عدم همراهی مردم ، شاه بیت ناکارآمدی دولت ها

“مشارکت عمومی” در یک جامعه را به یک معنا می شود به مفهوم همراهی ملت با دولت ها در پیشبرد اهداف و برنامه هایی دانست که منفعت آن مستقیما به خود آن مردم بازگشته که نهایتا منجر به رضایتمندی عمومی می گردد.
این عبارت اما در ادبیات سیاسی و اجتماعی کشورمان در سال ها و دهه های گذشته دستخوش تغییرات فراوانی شده به نحوی که هر کجا از آن یاد می شود بی درنگ ذهن شنونده را منحصرا به سمت فعالیت های انتخاباتی و برنامه هایی که به نحوی مربوط به اخذ رای از مردم است سوق می دهد.
این عبارت و معنای کاذب آن تا جایی گسترده شده که دولت ها و حکومت نیز به طور کامل معنا و مفهوم واقعی آن را از یاد برده اند.
اما به واقع مشارکت عمومی چیست و این عبارت به چه مسئله ای اشاره دارد.
آیا مشارکت عمومی تنها به معنای کشاندن مردم پای صندوق های رای است؟

باری ؛ از عمده مصائبی که در چند دهه گذشته بر مردم کشور عزیزمان گذشته است مربوط است به ناکام ماندن پروژه ها و برنامه هایی که قاطبه مردم در اجرا و انجام آن نقش کمی داشته و یا اساسا هیچ مشارکتی در آن نداشته اند.
به نحوی که با آغاز طرحی از سوی حاکمان و دولتمردان ، مردم از همراهی و همکاری با برنامه اجراء شده به دلایل گوناگون سر باز زده که نتیجه کار نیز در اکثر مواقع به طور مستمر شکست بوده و ناکارآمدی.
خواننده گرانقدر این نوشته نیز که امروز آلام و سختی های این روزهای کشور عزیزمان را با تمام وجود دیده و احساس میکند ، خود به طور کامل واقف بر ناکامی های برنامه ها و اهداف از پیش تعیین شده دولت ها در اقسام گوناگون آن چه اقتصادی ، فرهنگی و حتی سیاسی و یا اجتماعی می باشد که ذکر نمونه و مثال به مانند کار بیهوده ای میماند.
از طرفی در اینکه همراهی عمومی اقشار جامعه در انجام و به ثمر رساندن برنامه های دولتی و عمومی نقش اصلی و اساسی دارد هم بر کسی پوشیده نیست و نویسنده این متن تنها به اشاره به یک نمونه که نمونه بارز و عینیِ مشارکت اقشار مردمی است بسنده میکند که آن هم مشارکت کلی و از جان و دلِ مردم در جهت دفاع از مرزهای میهن در برابر تهاجم دشمن عراقی بود که داستان همراهی ملت در آن برهه خود حکایتی است مفصل و کاملا آشنا که نمونه های مشابه آن در تاریخ کهن این مرز و بوم به کرات قابل مشاهده است.
باری با این تفاسیر استفادهء بهینه و درست از ظرفیت عظیمی مانند “همراهی مردمی” به چه نحو و به چه دلیلی اینچنین محدود شده و یا کلا به فراموشی رفته خود جای بسی تعجب و تامل است.
از این رو به روشنی مشخص و پیداست تا زمانی که مشارکت عمومی و جمعی در اجرای برنامه های عمومی صورت نپذیرد و یا به عبارتی تمایل اکثریت مردم به حضور در عرصه ها مسجل نشود نه تنها کاری از پیش نخواهد رفت که رضایتمندی عمومی نیز مادام در حدِ اقل خود قرار دارد و در این بدپنداری ، تا مادامی که مردم نادیده گرفته بشوند سبب انباشته شدن هزینه ها برای مردم و سوخت فرصت ها برای دولت ها و مجموعه حاکمیت خواهد بود.

حسین ساقی