پهنای کرانمند ادبیات فارسی از هند تا لاهور و از هرات تا قونیه

بابک عبدالهی

تحقیق در متون ادبی جنبه های فراوانی دارد و رسیدن به جایگاههای رفیع استادی در فهم ادبیات، بس صعب و مشکل است. خاص آنکه سخن از ادبیات فارسی و میراث مکتوب زبانی که حافظ به آن غم دل بیان داشتست، در میان باشد. شاید از یک منظر بتوان گفت ادب دانی و ادب فهمی در دو سوی سکه پژوهشهای ساختاری و محتوا محور خلاصه خواهد شد. بدان معنا که از یکسو می بایست فرم و ساخت واژگانی و جملات را مورد مطالعه قرار داد و از سویی نیز ضروریست به محتوا پرداخت و از منظر نظر گوینگان و سرایندگان به معنای مورد نظر رسید. صد البته که این دو اگر توامان میسر آید، شگفتی درک معنا عمیق تر و اثربخش تر خواهد بود.
چیزی که در این بین ضلع سوم ماجراست اما، تاریخ ادبیات است. این مهم از شاخص هایی ست که می شاید با در نظر داشتن اصالت محتوا، بدان پرداخته گردد. از این روی اگر بحث بر سر ادبیات اروپا باشد، موضوع با گستره خیال انگیز ادب فارسی بکلی متفاوت است. چراکه شعر و ادب اروپا در رفیع ترین قله های ادبی اش هم، توانی برای رویارویی و یا مقایسه با ادبیات فارسی نخواهد داشت. از شکسپیر و گوته گرفته تا شاعران امروزی اش حتی. یک شاعر آلمانی بمانند گوته در سرزمین آلمان شناخته شده است و با ضرب و زور ترجمه است که میتوان در سرزمین های مجاور اتحادیه بی در و پیکر اروپا هم دیوانی از او در کتابفروشی های مجلل آنهم از سر فخرفروشی های فرهنگی مضحک اروپاییان بتوان یافت. همین طور شکسپیر که در محدوده انگلستان، حیات داشت و او هم به زور سینما و ترجمه های نویسندگان جویای نام جهان سومی، شاید در خارج از محدوده انگلیس هم شناخته شده باشد. اما در مورد زبان و ادبیات فارسی موضوع بکلی فرق دارد. در گستره خیال انگیز و پهنای غرورآمیز آنچه امروز زبان سعدی می نامیم اش، این ادبیات شناخته شده است و برجستگانی دارد. از شبه قاره هند تا لاهور و از هرات تا قونیه.
ادبیات فارسی بر خلاف زبان سلطه جوی انگلیسی که بعنوان جایگزین زبانی در هندوستان رایج شد، بسیار پیشتر و با شوق و ذوق مردمان سرزمین های دیگر نظیر هند مواجه شد. در بخش اعظمی از جغرافیای متعلق به ایران در دوره های گذشته نیز این زبان و ادبیات حضور همه پسند و عاشقانه ای داشته است.آنچنانکه امروز در هرات افغانستان، شیفتگان ادبیات فارسی بسیار زیادند.باید توجه داشت که در هرات رقابت عجیب و ناجوانمردانه ای برای جایگزینی واژگان هندی بجای کلمات فارسی در جریان است. در همین راستا میتوان به جایگزینی واژه سانسکریت “سرک” به جای کلمه فارسی “خیابان” اشاره داشت که این امر به دلیل عمق نفوذ زبان فارسی در آن دیار از جانب جامعه دانشگاهی هرات هرگز پذیرفته نگردید. از سویی نیز میتوان اشاره داشت به جغرافیای قرار گرفتن آرامگاهها و نیز محل تولد ادیبان زبان فارسی.
این مهم بسیار شایسته توجه است که محققین به پراکندگی نمادهای زبان و ادبیات فارسی توجه داشته باشند. چراکه از این حیث است که میتوان جایگاه خاص و افسونگرانه این زبان را را بوضوح درک کرد.حافظ و سعدی در شیراز نشسته اند.رودکی بعنوان پدر شهر فارسی در تاجیکستان مدفون است.ناصرخسرو قبادیانی در بدخشان افغانستان آرمیده است.آرامگاه حکیم سنایی غزنوی شاعر بزرگ شیعه در شهر غزنین افغانستان قرار دارد. خواجه عبدالله انصاری ملقب به پیر هرات، در هرات جای دارد.مولوی در قونیه آرمیده است.طالب آملی و قدسی مشهدی شاعران شیعه، در کشمیر آرامگاه دارند.
اشاره این نوشتار به گستره جغرافیایی در حوزه ادبیات فارسی به این دلیل است که بیان شود،دانستن تاریخ ادبیات، یک گزاره مهم در سخن پژوهی ست که نشانگر گستره معنوی و شمول سرزمینی یک زبان است. امروز متاسفانه به دلیل اصالت تاملات مدرن و سبقت ترجمه های ادبیات اروپا از فهم کلام و سخن ادبیات کلاسیک، روشنفکران، جامعه دانشگاهی و هنرمندان و ادیبان از سمفونی شکوهمند زبان و ادب فارسی، غافل اند و موج نوگرایی افسارگسیخته و نا مودب دنیای بظاهر مدرن نیز این مهم را فراگرفته است.بس تحقیق و مطالعه باید تا روشن گردد که جز با بررسی ساختار واژگانی، جغرافیایی شمول و تطبیق محتوایی معانی طرح شده، نمیتوان به فهم کلاسیک گستره خیال انگیز شعر و ادب فارسی دست یافت.