به مناسبت گرامیداشت خواجه شیراز، پادشاه غزل فارسی

روح الله شریعتی می نویسد: بیستم مهرماهِ هر سال، روز بزرگداشت حافظ، بهانه ای برای مرور اندیشه های اوست، افراد با هر زبان، فرهنگ، اندیشه و سلیقه با او احساس نزدیکی می کنند و همه آنها از این مخزن، کالایی را برمی دارند که در خورِ آنهاست و جان آنها را سیراب می کند.

حافظ تنها یک شاعر نیست بلکه هم سخن لحظات تنهایی، تکیه گاه روحی و سخنگوی ناخودآگاه جمعی ماست، وی در جستجوی آرمان‌های والای آزادی، عدالت و ظلم‌ستیزی برآمده و هنر خود را دست مایه مبارزه با تزویر، سودجویی و قدرت‌طلبی قرار داده است.

در میان اساطیر ادب و اندیشه ایران،بیش از هر شخص دیگری به حافظ پرداخته شده است و این نشان می دهد که جریان نفوذ تفکر و شعر حافظ تمام نشدنی است. به قول دکتر ندوشن:”ماجرای حافظ، پایان ناپذیر است.”

شهریار شیفته حافظ است و هم شاملو او را بزرگ ترین شاعر جهان می داند. حافظ، تفکر مایوس و اندوهناک خیام، روح پرشور و امیدبخش مولانا و قریحه طربناک و غنایی سعدی را به شکل غیرقابل تحلیلی در هم آمیخته و مانند فلزی است که از ترکیب چند فلز مختلف،شکل گرفته ولی از لحاظ خاصیت و اثر کلی،غیر از فلزهای اولیه است.

حافظ با بهره گیری از زیباترین ترفندهای شاعرانه همچون ایهام،تشبیه،استعاره و اغراق،نه تنها عاشقان شعر بلکه شاعران بزرگ را نیز به ستایش خود واداشته است.

رشته ی تسبیح،اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامنِ ساقیِ سیمین ساق بود

درد حافظ درد شخصی نیست؛ درد مردم جامعه است.
ریاکاری که از عمده ترین دردهای بشر در طول تاریخ است و حافظ قهرمان میدانِ پرخطرِ مبارزه با آن محسوب می شود.

باده نوشی که در او روی و ریایی نبوَد
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

حافظ، سمبل نبرد بی امان با ریاکارانِ دین فروش و قدرتمندان ستمگر است که در هیچ یک از شاعران پیش از او با این شدت و صراحت دیده نمی شود.

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

در اوج قدرت حاکمی سنگدل و ریاکار همچون امیرمبارزالدین، قهرمانانه می سراید

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند

حافظ در عصری به سر می برد که بازار ریا و ریاکاران گرم است و بسیاری در حجره های زُهد مزورانه، جمعی را به خویش مشغول داشته و در نظر مردم،محبوبند و مقبول. حتی حاکم شهر نیز بساط ریا گسترده و در میخانه ها را بسته بود و چقدر حافظ از این ماجرا ملول و رنجیده خاطر است:

در میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانه ی زهد و ریا بگشایند

در این مبارزه تمام عمر او سخن از می و می‌خوارگی و مستی را چون شمشیر برنده‌یی به کمر بسته است و هرجا که زاهد، صوفی و … قرآن را دام تزویر می‌کنند این شمشیر را از غلاف بیرون می‌کشد.

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش
ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

منبع

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *