از هاون‌های سنگی عشایر تا نمادهای گنج و دفینه‌یابی

عادل آل حسن ( باستان شناس)

این‌روزها شاهدیم که در فضای مجازی سودجویان میراث فرهنگی با استفاده از ناآگاهی افراد جامعه به داستان‌سرایی درمورد دست‌کند‌هایی که توسط عشایر، چوپانان و معدن‌کاران بر روی صخره‌ها ایجاد شده‌اند پرداخته و این دست‌کندهای کارکردی (جوغن‌ها) را نمادهایی می‌دانند که آنها را به گنج‌های افسانه‌ای و قبرهای افراد ثروتمند رهنمون می‌کنند. اما به راستی راز اینگونه دست‌کندهای سنگی (جوغن‌ها) چیست؟ چرا این دستکندها تنها در کوهستان‌ها و بافتارهایی سنگلاخی ایجاد شده‌اند؟ و مهمتر اینکه چرا هیچکدام از سیاحان اروپایی که بشدت در مورد ایران و فرهنگ ایرانی کنجکاو و بسیاری از آنها به دنبال مکان‌های باستانی و اشیا فرهنگی و باارزش ایران بودند هیچ اشاره‌ای به این دست‌کندها (جوغن‌ها) جهت رسیدن به گنج و قبور افراد ثروتمند نکرده‌اند؟ چرا هیچ یک از آنها اشاره‌ای به برخی از صخره‌های طبیعی که شباهت بسیاری با حیواناتی مانند خر و گاو و شتر و مرغ و پلنگ دارند، جهت نمادی برای رسیدن به دفینه نکرده‌اند؟ به راستی چرا هیچکدام از سودجویان حوزه میراث فرهنگی که هِر را از بِر تشخیص نمی‌دهند خود راهی کوه و بیابان برای یافتن گج نمی‌شوند؟ و به راستی‌تر اینکه، چرا این افراد سودجو خود در خانه‌های خویش نشسته‌اند و تنها به پول کارشناسی حاصل از داستان‌بافی‌هایشان و سرکیسه نمودن افراد ناآگاه و فروش فلزیاب‌هایشان اکتفا می‌کنند؟ آیا این به آن معنی نیست که این افراد به خوبی از واقعیت امر مطلع هستند و می‌دانند که یافتن یک شی طلایی و حتی مفرغی برحسب شانس و اقبال می‌باشد و شاید فردی چندین سال از عمر خویش را صرف چنین سرابی نماید و در آخر دست از پا درازتر باید به دنبال کسب حرفه‌ای برای ادامه بقای خویش باشد؟
حقیقت امر این است که جوغن‌ها حدودا پیشینه‌ای ۱۲ هزار ساله در ایران داشته و ارتباط مستقیمی با اهلی کردن گندم و جو توسط مردمان فلات ایران دارند. احتمالا از همان دوره‌ای که انسان ایرانی اقدام به کشاورزی نمود، دست‌کندهای مذکور (جوغن‌ها) را برای کوبیدن غلات ابداع کرده است. این روند و استفاده کاربردی از جوغن‌ها تا دوران کنونی نیز ادامه داشته و می‌توان در کنار بسیاری از ماندگاه‌های عشایری این دست‌کندها را مشاهده کرد که توسط آنها برای کوبیدن غلات و ریختن آب در آنها برای سگ‌هایشان حفر شده‌اند. برخی دیگر از ساختارهای مذکور توسط چوپانان جهت انجام یک بازی به نام پِشکل به گال کنده شده‌اند. با این حال گاهی اوقات چوپانان آنها را از روی تفنن و گذران وقت حتی به صورتی منظم حفر می‌کردند. در مواردی دیگر، ساختارهای مذکور توسط معدن‌کاران برای برداشت و بریدن سنگ‌ها جهت انجام کارهای عمرانی حفر شده و با یک بررسی کوچک می‌توان آثار برش‌های سنگ را در کنار این جوغن‌های مستطیلی یا مربعی مشاهده کرد. علاوه بر موارد مذکور در برخی موارد این جوغن‌ها به وسیله عوامل طبیعی مانند ریزش‌های جوی ایجاد می‌شدند. همانگونه که اشاره شد جوغن‌ها دست‌کند‌هایی کارکردی محسوب می‌شوند و هیچگونه ارتباطی با گورستان و دفینه ندارند. با این حال چرا اینگونه دست‌کندها و یا جوغن‌ها در میان افراد ناآگاه و ساده‌لوح، نمادهایی جهت رسیدن به گنج و قبور اشخاصی ثروتمند قلمداد می‌شوند؟ متاسفانه در این سال‌ها سودجویان و حفاران غیرمجاز در نبود مراکز آگاهی‌رسانی، اقدام به تغییر ذائقه تفکری افراد جامعه کرده و رویکرد آنها را در جهتی سوق داده‌اند تا بتوانند از آنها سواستفاده نمایند. و با وجود افرادی ساده‌لوح و استاد پنداشتن این سودجویان، عرصه جولان‌دهی و داستان‌سرایی برای آنها فراهم شده و با سواستفاده از مردمی که زیر بار اقتصادی کمرشان خمیده شده باعث تخریب محوطه‌های باستانی می‌شوند. تخریب و غارتی که نه تنها در دوره قاجار سابقه نداشت بلکه با کم‌اهمیت انگاشتن میراث فرهنگی و آثار باستانی توسط برخی ارگان‌های دولتی به بالاترین حد خود نیز رسیده است.
به هر کجای ایران که سفر کنیم، افراد آن منطقه عقیده دارند که گنج بزرگی در فلان محل نهفته است ولی تا به حال نه کسی آن را دیده و نه کسی آن را پیدا کرده است و اگر شخصی در همان منطقه چاله‌ای حفر نماید، در تمام روستا یا آن شهر شایعه می‌شود که عده‌ای آمدند و گنجی بزرگ که می‌توان با آن کل ایران را خرید، بردند و جالب اینجاست که کسی نیز با چشم خود ندیده است و تنها شنیده‌های یکدیگر را نقل می‌کنند. همچنین بسیاری از این سودجویان به تاریخدانانی چون هرودوت استناد کرده (هرودتی که ۱۰۰ سال پیش از تولد اسکندر مرده بود) و داستان‌سرایی می‌کنند که داریوش سوم بزرگترین گنج هخامنشیان را در فلان محل دفن کرده ولی هنوز کسی آن را پیدا نکرده است و تا جایی که نگارنده می‌داند نه تنها هرودوت بلکه هیچ‌کدام از مورخین یونانی به این موضوع اشاره‌ای نکرده و این‌گونه افسانه‌سرایی‌ها، قصه‌هایی می‌باشند که توسط سودجویان میراث فرهنگی برای فروش فلزیاب‌هایشان به افراد جاهل و ناآگاه در جامعه بسط داده شده و هیچ‌گونه سندیت تاریخی و علمی در پس آن وجود ندارد. ساده‌انگارانه‌تر اینکه سودجویان مذکور، صخره‌های طبیعی را که توسط ریزش‌های جوی و فرسایش‌های بادی به شکل حیواناتی مانند فیل و شتر و مرغ و روباه درآمده، نمادهایی می‌دانند که در امتداد دُم یا در جهت گوش خمیده سمت راست آنها گنج افسانه‌ای نهفته است!
ماجرای گنج و گنج‌یابی در ایران همان داستان یافتن طلا در قاره آمریکاست که عده‌ای با تطمیع افراد ناآگاه، آنها را به جستجوی معادن طلا در کوه و بیابان رهنمون می‌کردند و خود در مغازه‌هایشان بیل و کلنگ و فرغون و نقشه گنج به آنها می‌فروختند و در آخر این مغازه‌داران بودند که پول‌های هنگفتی از ناآگاهی این افراد به جیب می‌زدند.
در آخر اینکه، باستان‌شناسی نه به مثابه گنج و گنج‌یابی بلکه همچون تخصصی موشکاف در پی شناخت تجارب مردمان گذشته و بکارگیری آنها در زندگی کنونی محسوب می‌شود. تجاربی که با کاوش روشمند یک محوطه باستانی توسط متخصصین این حوزه قابل بازشناسایی است. برای مثال ما می‌دانیم که شهر سوخته زابل نه به دلیل آتش‌سوزی بلکه بر اثر عامل‌هایی چون رفتار نادرست با زیست‌محیط، تغییرات اقلیمی و تحولاتی در شیوه‌های تجارت (اقتصاد) که در اواخر هزاره سوم پیش از میلاد رخ داد، دچار فروپاشی می‌شود. عامل‌هایی که با گذشت حدود چند هزار سال بار دیگر گریبان‌گیر کشور ما شده و نادیده انگاشتن راهکارهایی که متخصصین حوزه‌های گوناگون علم، می‌توانند به دولت ارائه کنند قطعا تبعات جبران ناپذیری را برای کشور به همراه خواهد داشت. این تنها یک نمونه از چندین و چند کارکرد باستان‌شناسی برای جامعه امروز ماست که متاسفانه با عقیم شدن محوطه‌های باستانی توسط حفاران غیرمجاز نه تنها اینگونه تجارب برای همیشه از بین خواهند رفت بلکه بخش عظیمی از هویت ما نیز در این روند تخریب‌مندانه نابود خواهد شد. فرض کنیم پیش از کاوش‌های روشمند شهر سوخته، حفاران غیرمجاز باعث تخریب و نابودی قدیمی‌ترین پویانمایی، چشم مصنوعی، بازی رومیزی و جمجمه جراحی شده که همه در این محوطه کشف شده بودند، می‌شدند آیا شهر سوخته به این شهرتی که الان دارد رسیده بود که بتواند معرف ایران و فرهنگ ما به جهان باشد؟
به آن دسته از هم‌میهنان عزیز که به این سودجویان اعتماد می کنند توصیه می‌کنیم پیش از هر اقدامی این سوال را از خود بپرسند: اگر فردی ادعای دانستن محل گنج یا داشتن نقشه گنج را دارد چرا خودش در پی یافتن آن گنج افسانه‌ای نیست؟ با این پرسش ساده، زندگی، وقت و میراث کشور عزیزمان را از نابودی نجات دهیم.