از هرمز اردشیر تا معین التجار در گفتگوی خبرگزاری خورنا با یک پژوهشگر تاریخ از اهواز

بیستم آبان هرسال یادآور ثبت ملی سرای معین‌التجار اهواز در سال ۷۷ است. برای مردم این تجارت‌خانه شاید تنها یک بنای میراثی تلقی شود، اما بعضی باور دارند که پیدایش اهواز کنونی را باید در ساخت معین‌التجار جستجو کرد. برای روشن شدن بیشتر این مسئله خبرگزاری خورنا به سراغ اشکان زارعی نویسنده و پژوهشگر خوزستانی و اهوازی می‌رود و از او درباره پیشینه تاریخی اهواز از هرمز اردشیر تا معین التجار می‌پرسد.

خورنا: آقای زارعی لطفا پیش از پرداختن به معین‌التجار خیلی کوتاه درباره هرمز‌ ارشیر بگویید؟

اهواز کنونی بر ویرانه‌های هرمز‌اردشیر بنا شده که در ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ خورشیدی ثبت ملی گردیده است. برخی از رخداد نگاران ساخت آن را به دست اشکانیان و بعضی دیگر به فرمان اردشیر ساسانی می‌دانند.
چنان‌که حمزه‌اصفهانی در رویه ۴۵ کتاب سنی‌ملوک‌الارض والانبیا می‌نویسد: «اردشیر ساسانی شهر اهواز را پی‌افکند و سد بزرگی بر کارون بنا نهاد»
ابن‌حوقل‌ نیز درصوره ‌الارض می‌گوید: «اهواز شهری است معروف به هرمز اردشیر٬ ولایتی بزرگ و ناحیه‌ای پهناور و وسیع دارد».
هرمزاردشیر یعنی شهری که از مهر و پشتیبانی خداوند و شاه برخودار است. به گفته نگارنده کتاب مجمل ‌التواریخ در رویه‌ی ۶۱ کتاب، این شهر دو بخش جداگانه، ویژه بزرگان مانند دبیران، موبدان و ارتشیان داشت که آن را «هرمشیر» و بخش دیگر به نام هوجستان‌وازار «خوزستان‌بازار» که درآن بازرگانان، کشاورزان، پیشه‌وران و سایر مردم زندگی می‌کردند.
پس از اسلام، بخش بزرگان یا وزرگان این شهر به دست اعراب ویران گردید اما هوجستان وازار پابرجا مانده آن را «سوق‌الاهواز» یعنی بازار هوزی‌ها نامیدند و پس از اندکی این نام به همه شهر گفته شد.
هرمز اردشیر ساسانی به شوندهای زیادی مانند جنگ‌ها و جنبش‌هایی مانند، صاحب‌الزنج، دیلمیان و صفاریان، گسترش بیماری وبا و طاعون، جابجایی پایتخت استان به شوشتر، شکسته شدن سد شادروان، برگشتن رودخانه مشرگان (مسرقان) از جوی خود، از پیشرفت باز ایستاده، مردمانش از واپسین سال‌های سده‌ٔ پنجم تا نخستین دهه‌ٔ‌های سده‌ٔ ششم هجری قمری پراکنده شده و شهر رو به ویرانی رفت.
آن‌چه روشن است هرمز‌ اردشیر پیش از اسلام، فرا‌تر از گستره کنونی اهواز، شهری پرآوازه بوده است. مردمانش بیشتر به کشاورزی و داد‌وستد کالا ‌پرداخته، به گفته‌ی محمدعلی‌ امام‌ شوشتری:« شکر خرما و پارچه‌های ابریشمی آن به اطراف عالم مانند چین، هند و آفریقا صادر می‌شد و مردمش توانگر وثروتمند بودند» هم‌چنین مقدسی از انبوه کارگاه‌های پارچه‌بافی تا هنگام خلافت‌ عباسی نام می‌‌برد. اسماعیل‌ ابوالفدا نیز از «باغ‌های عالی، انواع اشجار و زراعت نیشکر» می‌گوید.

خورنا: سرانجام اهواز پس سده ۶ هجری تا زمان ساخت معین‌التجار چگونه بوده است؟

اهواز از سده‌ی ششم روبه ویرانی نهاده تا سده‌ی چهاردهم هجری آبادانی به خود ندید. از این‌رو در همه‌ٔ این سده‌ها شوشتر به جای اهواز پایتخت خوزستان گردید. به گونه‌ای که شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۱۴ هجری و نادرشاه افشار در سال ۱۱۴۲ هجری وقتی برای سرکوب گردنکشان به خوزستان می‌آیند، برای آرمیدن به رامهرمز، شوشتر و هویزه می‌روند. زیرا اهواز آن روزگار از ریخت شهری و جایگاه سیاسی٬ اقتصادی و اجتماعی برخوردار نبوده است.
رویداد‌نگاران و سفرنامه ‌نویسان سده‌ی ۱۰ تا ۱۳ هجری مانند میرزا مهدی‌خان استر آبادی٬ میرزا محمدصادق موسوی، اسکندر بیگ ترکمان، سرهنگ لافتوس، سرهنری لایارد، کلمنت‌اوگاستس، حاج عبدالغفار نجم‌الملک، اعتمادالسطنه مادام‌دیولافوا و…در  کتاب‌های خود از اهواز نامی نبرده یا آن را ده‌کوره‌یی دیده‌اند.
برای نمونه مادام ژان دیولافوا که ۱۳۶ سال پیش در سال ۱۸۸۷ به ناچار سه روز در اهواز بوده در رویه‌ی ۷۲۵ کتاب «ایران، کلده وشوش» می‌گوید: «اهواز در دوره سلطنت ساسانیان شهری بزرگ و آباد بوده ولی اکنون بیش بیست الی سی خانه خراب ندارد ». به گفته‌ی وی در رویه‌ی ۷۲۵ کتاب نیز «این شهر بیش از دویست نفر ‌سکنه ندارد که همه فقیرند و با نهایت سختی زندگی می‌کنند شیخ آن‌ها پیرمردی است فوق‌العاده ظالم». این سخنان نشان می‌دهد که در اهواز تا پیش از ساخت سرای معین‌التجار، محله، خیابان یا بازاری نبوده است اما سرای معین‌التجار زمینه‌ساز ریختی نوین برای اهواز گردیده است.

خورنا: برخی محله عامری یا اهواز قدیم را دارای سابقه هزارساله و زیر‌بنای اهواز امروز می‌دانند اما این موضوع با گفته‌ٔ شما در تناقض نیست؟

بررسی و واکاوی پیرامون هر پدیده‌ٔ تاریخی باید برآمده از منابع کتاب‌خانه‌ای مانند کتاب‌ها٬گزارش‌ها٬ سفرنامه‌ها و…از یک‌سو و کاوش‌های باستان‌شناسانه از سوی دیگر باشد در این میان داده‌های شفاهی هیچ جایگاه علمی ندارند مگر آن‌که دو گزاره یاد شده آن‌ها را تایید کنند.
بنابراین بر پایه منابع پیش گفته کوی عامری اهواز دارای پیشینه‌ٔ دویست و اندی سال است و بخشی از بافت تاریخی این شهر به شمار می‌آید اما نه با گذشته‌‍ٔ هزار سال و نه ساختاری که امروزه برخی ناکارشناسانه گفته‌اند.
اگر منابع را ریزبینانه بخوانیم چند نکته ژرف را درمی‌یابیم:
نخست آن‌که آرامگاه علی‌بن مهزیار امروز در دل شهر اهواز است، اما بی‌گمان در سده سوم یعنی هنگام درگذشت وی بیرون از شهر به شمار می‌آمد، چنان که حرم مطهر امام‌رضا «ع»، آرامگاه فردوسی، حافظ، سعدی و….. در روزگار خود بیرون از شهر یا روستاهای دور افتاده به خاک سپرده شده بودند.
دوم آن که اعتماد‌السلطنه در رویه ۶۴ کتاب جغرافیای خوزستان و لسترنج در رویه ۲۵۲ کتاب «جغرافیای تاریخی، سرزمین‌های خلافت شرقی عبارت زیر را از اصطخری، مقدسی، ابن حوقل و یاقوت وام گرفته است:
«اندکی پایین‌تر از اهواز، سد(شادروان) بزرگی است که بروی صخره‌ها ساخته بود و آب کارون پشت این شادروان انباشته می‌شد»
حاج‌عبدالغفار نجم‌الملک نیز در رویه ۳۵ کتاب سفرنامه خوزستان در حالی که جمعه پنجم ربیع‌الثانی به اهواز رسیده است می‌‌نویسد:«روز شنبه۶ ربیع‌الثانی، بسم‌الله.. در بلم نشسته، رفتم بر سر سد خراب و ۴ ساعت آن جا گردش کردم».
سد شادروان که نویسندگان بالا از آن نام برده‌اند، امروزه زیر پل سیاه اهواز و روبروی کوی عامری است. از سویی در این گفتار‌ها آمده که گستره و قلمرو اهواز پیش از سد شادروان است یعنی پس از آن بیرون از شهر تلقی می‌شده است.
جستار سوم، روان بودن جوی شاهجرد یا شاهگرد است که به گفته‌ٔ بسیاری از رویداد نگاران مانند مقدسی در رویه ۶۱ کتاب احسن‌التقاسیم و سید محمدعلی امام شوشتری در رویه ۹۶ کتاب تاریخ جغرافیای خوزستان، اهواز را دو بخش کرده بود:
«محله غربی که بین رودخانه کارون و نهر مذکور واقع شده بود، جزیره نام داشت و محله شرقی که در پای کوه ساخته شده بود و مسجد جامع و بیشتر بازارها در آن قرار داشت و آن را مدینه می‌نامیدند »
برپایه این سخنان اگر چه به درستی آغاز و پایان جوی شاهجرد آشکار نیست٬ اما نشان می‌دهد که ستون بنیادین شهر اهواز بخش مدینه و در کنار کوه بوده است و کرانه کارون در جرگه بخش جزیره به شمار آمده که عامری کنونی را نیز در‌ بر می‌گرفته است.
هم‌چنین دژ یا قلعه عامری که برخی آن را ۴۰۰ ساله دانسته‌اند به باور اعتماد‌السطنه در رویه ۶۴ کتاب خویش و مهراب امیری در رویه ۱۰۴ کتاب تاریخ خوزستان به دست میرزا حسینقلی‌خان نظام‌السلطنه مافی که استاندار خوزستان بود میان سال‌های ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۸ هجری قمری یعنی ۱۳۴ سال پیش ساخته شده است.

خورنا: پس روایت کسانی که عامری را یک محله تاریخی می‌‌دانند چه می‌شود؟

هر کس بر پایه‌ٔ حقوق شهروندی می‌تواند درباره هر جستاری داوری کند، اما اجازه ندارد بدون داشتن تخصص بر نگرش خود پافشاری کند. شوربختانه در دو دهه‌ٔ گذشته نام‌ها و تخصص‌ها در خوزستان جایگاه خود را از دست داده‌اند.
از این‌رو برخی‌ که تخصص گردشگردی دارند یا برنامه‌ساز صدا و سیما هستند و حتی سیاسیونی که با رای همه‌ٔ مردم به شورای شهر یا مجلس شورای اسلامی راه پیدا کردند با نگرش قومی درباره این محله ناکارشناسانه سخن گفته‌اند و بدتر از ان کس یا کسانی هستند که کنشگر میراثی خوانده می‌شوند اما روشن نیست سطح تحصیلات ‌آن‌ها چیست و همین‌ها درباره کوی عامری دست به نام‌تراشی و پیشینه‌سازی می‌زنند.
چنان‌که گاه مسجد عامری را که در بهمن سال ۸۹ با پیشینه ۲۱۸ سال به شماره ۳۰۲۶۸ ثبت ملی گردیده و پرونده آن نیز موجود است ۴۰۰ ساله و ۱۰۰۰ ساله و همان مسجد امام‌رضا «ع» می‌نامند. در حالی که هیچ‌یک از گیتا‌شناسان مسلمان در گزارش‌های خود از محل دقیق اقامت امام هشتم در اهواز به روشنی نام نبرده‌اند.
محمد تقی‌زاده در رویه ۱۶۶ کتاب تاریخ اهواز می‌گوید:« بعداً در محل اقامت امام‌رضا«ع» مسجدی به نام مسجدالرضا «ع» بنا گردید که علی‌بن مهزیار وصیت کرد پس از مرگ در آن دفن شود. در قسمت غربی مقبره علی‌بن مهزیار، پیوسته به مقبره، سالنی وجود دارد که احتمالا همان مسجد است».
به راستی اگر عامری یک محله‌ٔ تاریخی و کهن است که دارای بازار، خیابان‌ها، خانه‌ها، بناها، مسجد و…. آن‌گونه برخی پیشینه‌ٔ آن را ۴۰۰ ساله‌ و ۱۰۰۰ ساله می‌دانند چرا از چشم حاج عبدالغفار نجم‌الملک که در ربیع‌الثانی سال ۱۲۹۹ هجری قمری چندین روز از جای، جای اهواز نقشه‌برداری نموده پنهان مانده است؟
چگونه است که مادام دیولافوا از خیابان، مسجد٬ کاروانسرا، بازار و..  در شوش، دزفول، شوشتر و شهرهای دیگر یاد کرده، حتی نگاره‌های آن‌ها را نیز در کتاب خود کشیده است اما از محله‌، خیابان، مسجد یا خانه‌یی در اهواز نامی نمی‌برد!؟
حتی لرد کرزن نیز که دو سال پس از خانم دیولافوا به اهواز آمده در رویه ۴۲۵ کتاب ایران و قضیه ایران، اهواز را قریه‌یی دیده «که چند خانه گلی و آلونک حصیری پراکنده با جمعیتی نزدیک به هفتصد نفر دارد.»
برخی با یاد کردن از سفر دیولافوا به اهواز می‌خواهند به کوی عامری جایگاه تاریخی بدهند. در حالی که وی از جایی نام نبرده٬ در رویه ۷۲۷ تا ۷۲۸ کتاب خود آشکارا ماندن در اهواز را از روی ناچار و نیرنگ شیخ این شهر دانسته است
«این غول بد‌ترکیب با آن ریش قرمز رنگ بیماری ما را مغتنم شمرده به فکر استفاده است نه خودش قایق به ما می‌دهد و نه حاضر است دیگران ما را به محمره (خرمشهر) ببرند و قایقچیان را از کرایه دادن قایق بما منع کرده است مدت سه روز است که مارسل با او در نزاع و کشمکش است.»
فراموش نکنیم تاریخ را نباید قومی و ایدئولوژیک نگریست بهترین گواه تاریخ منابع هستند.

شوربختانه در خوزستان گروهی اندک تاریخ را دستاویز آرمان‌های قومی خود ساخته‌ و هر دیدگاه دیگری را با چوب تکفیر، نفاق، تفرقه‌افکنی، شونیست و…..سرکوب می‌کنند. آنان از تریبون‌های گوناگون هر آن‌چه دوست دارند می‌گویند و به دست‌کاری تاریخ می‌پردازند اما همین که به گفتار‌شان پاسخ تاریخی داده شود، رنگین کمان اقوام خوزی به هم‌‌می‌ریزد.

خورنا: آقای زارعی از موضوع اصلی گفتگو دور شدیم از انگیزه و چگونگی ساخت معین‌التجار بگویید

در سال ۱۲۴۷ خورشیدی با پیوند رود نیل به دریای سرخ و باز شدن کانال سوئز، جنوب ایران به اروپا نزدیک‌تر شد. انگلیسی‌ها برای افزایش رخنه سیاسی و اقتصادی خویش در ایران و سود جستن از راه بازرگانی کارون، اروند و بصره تلاش بسیار کردند تا از آزادی بازرگانی آبراهه‌ی کارون- دریای پارس بهره‌مند شوند.
سرانجام درسال ۱۲۶۶ خورشیدی ناصرالدین ‌شاه قاجار امتیاز کشتی‌رانی و بازرگانی در رود کارون از خرمشهر تا اهواز را به شرکت انگلیسی «برادران لینچ» واگذار کرد.
در هنگامه‌یی که اهواز با بهره‌مندی از آزادی کشتیرانی در رود کارون روزگار تازه‌یی را آغاز کرده بود وبه شوند( دلیل) نوسازی سد و پل این شهر به فرمان ناصرالدین‌شاه، بندر ناصری خوانده می‌شد، ساخت سرای معین‌التجار نیز زمینه‌ی نوگرایی و بالندگی آن را فراهم آورد.

خورنا: چرا محمد تقی معین‌التجار محل کنونی را برای ساخت تجارتخانه خود انتخاب کرد و در این راه چه فرایندی انجام گرفت؟

از آنجا که بخشی از کارون در بندر ناصری پوشیده از صخره‌های طبیعی و کمره‌های سنگی به جای مانده از سد باستانی این شهر بود و‌ کشتی‌ها نمی‌توانستند گذر کنند، برای چاره‌اندیشی از این گرفتاری محمد تقی‌ معین‌التجار به همراه محمدحسن خان سعدالدوله با پایه‌گذاری شرکت ناصری امتیاز کشتیرانی و بازرگانی از اهواز تا شوشتر را به ‌دست آورد.
وی سرای معین‌التجار را در ۱۷۰۰ مترمربع با دیوارهای خشتی و نمای آجری با ۹ اتاق بزرگ و ۲۴ فروشگاه برای رفت ‌و آمد کشتی‌ها درساحل کارون راه‌اندازی کرده، بارانداز، اسکله، انبار، کاروانسرا، بانک، گرمابه،‌ مسجد، بازار، ساباط همچنین، باغی را که اکنون « باغ معین» گفته می‌شود در کرانه‌ی کارون با انبوهی از درختان گوناگون ساخت.
در همین راستا کشتی‌هایی که از خرمشهر به شوشتر می‌‌آمدند، در اهواز کالاهای خود را پیش از برآمدگی‌های سنگی کارون پیاده کرده، با واگن‌های اسبی و سپس خط‌آهن شرکت نفت، ۳ کیلومتر بالاتر از تجارت‌خانه‌ معین‌التجار می‌فرستادند تا آنجا با کشتی روانه‌ی شوشتر ‌شوند.
برخی معین‌التجار را خانه شیخ‌ خزعل می‌خوانند در حالی که محمد‌تقی معین‌التجار این سرا را در روزگار ناصرالدین شاه چهارمین شاه قاجاری ساخته است و خزعل به هنگام پادشاهی مظفرالدین٬ پنجمین شاه قاجاری به فرمانروایی خرمشهر و سپس بخشی از خوزستان رسید

خورنا: با ساخت معین‌التجار چه تحولی در اهواز و خوزستان بوجود آمد؟

محمد‌تقی‌معین‌التجار اگر چه زاده و پرورش یافته‌ بوشهر بود اما سال‌ها در شوشتر به کار بازرگانی اشتغال داشت و٬ نخستین بانک خوزستان را نیز در این شهر راه‌اندازی کرده بود.از این رو وی زمینه‌ساز آمدن شوشتری‌های بسیاری به اهواز شد به ویژه آن‌که به گفته احمد کسروی در آن روز‌ها شوشتر سر و ‌سامان درستی نداشت و «در آن زمان در بازار اوباشی سخت گرم بود و گردنکشان محله‌های شهر را میان خود بخش کرده بودند»
به همین شوند مردم این شهر که از دیرباز دستی توانا درصنعت، بازرگانی، خرید و فروش و پیشه‌وری داشتند روانه‌ی اهواز شده، نخستین قصابی، نانوایی، حلیم‌پزی، خیاطی، بقالی، پارچه بافی، عطاری، حکیم باشی و……را به راه انداخته، بستر خوبی برای شهرنشینی آن پدید آوردند.
در پی آبادانی، اهواز شهروندانی از سراسر ایران برای سرمایه‌گذاری و یافتن کار به سوی این شهر شتافتند‌ که می‌توان از بهبهانی‌ها، دزفولی‌ها، اعراب، بختیاری‌ها، اصفهانی‌ها، بوشهری‌ها، دسته‌هایی از هندیان و حتی اروپایی‌ها یاد کرد و در زمانی کوتاه شمار کاروان‌سراها و بانک‌ها در اهواز افزایش یافت، شرکت‌های اروپایی نیز مانند لینچ دارای نمایندگی شدند.
حسین‌قلی‌خان ‌نظام‌السطنه‌مافی استاندار(حکمران) وقت خوزستان برای برپایی امنیت، پادگانی در اهواز ساخت، به پیشنهاد او نیز خیابان‌های شهر با الگو‌برداری از شهر باستانی هرمز‌اردشیر، مانند رویه شطرنج «همه راست کشیده و چون دو خیابان به هم می‌رسید زاویه‌ی قائمه پدید می‌آورد».
هم‌چنین کمی بالا‌تر از سرای معین‌التجار، در کنار کارون، تازه واردان به ویژه شوشتری‌ها خانه‌هایی به شیوه‌ی مهرازی « معماری» شهرشان ساخته و با همکاری حاج محمدتقی دولتی و میرزاجلال موقر بوشهری برای نخستین‌بار از آب لوله‌کشی شده بهره بردند‌.
سرپرسی سایکس در این زمینه می‌گوید: «اهواز این ایام نسبت به شش‌ سال قبل پیشرفت‌هایی کرده و اصلاحاتی در آن شده است، از این رو جمعیت این شهر که در گذشته ۴۰۰ تا ۷۰۰ تن گزارش شده بود به یک‌باره به هزاران تن رسید».
باید یادآوری کنم که آغاز جنگ جهانی اول نقشی شگرف در پیشرفت اهواز و معین‌التجار داشت زبرا با شروع جنگ و بسته شدن راه‌های شمال ایران به اروپا، از آن‌جا که داد و‌ستد کالا‌ها در بندرهای جنوبی انجام می‌گرفت اهواز و سرای معین‌التجار پیشرفت بیشتری کرده، آوازه‌ی آن تا هند و آفریقا نیز رسید.

خورنا: در دوره پهلوی و پس از انقلاب اسلامی معین‌التجار چه فرجامی پیدا کرد؟

ساختمان معین‌التجار تا دهه‌ی ۴۰ خورشیدی هم‌چنان به کار بازرگانی پرداخت، پس از آن انبار و فروشگاه گردید. در جنگ ایران و عراق نیز گاه برای جای‌گیری رزمندگان و پشتیبانی جبهه‌ها به کار گرفته می‌شد. البته یک بارهم دچار آتش‌سوزی شد.
این سرا در ۲۰ آبان سال۱۳۷۷ خورشیدی به شماره‌ی ۲۱۵۸ ثبت ملی گردید و ۱۱ سال بعد بازسازی آن از سوی اداره کل میراث فرهنگی خوزستان نیمه کاره رها شد تا درهای آن هم‌چنان بر روی بازدید‌کنندگان بسته بماند.

خورنا: جناب زارعی سخن آخر؛ چه پیشنهادی برای رسیدگی به پیشینه‌ٔ اهواز بافت و خانه‌های تاریخی آن دارید؟

در اهواز ما با دو کاستی روبرو هستیم. نخست آن که اداره کل میراث فرهنگی برنامه‌ای کلان برای تاریخ این شهر از هرمز‌اردشیر گرفته تا دوره اسلامی و تاریخ معاصر ندارد بسیاری از خانه‌ها و سازه‌های تاریخی در این آشفته بازار فرسوده یا ویران شدند در حالی که می‌شد و می‌شود از آن‌ها کاربری‌های فرهنگی داشت.
کاستی دوم بی‌خیالی و یا ناتوانی اداره کل میراث به ویژه روابط عمومی آن در جلوگیری از وارونگی تاریخ اهواز و پیشینه‌سازی در این شهر است.
البته بادگرگونی در ساختار مدیریتی اداره اهواز و رویکرد نوینی که این اداره‌ٔ در پیش گرفته، می‌توان امیدوار به سامان‌دهی در این حوزه بود ..
به گمان من سکاندار جدید میراث فرهنگی اهواز باید با کمک متخصصان نه کنشگران اسمی برپایه منابع تاریخی یک شناسنامه و اطلس میراثی برای پیشینه، بافت و خانه‌های تاریخی اهواز گردآوری کنند.‌ تا از گزند ساخت تاریخ‌های دروغین در پناه باشند.
هم‌چنین ایشان باید از توان انجمن‌ها و سمن‌ها نیز در سامان‌دهی خانه‌های تاریخی و گفتگو و رایزنی با مالکان خانه‌های تاریخی از یک سو آشنا ساختن مردم اهواز از پیشینه این شهر بهره فراوان ببرد.

یاری‌نامه:

مسالک و ممالک، ابواسحق ابراهیم اصطخری
صوره‌الارض، ابن حوقل

ایران کلده، شوش: مادام دیو لافوا

سفرنامه‌ خوزستان: میرزا عبدالغفار‌ نجم‌الملک
سفرنامه‌ لافتوس، سرهنگ لافتوس
 سفرنامه لرستان و خوزستان، کلمنت اوگاستس دوبد
ایران و قضیه ایران، جلد ۲ جرج.ن. کرزن
تاریخ اهواز، محمدتقی‌زاده
جغرافیای تاریخی خوزستان، حاج کاظم پور کاظم
تاریخ پانصد ساله خوزستان.احمد کسروی
خوزستان و تمدن دیرینه آن، ایرج افشار سیستانی
خوزستان، کهگیلویه و ممسنی، احمد اقتداری
تاریخ خوزستان مهراب امیری
تاریخ خوزستان.مصطفی انصاری
تاریخ کشتیرانی در کارون.اکبردلفی موسوی
جغرافیای خوزستان اعتماد‌السلطنه
جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی: لسترنج