یادداشت به مناسبت یکم اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی

بابک عبدالهی پژوهشگر ادبیات فارسی

ادبیات ایران در انتزاعیات تحلیلی، فراز و فرودهای بی شمار و بس متفاوتی دارد. چه به لحاظ زمانی و شرایط زیست سخنوران و چه از نظر محتواهای مورد نیاز انسانهای هم عصرایشان. از رودکی و آغاز شعر فارسی که لطافت کلام منظم بر تارک آسمان ذهن او نقش گسترده داشت تا حافظ که تداعی تغزل رندانه و گستردگی خیال انگیز سخنسرایی را کتابت نمود و همچنان از حافظ تا ورود سبک هندی در ادب فارسی و اوج فلسفیدن های طاقت فرسای بیدل دهلوی که کرانمندی حیات نازیبای مدرن را به تحلیل میکشید و از سویی نقدهای باریک بینانه و جامعه شناسانه صائب تبریزی که موجبات و ضرورت انسان شناسی آمیخته با کلام ادبی را به سخنسرایان یادآور میگردید.

در این میانه باریک اما، گزاف نیست اگر بگوییم سعدی چیز دیگریست. نه در مقام قیاس و نه در مجال مجادله بر سر سرآمدی این ادیب یا آن شاعر، بلکه از جهت روانی مطلب و رسایی کلام موشکافانه سعدی. زبان او نازک است و خیالش نازکتر اما پیام اش فراخ و مقصودش گسترده. این همان سهل ممتنع است که در دبیرستان راجع به مشخصه بارز شعر سعدی میخواندیم. همان آسانی و دشواری بهم آمیخته ای که در ادبیات تعلیمی و نصیحت گونه و حتی تغزل، در بیان این پیر معرفت به اوج پختگی و بالندگی رسیده است. آنچنان که او میگوید:
تو به سیمای شخص می نگری
ما در آثار صنع حیرانیم

سعدی شیرین سخن از گونه های نادر ادبی ست که ضمن بیان موثر و رسای مفاهیم سترگ ادبی، با مهارتی بی مثال، توانسته است زنجیره ارتباط معنایی با مخاطب عام را حفظ نماید. بدین معنا که آوردن مفاهیم بلند، حفظ شیوایی بیان، ترسیم روان پژوهی بایسته، تداعی معانی مورد نیاز عموم و در نهایت فوران سخن ادبی به نظم و نثر را توامان در آثار او میبینیم.

شعر فارسی به لحاظ گستردگی معانی، در ادبیات جهان جایگاه ممتازی دارد و این مهم را نیاز به بیان نیست، چرا که صاحبنظران و سخنوران با مطالعه و کاویدن معانی بلند ایراد شده در نطق شاعران و سخنوران، به آن دست خواهند یافت و ما نیز درین باره گزاف نمیگوییم و اغراق نمی کنیم. اما آنچه سعدی را در این میانه، تافته ای جدابافته به حساب می آورد همان تفاوتیست که امروز باعث آمده تا او آنچنان فهمیده و ادراک شود که گویی معاصر ماست. بدین معنا که زبان سعدی توانسته قرابت زمانی افسونگرانه و انطباق بیانی متقارنی با زبان محاوره ای دوران های مختلف مردم این سرزمین برقرار نماید.

این مسئله مهم و بس شایسته سبب شده تا زمان در ادبیات سعدی معنای خود را از دست بدهد و شمول ساختاری ای که زبان یک ملت با لایه های مختلف و متغیر تاریخی دارد، به کنار رود. بنا بر آن میتوان گفت کلام نغز سعدی از تغییرات زبانی کاملا طبیعی در حیات تاریخی ادبیات گفتاری و نوشتاری مصون نگه داشته شده است و دوره های مختلف ادب کلامی در آن متراکم شده و به کمال برای مخاطب کارسازی می شود. فارغ از هرگونه تعریف و تمجیدهای سخنوران از خویش، بس بجاست که سعدی در تعریف کلامش اینگونه آورده است: سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی باغ طبع ات همه مرغان شکر گفتارند.

یادداشت حاضر به هیچ روی در صدد مقایسه ادبی سعدی با دیگر سخنوران و شاعران ادبیان فارسی نیست، چراکه ماهیتا اصل و مبنای قیاس پذیری این خیل صاحب نظر باهمدگیر، کاری غیرحرفه ایست و اصل بر آنست که هر سخنور در جایگاه خود و همراه با تحلیل ذهنیات و روح زمانی سرودهایش، شایسته تفسیر و تحلیل است و بس. اما سعدی به لحاظ آنچه آورده شد شخصیتی مربوط به دوره های مختلف زبانی و گفتمان های رایج میان عوام و غیرعوام است و این نکته است که او را برجسته در این صفت می سازد.

بطور مثال بیدل دهلوی را جز یک روان تحلیل گر و فلسفی وآمیخته به روانشناسی وتیزهوشی ذاتی، نمیتواند بفهمد. حافظ را نیز عرفان لازمه درک است.عطار را مقامات خاص روحی و معنوی نیاز فهمیدن است. فردوسی را درک حماسه و داستان هیجانات حماسی شرط درک می باشد و دیگر سخنوران نیز به این طریق ها فهمیدن حاصل می شود.

اما آنچه مهم است و روشن اینکه سعدی به یک باره درک میشود بدون پیش نیازهای اجتماعی که مقدمه درک دیگر شعر است. هرچه در این مفهوم سخن رانیم، میتوان به کرات به درازا کشاندش باز. سعدی با تمام رسایی کلام و قوت سخن اش، مفاهیمی بس عالیرتبه و عمیق را به سخن درآورده است که این یادداشت در بیان کمی از هزاران معنای این نحوه سخنسرایی، فضولی کودکانه ایست. با عذر از سعدی، به احترام آغاز اردیبهشت که که در تقویم مه و سال این سرزمین، روز بزرگداشت اوست، این خطوط را نگاشتم.