انفجار اطلاعات و تاکسی‌های خطی

هنوز طومار انتخابات ینگه دنیا لوله نشده و دادخواست پرزیدنت الکفار، ترامپ، به سرانجام نرسیده اما هزار نکته باریک‌تر از مو و تاریک‌تر از شب در اینجا خفته و بیدارست برای معدود اولوالالباب (خردمند صفتی صرفا ایرانی ست که در برگیرنده مفاهیمی نظیر داد و دهش و داوری و راستی در پندار و گفتار و کردارست که پس زمینه‌ای دینی هم دارد ولی ولایت باب، فهمی مطلقا دینی از خوب و بدهاست و نوعی عقلانیت مشروب از دین است) که دستشان به جایی بندست و البته جیب و تمبان به چرک نیالودند و گوشهایشان آنقدر پشم آگین نشده که نشنوند!

پیشتر، صدای چندانی از انتخابات آمریکا به گوش مردم ایران نمی‌رسید و نهایتش این بود که یک مجری عصاقورت داده بیاید و خبر پیروزی یکی از دو کاندیدای اصلی را با نشان دادن تصویری رو به زوال و موال! از آمریکا بیان کند و برای اینکه تعداد آرای کاندیداها لو نرود (در قاموس مطروحه ی صدا و سیمان، مبین مشروعیت سیستم بود و نشان دادن قبض کنتور آرا که معمولا عددی بالای ۱۰۰ میلیون رای را نشان می‌داد)، از آرای الکترال کالجشان می‌گفت و مردم هم عموما سر در نمی‌آوردند که این چه کالجی ست که هم در آن تدریس می‌کنند و هم پریزیدنت را با دود سفید انتخاب می‌کنند!
دود سفید پیش‌تر دو کارکرد غیراستنشاقی برای سرخپوست‌ها و واتیکان داشت: سرخپوست‌ها پیام درخواست کمک را به شماره * چخماق* هیزم* آتش# برای قبایل مشترک المخاصم _ حیوانات وحشی و سفیدپوستان اسپانیایی‌، خصم مشترک قرمزهای لاتین بودند و منافع مشترک هم در تقسیم شکارگاه ها و خرید و فروش پوست و چپق و توتون و تبادل جادوگر نمود داشت_ ارسال می‌کردند و دقایقی بعد سوارانی هلهله کنان و جیغ کشان، با تیر و کمان به فریادشان می‌شتافتند. در واتیکان نیز، هرگاه “پاپ”ی به زور ملک الموت دعوت “فادر” را لبیک می‌گفت، دوازده کاردینال که پیشتر اسقف‌های ملی بوده‌اند در کلیسای مخوف سن پیترز شهر رم جمع می‌شدند و خبر گزینش و بیعت با پاپ جدید را با بیرون دادن دود سفید از دودکش عتیقه کلیسای یاد شده، کاتولیک‌های جهان را به بیعت با جانشین جدید مسیح فرا می‌خواندند.
البته دود سفید کالج الکترال یا مجمع گزینندگان فدرال، بستگی تام به این دارد که شعله شومینه هر ایالت، قرمز یا آبی بسوزد و گزینندگان عملا اختیاری برای رنگرزی در شعله‌ها ندارند وگرنه سروکارشان با دیوان عالی خواهد بود.

در دوره حاضر اما مردم همیشه در صحنه مرز پرگهر، با جزییات باورنکردنی و حیرت آوری از تعداد آرای الکترال هر ایالت با خبر بوده و هر لحظه ماشین حساب انتخاباتی‌شان در حال جمع زدن ایالت‌ها به نفع یکی از دو پیرمرد آمریکایی بود. این اتفاق شگفت انگیز، بی شک مرهون آزادی اطلاعاتی و رسانه‌ای در ایران نیست، زیرا درب اخبار در ایران همچنان بر پاشنه سابق می‌چرخد؛ یک مجری بعد از قورت دادن عصا، به خبری که هم‌اکنون به دستش رسیده، توجه همگان را جلب می‌کند: پس از نابودی نسل آمریکایی‌ها توسط ویروس کرونا و طوفان‌های غربی و نابودی میشیگان در شمال غرب و پنسیلوانیا در خلیج مکزیک و کاهش شدییییید تولید نفت آمریکا و سقوط شاخص‌های نزدک و دائوجونز و اس اند پی ۵۰۰، همزمان با تظاهرات گسترده سراسری مردم برای یادبود پورن استار، قاچاقچی و ساقی فقید (مرحوم فلوید) و نیز سالگرد قتل مظلومانه جمال خاشقجی، انتخاباتی نیز در آمریکا برگزار شد که طی آن ترامپ به علت اعمال فشارهای از پیش شکست خورده در برابر ملت‌های مقاوم ایران، ونزوئلا، چین و کره شمالی، شکست خورد. و در ادامه اخبار نیز به کشاورز خوش ذوق نهاوندی می‌پردازد که توانست با پیوند زدن موز به انجیر، کشور را از واردات سالانه گوشت قرمز، بی نیاز کند!

فارغ از نیازمندی شدید نهادهای مختلف به جستجو پیرامون منبع استحصال داده‌های یاد شده توسط مردم، باید پذیرفت که این امر به معنای درک دقیق افکار عمومی از قدرت اثرگذاری ایالات متحده بر تمامی مناسبات جهان است و نشان می‌دهد که مسئولین مملکت که فرزندان خود را برای ادامه تحصیل، با گرین کارت راهی کازینوهای آمریکایی کرده‌اند، بسیار تدبیر و امید توامان به خرج داده‌اند.

هرچند آمریکا در تمامی امور سخت، به لطف ایده‌های اوباما و حزب الاغش، جای خودش را حسابی تر کرده و بچه را به چین کانبیالیست سپرده، اما قدرت نرم رو به فزونی ینگه دنیا، جای تامل بسیار دارد و فهم عمومی نسبت به تنوع ساختاری و قدرت تصمیم‌گیری محلی در ینگه دنیا و آزادی مخالفت یک شهردار دون پایه با رییس‌جمهور و پاک کردن توئیت‌های او توسط اپلیکیشن فیلتر شده و پرکاربرد میان مسئولین ایرانی _توئیتر _، به دغدغه‌ای در ناخودآگاه ایرانیان بدل خواهد شد و (گوش مسئول کر)، به زودی و با همین کیفیت، به مطالبه‌ای عمومی بدل خواهد شد.

فیلترینگ وزیر جوان و همکاری با چینی‌های یکسان ساز برای ساخت اینترنت محدود داخلی نیز، سیل بندی متناسب با سیلاب مواج مطالبه عمومی شفافیت و آزادی دسترسی به اطلاعات و نیز آزادی پس از بیان، نخواهد بود؛ مسئولینی که باور ندارند، ناشناس سوار تاکسی‌ها شوند و پس از یک طرح بحث سیاسی مفصل درباره قیمت دلار و بازار سهام و تجربه شخصی‌شان در خرید تخم مرغ در شب گذشته و رویت کردن برجی که راننده می‌گوید متعلق به فرزندان رفسنجانی ست، بشنود که در فقدان اطلاعات، همه چیز را “کار خودشون” می‌داند و روزی ۱۲ ساعت و در یک شبکه انسانی وسیع، این ایده را جا می‌اندازد!

مجتبی اسکندری
خبرنگار اعزامی تاکسی‌ها، واشینگتن دی سی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *