چشم ها را باید شست؛ طوردیگر باید دید!

استاد شفیعی کدکنی، نه چنین است که می نمایید!

دکترعباس امام

(خوزستان پژوه و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز) 

 

مقدمه

چند ماهی است در فضای مجازی فیلمی کوتاه و حدودا  ده دقیقه ای از اظهارات استاد نامدار و چهره ماندگار زبان و ادبیات فارسی، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، در یک کلاس درس دانشگاه تهران منتشر و باعث جنجال های بسیاری گردیده است . این کلیپ ، حاوی پاره ای سخنان و رویکردها ی ایشان درباره چند موضوع ، از جمله نقش زبان فارسی در ایران و جهان ، ارزش و اعتبار ادبیات فارسی ، اهمییت( عدم اهمییت) گویش های فارسی، نقش استعمارگران در تضعیف جایگاه زبان فارسی در شبه قاره هند ، تقویت خباثت آمیز زبان اردو ، و یکی دو نکته فرعی دیگر است. طبعا، در این میان  گروهی به  طرفداری از مواضع استاد شفیعی کدکنی وارد صحنه شدند، گروهی به مخالفت با رویکردهای ایشان برخاستند ، و برخی نیز کوشیدند موضعی میانه در پیش گیرند.

نگارنده این سطور، ضمن ادای احترام به جایگاه والای این استاد ممتاز زبان و ادبیات فارسی باید اعلام کنم سخنان ایشان در این نشست شفاهی ارتجالی متاسفانه عمدتا ضد و نقیض، آشفته، غیر مستند، غیر مستدل، سرشار از روحیه بیگانه ستیزی/ غرب ستیزی غیرموجه ، و حتی گاه دور از شوونات کلامی شخصیتی ادیب درجایگاه والای ایشان بود. ما در این نوشتار، در هر مورد ابتدا عین سخنان استاد را نقل کرده و سپس دیدگاه انتقادی خود در آن مورد را توضیح خواهیم داد.

 

  1. نابغه انگلیسی فارسی سرا و فارسی ستیزی خباثت آمیز انگلیس!

در این مورد ، استاد شفیعی کدکنی از یک تجربه شخصی خود از حضور در دانشگاه آکسفورد در اواسط دهه ۱۹۵۰  خورشیدی صحبت می کنند و آشنا شدن با اشعار یک فرد نابغه انگلیسی که به فارسی و به سبک بیدل هندی شعر می سروده ” آنجا ، در آکسفورد یک فرد انگلیسی که اسمش و همه چیزش انگلیسی بود، عضو کمپانی هند شرقی بود، آمده زبان فارسی یاد گرفته و به فارسی شعر گفته، آن هم به سبک هندی…. بیدل یک منظومه بسیار بسیار منسجم و پیچیده ای دارد که کدهای (اشارات و آرایه های ادبی) هنری اش را هر ذهنی نمی تواند دیکود (کشف) کند . حالا، این فرد انگلیسی آمده بود و به سبک بیدل شعر گفته و چقدر جالب و عالی. بعد ، آن وقتی که مسلط شدند(برهندوستان)، گفتند : گور بابای زبان فارسی! شما زبان فارسی برایتان خوب نیست!

در این مورد ، توجه فرمایید صحبت از شگفت انگیز بودن عملکرد نابغه ای است انگلیسی که آن چنان بر فارسی تسلط پیدا کرده بوده که شعرهایی بس دشوار به سبک بیدل هندی می سروده است ( البته ، متاسفانه استاد کدکنی نام این پدیده جالب توجه را ذکر نمی کند) ، بعد معلوم نیست استاد با چه صغرا کبرایی ناگهان نبوغ فردی این شاعر را به موضع (فرضی) فارسی ستیزانه دولت بریتانیا ارتباط می دهد!؟ معلوم نیست انگلیسی ها ،یا مثلا دولت بریتانیا، کجا گفته اند: گور بابای زبان فارسی!؟ اتفاقا، آنچه در تاریخ درباره توجه بریتانیایی ها به زبان فارسی کاملا ثبت و ضبط شده است می توان به صورت گذرا به چند مورد آن اشاره کرد: بنیانگذاری ده ها بخش دانشگاهی زبان و ادب فارسی (آن هم ده ها سال قبل از شکل گرفتن نهاد دانشگاه در مهد زبان فارسی یعنی ایران)، نگاهداری و تصحیح عالمانه صدها نسخه خطی از آثار فارسی ، تالیف صدها کتاب و هزاران مقاله به قلم بریتانیایی ها درباره ارزش و اهمیت زبان و ادب فارسی، ترجمه انگلیسی ده ها کتاب فارسی به انگلیسی توسط انگلیسی ها و شناساندن ارج و اعتبار زبان و ادبیات فارسی به جهان غرب و کل جهان،برپایی صدها نمایشگاه آثار ادبی، فرهنگی، و هنری فارسی در سرتاسر بریتانیا در صد سال گذشته، اعطای جایزه های موردی به مولفین و مصنفین ایرانی و فارسی زبان به دلیل انتشار آثار ارزشمند ، جذب و استخدام صدها پژوهشگر ایرانی در معتبرترین نهادهای دانشگاهی بریتانیا، و بسیاری دیگر از این گونه موارد . توجه گسترده و عمیق بریتانیایی ها به دیگر جنبه های شکوهمند فرهنگ و تمدن ایرانی و زبان فارسی به کنار ، براستی همین موارد معدود بالا را می توان نشانه های فارسی ستیزی خباثت آمیز انگلیسی ها و بریتانیایی ها قلمداد کرد؟!

 

 

  1. تقویت خباثت آمیز لهجه محلی اردو، و به کشتی کشاندن فحول ادب فارسی با شکسپیر و پوشکین

در بخش دیگری از سخنان استاد شفیعی کدکنی می خوانیم ” (انگلیسی ها در هند ) گفتند شما بیایید اردو را که یک زبان محلی است، این را بگیرید و بزرگش کنید و همین کار را کردند، (زیرا) می دانستند که زبان فارسی شاهنامه دارد،مثنوی دارد،سعدی دارد، حافظ دارد ، نظامی دارد، می تواند با شکسیپیر کشتی بگیرد ، ولی زبان اردو چیزی ندارد که با شکسپیر کشتی بگیرد. (طبعا) بعد از مدتی، بچه هندی می گوید :گور بابای این زبان اردو! من که می توانم شکسپیر بخوانم ،چرا این شعرهای ضعیف و این ادبیات چی چی را بخوانم…اصلا،زبانم را انگلیسی می کنم ، چنانکه کردند!؟ ”

این بخش از سخنان استاد شفیعی کدکنی نیز متاسفانه شامل چند گزاره نادرست و غیر دقیق است ، از جمله  یکسان انگاری نادرست دو پدیده “زبان”  و “ادبیات” ،  انتساب انحصاری ضعف یا تضعیف زبان فارسی در شبه قاره هند به دسیسه های بریتانیایی ها، خوار انگاری غیرمنطقی  گویش ها و از جمله گویش اردو (که امروزه به یک زبان ملی تبدیل شده است)، و نیز تعبیر غریب به کشتی کشاندن و تقابل بی دلیل فحول ادب فارسی و ادب انگلیسی .

ابتدا، باید به حضرت استاد یادآورشد که امروزه هیچ زبانشناس و حتی هیچ ادیبی که با مبانی اولیه زبانشناسی آشنایی داشته باشد ، نه زبان را مترادف محض ادبیات می داند و نه ادبیات هر زبانی را تنها مصداق عینی کارکردهای گوناگون آن زبان . در نتیجه ، از ایشان انتظار نمی رود که مرتبا با تکرار نام ادبای طراز اول فارسی و آثار ارزشمند ادبی فارسی آنان ، زبان فارسی و کاربردهای گوناگون آن را تنها و تنها به خلق آثار جاودانه ادبی فروکاهند چرا که صدها سال پیش از آنکه آثار ادبی فارسی بوجود آیند ، زبان فارسی در میان گویشوران زبان فارسی به کار می رفته است.  بدیهی است این موضع استاد،  بیشتر نمایانگر دغدغه های ادبیات – محور  ایشان است تا تحلیلی جامعه شناختی از زبان ( sociolinguistic) که پدیده زبان را به عنوان یک پدیده مستقل ولی فراگیر مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.

درباره، ضعف و تضعیف جایگاه زبان فارسی در شبه قاره هند نیز انتساب انحصاری دلیل آن به دسیسه های انگلیس ها نیز رهزن عقل است. استاد شفیعی کدکنی عزیز! فرض کنیم که تضعیف جایگاه زبان فارسی در شبه قاره هند نتیجه فارسی ستیزی آگاهانه و با برنامه ریزی بریتانیایی های نابکار بوده است ، ولی لطفا بفرمایید در همان زمان ضعف و فتور کامل زبان و ادب فارسی در پایگاه اصلی زبان وادبیات فارسی ،یعنی کشور ایران،  نیز ناشی از دسایس انگلیس ها بود؟! مگر تمام ادبای فارسی و تاریخنگاران ادب فارسی یک صدا نمی گویند در دوران قاجار زبان و ادب فارسی قرن ها بود که دچار سستی و ضعف شده بود و به سبکی ثقیل، منشیانه، مغلق، و پرتکلف و تصنع تبدیل شده بود؟ گذشته از این، چرا به گونه ای وانمود می کنید که گویی در دوران حضور بریتانیایی ها در شبه قاره هند ، زبان فارسی زبان مردم کوچه و بازار هند بوده و بخش اعظمی از هندی ها از آن در مراودات روزمره خود استفاده می کرده اند؟! استاد عزیز! این گونه نبوده است. این نه سخن بنده که نظر یکی از بزرگترین شیفتگان زبان وادب فارسی حضرت ملک الشعرای بهار است که ” سبک نثر فارسی در هند ، حالت مصنوع و منشیانه پیدا کرد که در آن بازی با کلمات و عبارت پردازی و گزافه گویی رواج کامل داشت…کار این شیوه به جایی رسید که بیشتر با سوادها در هند نمی توانستند دو صفحه مطلب را مطابق با واقع بنویسند ولی همان ها می توانستند ۵۰ صفحه تشبیب و مقدمه درباره هر موضوعی از بهاریه تا خزانیه یا شرح فراق و امثال این ها به قلم بیاورند” ( بهار، ۱۳۵۵، صص ۲۶۵-۲۶۶) . همچنین ، توجه فرمایید که ” موقعیت زبان فارسی را باید این گونه در نظر گرفت که زبان درباری بود و پایه ای در بین عوام الناس هندی نداشت ، یعنی زمینه آسیب پذیری در آن موجود بود” ( ارشاد، ۱۳۶۵، ص. ۲۵۸) . همین نظر ، مورد تایید جابری نسب (۱۳۸۸) نیز قرار گرفته است که ” زبان فارسی ، هرگز زبان خانگی مردم هند نشد و فراگیر هم نشد، بلکه زبان درباری و لایه های مرفه و نخبگان و اهل علم بود”( ص. ۴۳) .  یک دلیل دیگر بروز این وضعیت نیز کارنامه هندی ستیزی نادر شاه افشار در آن دیار بود که با کشت و کشتارهای گسترده، غارتگری هایی مانند ربودن کوه نور، دریای نور، تخت طاووس ، وضع مالیات سنگین و کمرشکن ، تحقیر فراگیر هندیان ، ضمیمه کردن بخش های وسیعی از خاک هندوستان به سرزمین ایران ، به غنیمت بردن چندین هزار جلد کتب نفیس از هندی ها و امثال این سیاست های غنیمت- محور عموم هندی ها را در دفاع از زبان فارسی بی رغبت کرده بود. این نکته به نحوی است که برخی صاحب نظران معتقدند در حقیقت زمین سوخته ای که نادرشاه از هندوستان برجای گذاشت به گونه ای بود که بعدها بسیاری هندی ها عملکرد کمپانی هند شرقی و زمامداران بریتانیایی را نوعی احیای سرزمین خود تلقی می کردند. باید اعتراف کنیم که اکنون نیز در میان هندی ها بطور عام نادر شاه افشار چهره ای است منفور در حد چنگیز خان مغول برای ایرانیان و یا هیتلر برای یهودیان و دیگران (علی پور ، ۱۳۹۵) . اما ، بسیاری از ما ایرانی ها متاسفانه این جنبه منفی از حضور زمامداران خودی در هند را به زبان نیاورده ، و تمایلی به انتقاد از خود نداریم و سیاهی ها و تباهی ها را فقط در دشمنان و رقبا می بینیم.  جناب استاد! اصولا آیا اطلاع دارید که در زمان حاکمیت بریتانیایی ها،  هندی ها از طبقات اجتماعی مختلف رسما به مقامات حکومتی نامه می نوشتند و آشکارا خواستار جایگزینی زبان فارسی با زبان انگلیسی می شدند؟!( رمضان نیا، ۱۳۸۹؛۷۲ -۷۴) . دلیل؟! دلیل آنکه در آن زمان نیز مانند همین امروز سیطره زبان انگلیسی در حال گسترش روز افزون بود چرا که انگلیسی در عمل نشان داده بود زبان علم است، زبان فناوری است، زبان رسانه است ، زبان تجارت و بازرگانی بین المللی است، زبان هنر است ، زبان جنگ و جنگ افزار است، و جهان سرگرمی های پرطرفدار. افزون بر این ، براستی با خود فکر کرده اید که چرا هندی ها پس از شکست و اخراج استعمارگران بریتانیایی ، حتی دست به دامن احیای زبان باستانی خود یعنی سانسکریت نشدند( فارسی که جای خود داشت و دارد!) و برعکس تمام هم و غم خود را در سیاست های زبان – محور بر به کارگیری زبان انگلیسی در زمینه های مختلف متمرکز کرده اند؟ آیا اکنون نیز زور و نیرنگ انگلیسی ها در کار است؟! آیا ، هیمنه امروزین جهانگستر زبان انگلیسی نیز با بهره گیری از زور و قدرت اسلحه و قانونگذاری موذیانه تحقق یافته است؟ آیا در همین کشور ایران فعلی خود ما که خانواده هایی حاضرند برای انگلیسی آموزی فرزندان خود سالانه میلیون ها تومان هزینه کنند نیز دست های دسیسه گر انگلیسی ها و غربی ها در کار است؟

درباره موضع ضد و نقیض جناب استاد شفیعی کدکنی در قبال اهمیت یا عدم اهمییت زبان های محلی نکته چندانی طرح نمی کنم چرا که ایشان در ابتدا با لحنی خوارانگارانه ، تمسخر ، هجو،  وهزل (بله! همه با هم) زبان های محلی را حداکثر برای ” چهارتا داستان کوتاه و دوسه تا شعر بندتنبانی” معرفی می کنند، اما چند لحظه بد با چرخش موضع می فرمایند که ” ما، نمی خواهیم هیچ زبان محلی ای را خدای ناکرده (از بین ببریم) چون این زبان های محلی پشتوانه فرهنگی ما هستند. ما اگر این زبان های محلی را حفظ نکنیم، بخش اعظمی از فرهنگ مشترکمان را عملا نمی فهمیم” !. اما، یک نکته مهم شایسته یادآوری به ایشان است که اصولا در همه جای دنیا یکی از اولویت های نخست افراد و نهادهای درگیر در تحقیقات گویش شناسی، دستور کار توانمتد سازی لهجه ها و گویش ها است ، و این دسیسه و توطیه نیست و چه بسا انگلیسی ها که در زمینه مطالعات زبان شناسی و گویش شناسی از پیشروان این رشته بوده و می باشند بسیاربسیار پیش و بیش از ما ایرانی ها به ضرورت تقویت و توانمند سازی گویش های محلی (مانند گویش های گوناگون محیط شبه قاره) اقدام کرده باشند.

درزمینه مضمون خوارانگاری چندباره زبان محلی “اردو” در فرمایشات استاد نیز به یک نمونه استناد می کنم که می فرمایند ” (انگلیس ها) اول ،زبان فارسی را از بین بردند ، و بعد گفتند : شما اردو بخوانید.(آخر) اردو چه دارد که با شکسپیر کشی بگیرد؟!” متاسفانه، حضرت استاد شفیعی کدکنی زبان اردو را به گونه ای می نمایانند که انگار این گونه زبانی اصولا برای مقابله با زبان فارسی جعل و ساخته و پرداخته شده ، در صورتی که اصلا و ابدا این گونه نیست. ” در اثر آمیزش زبان فارسی با زبان های محلی ، بویژه در شمال هند ، زبان سومی شکل گرفت که به اردو معروف است” (ارشاد، ۱۳۶۵، ص. ۲۵۹) . یکی از پژوهشگران مسلمان پاکستانی به نام تاراچند ( ۱۳۴۳) نیز پیدایش و گسترش زبان اردو را “یکی از پیامدهای مهم مهاجرت ایرانیان و سایر فارسی زبانان به هند و تاثیر آن ها بر فرهنگ جامعه میزبان” ارزیابی کرده است ( ص. ۵) . براستی ، وقتی وجوه اشتراک عمیق فارسی و اردو به شرح زیر را در یافتم ، در درک این معنا گیرافتادم که علت این همه خوارانگاری و نیز کینه توزی استاد شفیعی کدکنی نسبت به اردو در چیست ” الفبای اردو با فارسی یکسان است، و در نوشتن تفاوت های بسیار جزیی با یکدیگر دارند. شاید حدود نیمی از کلمات زبان اردو ، فارسی ناب یا عربی متداول در زبان فارسی باشد. بسیاری از ضرب المثل های اردو همان هایی است که در ایران رواج دارد، و حتی برخی از آن ها که امروزه در زبان اردو متداول هست، در ایران از رواج افتاده است. اکنون ، نیمی از مسلمانان هند به زبان اردو سخن می گویمد و می نویسند” ( شهریار نقوی،۱۳۵۳  ، ص ۶۷؛ ریاض، ۱۳۵۵ ، ص. ۶۴). بویژه ، اکنون که زبان اردو به زبان ملی کشور مسلمان پاکستان تبدیل شده است و مجموعا در کشورهایی مانند پاکستان، هند، افغانستان، بنگلادش و غیره دارای حدود ۶۷ میلیون گویشور بومی و حدود ۱۰۲ میلیون گویشور غیربومی می باشد ، خوارانگاری علنی این زبان فارسی- بنیاد  در محافل عمومی از همه نظر به زیان منافع ملی ایران و زبان و ادبیات فارسی است.

دیگر مضمون مکرر در بیانات استاد شفیعی کدکنی در کلیپ مورد نظر ، تعبیر غریب “به کشتی در انداختن ” فحول و سرآمدان جاودانه دو زبان فارسی و انگلیسی ( یا فارسی و دیگر زبان های غربی) است. می فرمایند ” زبان فارسی، در همه کره زمین با رباعیات خیام، مثنوی جلال الین، شاهنامه، سعدی، حافظ، نظامی و نظایر آن ها شناخته می شود. شکسپیر نمی تواند با  آن کشتی بگیرد. پوشکین نمی تواند با آن کشتی بگیرد….” . این موضع مقابله گرایانه استاد در قبال زبان ها و ادبیات اروپایی و نیز لحن تلخ و گزنده ایشان در استعلابخشی به شعرای فارسی زبان مانند حضرات حافظ، سعدی، مولوی، خیام ، و نظامی ، و اصرار ایشان در رویاروی کردن این بزرگان با شعرای غربی مانند شکسپیر، پوشکین، لرمانتف ، و دیگران به این ذهنیت و گمان دامن می زند که مگر شعرا و ادبای غربی زبان به انتقاد و خوارشماری فرآورده های شعری شعرای فارسی سرا گشوده اند که اکنون ما ایرانی ها باید متقابلا آن ها را خوار شمرده و مورد تحقیر و تمسخر قرار دهیم؟! آنچه در ادبیات غرب ثبت و ضبط شده نشانگر احترام عمیق شعرا و ادبای انگلیسی زبان، فرانسه زبان، آلمانی زبان، اسپانیایی زبان، روسی زبان و غیره نسبت به شعر فارسی و شعرای فارسی سرا است. شگفتا که در برابر تحسین بی شایبه و ستایش آشکار شاعران، اندیشمندان، فلاسفه، و ادبای غربی مانند گوته، ولتر، منتسکیو، رالف والدو امرسون، نیچه، فیتزجرالد، متیوآرنولدز،آندره ژید، ویکتور هوگو، دیدرو و دیگران نسبت به بزرگان زبان و ادب فارسی ، اکنون ما با رویکردی بیگانه ستیز و غرب هراسانه  ی بیهوده و غیر مستند و غیر مستدل بخواهیم همچون معرکه گیران میدان های جنگ اندازی خروس های جنگی ، سرآمدان ادب و فرهنگ دو فرهنگ و تمدن را با رجز خوانی های زیانبار به جنگ یکدیگر بفرستیم!

آیا در برابر ۴۵ سال زحمات طاقت فرسای پژوهشگرانی سترگ چون نیکلسون انگلیسی در تصحیح مثنوی ، ترجمه مثنوی، و تفسیر آن  ، و نیز ادوارد براون با پیدید آوردن اثری دانشنامه ای مانند “تاریخ ادبیات فارسی ” سزا است که با این لحن بدبینانه از ادبای غربی سخن گفت ؟ وقتی شاهنامه پژوه طراز اول ما استاد جلال خالقی مطلق از  “احترام عمیق” ، “وامداری خود” ، و “استفاده فراوان” از آثار شاهنامه پژوهان غربی مانند روکرت ، نولدکه ، و فریتس وولف یاد می کند ( امام، ۱۳۹۳) ، دیگر چه نیازی است به این کین پراکنی آشکار و پنهان میان دلدادگان ادب فارسی از یک سو ، و زبان و ادب انگلیسی /غربی از سوی دیگر؟!

  1. فارسی ستیزی کمپانی هند شرقی: نیم نگاهی به نیمه پر لیوان!

از دیگر مضامین مورد اشاره استاد شفیعی کدکنی (و البته دیگرانی در برخی محافل مشابه دیگر) سیاست زبانی “کمپانی هند شرقی” ( East India Company) در شبه قاره در زمان حاکمیت بریتانیا بر آن دیار است ؛ سیاستی که می کوشند آن را یک سره منفی و از آغاز تا فرجام فارسی ستیزانه محض بنمایانند . در این که شرکت نامبرده و حاکمیت بریتانیایی مسلط بر شبه قاره، استعماری بودند و در پی سود خود ، کمتر تردیدی وجود دارد اما اینکه یکایک سیاست های آن کمپانی و دولت حاکم بر هند را همه و همه سیاه مطلق بنامیم ، نیز ادعایی مبتنی بر سند و مدرک تاریخی نیست . درباره موضع کمپانی هند شرقی نسبت به زبان فارسی نیز همین نکته صدق می کند زیرا چنان نبود که این نهاد همواره اولویت نخست خود را نابودسازی زبان فارسی دانسته باشد. به نوشته یکی از پژوهشگران ایرانی پیشرو در این زمینه ، به نام غروی( ۱۳۵۰، ص. ۳۱) :

” در اوایل قرن ۱۹ ، چاپ کتب فارسی در هند دوران طلایی خود را آغاز کرد، زیرا در این عصر شرق شناسانی که در دستگاه کمپانی هند شرقی کار می کردند به دولت توصیه نمودند چون هندوها و مسلمانان علاقه ای به پذیرش تمدن جدید اروپایی ندارند، بهتر است مظاهر تمدن های موجود اصلاح و تقویت گردد. این توصیه مورد توجه کمپانی قرار گرفت تا جایی که بودجه های کلان برای چاپ کتاب های فارسی اختصاص داده شد، ازجمله ۲۰۰۰پوند برای چاپ کامل دوره آثار ابوعلی سینا.”

پژوهشگر ایرانی دیگری به نام غلامی جلیسه ( ۱۳۹۰) اصولا ” تحقق رویای چاپ فارسی در شرق ” را نتیجه تلاش های گسترده مدیر انگلیسی انتشارات و چاپخانه کمپانی هند شرقی یعنی چارلز ویلکینز ( Charles Wilkins) می داند ، هر چند این نکته مورد اتفاق نظر تمامی دیگر منابع ذیربط نیز هست ، و ویلکینز را مخترع چاپ کتاب های فارسی به خط نستعلیق در تاریخ می دانند ؛ نوعی چاپ که تمام حروف آن را خود با دست خود ابداع کرده بوده است ( غروی، ۱۳۵۰؛ جابری نسب ، ۱۳۸۸؛ رمضان نیا، ۱۳۸۹ ) . اما، جالب است که بدانیم ویلکینز که بوده، زیر نظر چه کسی انجام وظیفه می کرده و کارنامه فارسی ستیزی ویلکینز به چه نحو بوده است؟!

دکتر چارلز ویلکینز ( ۱۷۴۹-۱۸۳۶) زبان شناس ، مستشرق ، و متخصص چاپ و حروفچینی ، در دوران زمامداری  وارن هستینگز ( Warren Hastings) که فرماندار کل هندوستان دوره استعماری بود به سرپرستی چاپخانه کمپانی هند شرقی منصوب شد ، و در سال ۱۷۸۰ موفق گردید نخستین کتاب چاپی فارسی تاریخ را با عنوان “واژه نامه مختصر انگلیسی- فارسی” نوشته فرانسیس گلادوین ( ۱۷۴۴- ۱۸۱۲ م ) به چاپ برساند. اما ، این فقط آغاز کار وی بود چرا که وی بعدها همچون گنجی بادآورده نصیب زبان و ادب فارسی شد ، و ده ها نسخه خطی از آثار فارسی را آن هم با خط نستعلیق در هند و در هزاران نسخه به چاپ رساند و در سرتاسر جهان فارسی زبان منتشر ساخت ، آن هم در شرایطی که هنوز در خود کشور ایران اصولا چیزی به نام صنعت چاپ پا نگرفته بود. ذکر عناوین چاپکرده های فارسی ویلکینز در این نوشتار محدود نمی گنجد ، اما می توان به عنوان نمونه و سند دستکم حدود ده اثر فارسی وزین منتشره از سوی نامبرده را به تفکیک ذکر کرد :

  1. پندنامه سعدی، سعدی، مصلح بن عبدالله، مکنی به ابومحمد، ملقب به مشرف الدین. کلکته: چاپخانه استوارت اند کوپر، ۷۰ ص، ۱۲۰۲ ق / ۱۷۸۸ م .
  2. لیلی و مجنون، هاتفی، عبدالله بن محمد . کلکته: چاپخانه سر ویلیام جونز، ۱۱۶ ص، ۱۲۰۲ ق/۱۷۸۸ م .
  3. دیوان حافظ شیرازی، محمد ملقب به شمس الدین متخلص به حافظ . کلکته: چاپخانه ریچارد جانسن، ۳۱۴ ص. ، وزیری، ۱۲۰۶ ق/ ۱۷۹۱ م.
  4. کلیات سعدی جلد اول ( بوستان، گلستان، پندنامه) ، سعدی ، مصلح بن عبدالله، مکنی به ابومحمد، ملقب به مشرف الدین . کلکته: چاپخانه شرکت چاپ هونوربل، ۴۰۶+ ۳۱ ص. ۱۷۹۱م .
  5. کلیات سعدی، جلد دوم (بوستان، گلستان، پندنامه)، سعدی، مصلح بن عبدالله ، مکنی به ابومحمد، ملقب به مشرف الدین. کلکته: چاپخانه شرکت چاپ هونوربل، ۱۷۹۵م.
  6. منشات فارسی، فرانسیس گلادوین . کلکته : ۱۸۰۱ م.
  7. شاهنامه فردوسی، چاپ لومسدن( P. M. Lamsden). 547 ص. ۱۳۱ ص فهرست، ۱۲ ص مقدمه کلکته. ۱۸۱۱
  8. انوار سهیلی ، با فهرست و غلطنامه ، توسط هنری گلدبرگ Henry Goldberg، ۱۸۰۴- ۱۸۰۵م
  9. فرهنگ تاج اللغات (عربی – فارسی) ( ۷ جلد) . زیر نظر Archer . لکنهو، ۱۸۳۰ .

۱۰ . فرهنگ برهان قاطع ( دو جلد) ، ۱۶۴ ص. بمبیی، ۱۸۲۲.

البته، بعدها این دوره طلایی با تغییر اولویت های کمپانی در سال ۱۸۳۵ به پایان رسید چرا که در این سال حکمران بریتانیایی جدید هند به نام سر چارلز ترولیان ( Sir Charles Trevelyan) اعلام کرد دیگر بودجه ای برای چاپ کتاب و ترویج زبان و ادبیات شرقی وجود نخواهد داشت ، ولی این سیاست به هیچ وجه معطوف و محدود به زبان فارسی نبود ( غروی ، ۱۳۵۰، ص ۳۱) . اما ، این نکته را فراموش نباید کرد که در طول حدود یک قرن و نیم کمپانی هند شرقی موفق شد صد ها هزار نسخه خطی فارسی از سرتاسر شبه قاره هند از آثار متنوع را گردآوری و در محیط های مناسب برای تحقیق یا انتشار نگهدای کند . پس از اعطای استقلال به هند، پاکستان، بنگلادش ، سریلانکا و غیره نیز این گنجینه های عظیم فرهنگ و ادب فارسی به مرکز اسناد دیوان هند ( India Office Records) در لندن منتقل شدند ، و در حال حاضر در قفسه هایی به طول ۱۴ کیلومتر در بخشی از موزه بریتانیا نگهداری می شوند که  مراجعه کنندگان هم می توانند حضوری و هم غیر حضوری و اینترنتی از این منابع بهره برداری کنند.

جنبه دیگر نقش کمپانی هند شرقی و حاکمیت بریتانیا در هند دوران استعماری از نظر پیوند آن ها با زبان فارسی،  مساله چاپ و انتشار روزنامه ها و مطبوعات فارسی است که برای نخستین بار در هند پا گرفتند . به نوشته منابع مربوطه ( سرافرازی، ۱۳۸۹؛ پروین ، ۱۳۷۷) ، به دلیل آزادی های مدنی موجود در هند دوره استعماری ( در مقایسه با دیگر جوامع شرقی گرفتار انواع حکومت های استبدادی)، وجود امکانات فنی و چاپی  ، و نیز قرابت فرهنگی و تمدنی  میان ایران و هند ، هنوستان به یکی از مراکز اصلی شکل گیری روزنامه های فارسی زبان توسط ایرانیان آزادیخواه دوره مشروطه گردید. همچنین ، می توان گفت اولین روزنامه های فارسی زبان در هندوستان  ۵۷ سال قبل از ایران چاپ و منتشر و به ایران منتقل می شدند، به گونه ای که در یک مرحله( در بازه زمانی بین ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۹ ) مجموعا ۱۹ روزنامه فارسی زبان در شهرهای مختلف هند منتشر می گردید : کلکته ۷ مورد، بمبیی ۷ مورد، حیدر آباد ۲ مورد، علیگر ۱ مورد، دهلی ۱ مورد، کراچی ۱ مورد ( سرافرازی ، ۱۳۸۹، ص ۵۹) .

  1. علت حذف فارسی در هند ؛ انگلیس بدسگال یا عوامل دیگر؟

چنانچه حذف زبان فارسی از پهنه سپهر فرهنگی شبه قاره هند را ناشی از بد اندیشی محض دولت انگلیس بیانگاریم ، بعید است این گمانه بتواند در تبیین ماجرا کمک چندانی به درک واقع بینانه مساله به ما بکند چرا که می دانیم در آن عصر ( قرن های ۱۸ و ۱۹ میلادی) ، به باور عموم تاریخنگاران ایرانی زبان و ادب فارسی اصولا زبان فارسی حتی در پایگاه اصلی خود ،یعنی کشور ایران، نیز از زایایی عملی بازمانده بوده و دچارانفعال و واماندگی شده بود چه رسد به نمایش کارآمدی این زبان میهمان در جامعه غیر خودی میزبان هندوستان که در آنجا نیز ده ها زبان و گویش محلی در برابر زبان چالاک و روزآمد انگلیسی یک به یک صحنه کارآمدی ارتباطی را به این حریف تازه نفس و قبراق وانهاده بودند. از سوی دیگر، کلیت خود کشور ایران نیز قرن ها بود آن چنان دچار ضعف استراتژیک اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، و نظامی شده بود که دارای نفوذ و پایگاه تاثیر گذاری در جامعه پرجمعیت شبه قاره نبود که دولت بریتانیا در صدد تضعیف بداندیشانه آن در آن دیار باشد . مگر نه آنکه ایران عصر قاجارها خود به نوعی شبه مستعمره انگلیس ، روس و فرانسه شده بود؟ در نتیجه ، منطقی تر این گونه به نظر می رسد که تحقق این رویداد نامیمون را به دخالت و دست به دست دادن همزمان چندین و چند عامل نسبت دهیم . منابع  تاریخی اخیر به صورت مستند نشان می دهند ( از جمله رمضان نیا، ۱۳۸۹؛ ۱۳۹۷؛ انصاری، ۱۳۹۸)  که وقتی در سال ۱۸۳۷ قانون جایگزینی زبان های بومی و انگلیسی به جای فارسی در شبه قاره به مرحله اجرا درآمد ،پهنه فرهنگی، زبانی، سیاسی، و اجتماعی هند تصویری به شرح زیر را در برابر ناظر “زبان آگاه” قرار می داد :

  1. زبان فارسی در گستره فراگیر ارتباطی جامعه هند از کارآیی و گره گشایی زبانی باز مانده بود.
  2. گروه هایی از روشنفکران هندی غربگرا، ملی گرا، و انگلیسی گرا خواستار به حاشیه راندن فارسی و تقویت زبان ها و گویش های محلی خود شده بودند .
  3. خانواده ها عموما خواستار آموزش و پرورش فرزندان خود در نظام نوین و پیشرفته انگلیسی محور در کشور بودند.
  4. الزامات زبانی اداری، بازرگانی، قضایی، و فنی زمامداران بریتانیایی را واداشته بود تا اولویت های زبانی جدیدی برای پیشبرد امور روزمره زمامداری خود تعیین کنند.
  5. با توجه به وجود پاره ای ذهنیت های منفی تاریخی اقشاری از جامعه متکثر قومی، فرهنگی، و زبانی هند نسبت به برخی جنبه های ناخوشایند عملکرد زمامداران ایرانی پیشین هند ، مانند نادرشاه افشار، برخی مردم رغبت چندانی نسبت به دفاع از زبان فارسی از خود نشان نمی دادند ، به گونه ای که بعضا فارسی را یک زبان بیگانه تلقی می کردند.
  6. تنوع گسترده زبان ها و گویش های محلی بسیار زیاد در جامعه هند، لزوم توجه به توسعه آموزش زبان ها و گویش های دیگر رقیب فارسی را به نوعی الزام آور کرده بود.
  7. دولت بریتانیا به عنوان زمامدار اصلی و عملی هندوستان قطعا در صدد بود تا زبان ، فرهنگ ، ادب، و هنر مطلوب انگلیسی – محور خویش را در آن دیار ترویج کند که کرد.
  8. با ورود صنعت چاپ به شبه قاره هند، در حالی که زبان های بومی مانند اردو خود را با فناوری جدید منطبق می کردند، فارسی از این قافله باز ماند.

 

نتیجه این که بهتر آن است تا واقعیات چند لایه و تو در توی جامعه شناسی زبان را پذیرفته ، از چنگ کشیدن به چهره فرهنگ ها و زبان های دیگر خودداری کنیم ، و با پرهیز از کین پراکنی بیگانه با جوهره فرزانگی ، همگان را به اندیشه ورزی ، همدلی، و یافتن پاسخ های منطقی برای مشکلات زبان و ادبیات فارسی در ایران و جهان فراخوانیم.  اجازه دهید یک نقل قول جدید از یک استاد مسلمان هندی دانشگاه دهلی نو در روزنامه های ایرانی خودمان را نیز طرح کنم که در مصاحبه با روزنامه مردمسالاری آنلاین می گوید ”  الان ، کم کم نه تنها  زبان فارسی در هند رو به زوال است ، بلکه متاسفانه شاهد هستیم که خود زبان های هندی ، سانسکریت ، اردو ، و خیلی زبان های اصلی دیگر هم میان جوان ها و نسل های جدید زیاد متداول و رایج نیست، بخصوص به عنوان زبان علمی، و به نظرم این یک مساله تمدنی است ” ( انصاری، ۱۳۹۸) .

درپایان ، ضمن تاکید دوباره بر پاسداشت جایگاه والای استاد شفیعی کدکنی در حفظ و حراست از زبان و ادب فارسی امید است ایشان عرایض این جانب را نوعی احتجاج علمی تلقی نموده ، و خیل بی شمار دوستداران این دانشی مرد کم نظیر ( که من خود را در شمار آنان می دانم) نیزاین مطالب را به دیده سیاه نمایی رویکرد ایشان تلقی نفرمایند چرا که یقینا برای همه ما حقایق برتر از افراد و دلبستگی های انسانی است.

 

 

 

 

 

منابع

ارشاد، فرهنگ (۱۳۶۵) . مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند(قرن هشتم تاهیجدهم میلادی). تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی .

امام ، عباس (۱۳۹۳) . پیشگامی انیرانیان در شاهنامه شناسی و شاهنامه پژوهی . پژوهش های ایران شناسی (ج ۲۲) (به کوشش ایرج افشار و کریم اصفهانیان)، صص ۷۳-۷۷ .

انصاری ، اخلاق احمد (۱۳۹۸) . زبان فارسی و توطیه بزرگ انگلیسی ها در هند . نشریه اینترنتی مردمسالاری آنلاین

https://www.mardomsalari.ir/interview/118197/                                                                                                                                                                       

بهار، محمدتقی(ملک الشعرا)(۱۳۵۵). سبک شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی(۳ جلد) . تهران : .۱۳۵۵.

پروین، ناصرالدین (۱۳۷۷) . تاریخ روزنامه نگاری ایرانیان و دیگر پارسی نویسان (جلد اول ، پیدایش) . تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

تاراچند، شاه احمد(ترجمه پرویز مهاجر)( ۱۳۴۳) . پیوندهای تمدن و فرهنگ هند و ایران. نشریه سخن. دوره ۱۵، ش. ۱، صص ۳-۱۰.

جابری نسب، نرگس ( ۱۳۸۸) . مهاجرت ایرانیان به هند . فصلنامه مطالعات شبه قاره . س. اول، ش. اول، صص ۲۵- ۵۶.

رمضان نیا، مهرداد ( ۱۳۸۹) . فارسی از زبان کلاسیک تا زبانی بیگانه(سیاست زبانی کمپانی هند شرقی در رویارویی با زبان فارسی در شبه قاره هند. فصلنامه مطالعات ملی، س. ۱۱، ش. ۲ ، صص.  ۵۵-۸۰.

رمضان نیا، مهرداد (۱۳۹۷) . پایان فارسی در شبه قاره هند( استعمارطلبی زبانی، فرهنگ چاپ، و دگرگونی ربانی) . تهران : نگارستان اندیشه.

ریاض، محمد (۱۳۵۵) . وجوه اشتراک زبان اردو و زبان فارسی . نشریه هنر و مردم. ش ۱۶۲، صص ۶۳-۶۵.

سرافرازی، عباس (۱۳۸۹) . نقش روزنامه های فارسی چاپ هند در انقلاب مشروطه . فصلنامه مطالعات شبه قاره . دوره ۲ ، ش ۲، صص ۵۳-۶۶.

شهریار نقوی، سید حیدر (۱۳۵۳) . تجلیات زبان و فرهنگ ایران در هند و پاکستان. نشریه هنر و مردم. ش. ۱۳۹، صص ۶۰-.۶۹.

علی پور، مجید (۱۳۹۵) . هندی ها کشتار نادر را فراموش نکرده اند . نشریه اینترنتی ایران آنلاین                                                                                      Iranonline,http://www.ion.ir/news/189167

غروی ، مهدی (۱۳۵۰) . کتاب های فارسی چاپ هند و تاریخچه آن . نشریه هنر و مردم ، ش ۱۰۲-۱۰۳، فروردین و اردیبهشت، صص ۲۶- ۳۶.

غلامی جلیسه، مجید (  ۱۳۹۰  ) . تحقق رویای چاپ فارسی در شرق به دست چارلز .ویلکینز . پیام بهارستان، د ۲ ، ش ۱۳ ، صص ۲۰۲۰- ۲۰۲۹.                                                                                                                             

 

                                                                                  .

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *