مسائل وچالشهای ساماندهی دانشگاه و آموزش عالی ایران
دکتر یدالله مهرعلی زاده
استاد دانشگاه شهید چمران اهواز
در این بحث دو کلمه کلیدی وجود دارد، یکی کلمه ساماندهی و دیگری کلمه دانشگاه، هر دوی این واژهها، بار مفهومی و معنایی خاصی در ادبیات دارند. اگر این بار مفهومی به خوبی بررسی نشود ممکن است که ما بحثهایی را دنبال کنیم یا سیاستگذاری هایی را دنبال کنیم که عملاً منجر به نتایج و دستاوردهای تکراری شود. بنابراین اولین واژهای که برای ما اهمیت دارد و در پنل صبح هم مناقشه ای که به وجود آمد در باب پیامدهای این سیاستگذاری ها به ویژه مطالبی که جناب دکتر رحیمی مشاوره محترم آمایش آموزش عالی وزیر بیان فرمودند که ای کاش میماندند و در جریان بحث ها قرار میگرفتند، چون ایشان به عنوان مشاور این بحث کار رو هدایت میکند. سال ۸۶ گروهی در وزارت کار و امور اجتماعی سابق تشکیل گردید که در زمینه اشتغال دانش آموختگان فعالیت می کرد. و اینجانب هم در ان گروه حاضر بودم حدود هفده، هجده نفر از افرادی بودند که همه در این حوزه کار کردند، آقای دکتر رحیمی هم جزو آن تیم بود و علیرغم بحثهایی که آن زمان در خصوص بنگاههای زودبازده مطرح بود دستاورد آنها برای اقتصادی ایران بود. بنگاه های زود بازده، بعد مشخص شد چه بلایی سر اقتصاد ایران آورد. آن کارگروه به تدریج محور بحث را تغییر داد چون دیدیم بحثها به جایی نمیرسد. یکی از افراد یا در واقع فکرهایی که به شدت از گسترش کمی آموزش عالی حمایت میکرد، طیف فکری بود که آن موقع بر آموزش عالی و در سازمان سنجش و سیاست علمی پژوهشی کشور حضور داشت. سال ۹۰ انجمن آموزش عالی ایران ، همایشی دانشگاه تربیت مدرس در باب تحصیلات تکمیلی فرصتها و تهدیدها برگزار کرد، و در آنجا گفتیم که گسترش کمی بی ضابطه تحصیلات تکمیلی بویژه در دانشگاه آزاد آسیب های جدی بر کشور وارد می سازد .درصد زیادی از پیش بینیهایی که ان موقع انجام شد تقریباً به وقوع پیوست. من خیلی خلاصه عرض کنم خدمت شما، چون وقت ما محدود است، ما تا مفهوم دانشگاه را درک نکنیم، اسیر کلید واژهها میشویم. اگر ما مفهوم و مأموریت و رسالت دانشگاه را به خوبی واکاوی نکنیم، دولتها میآیند و می روند و دیدگاههایی را بر آموزش عالی تحمیل میکنند. حالا فشار این این دولتها بر دانشگاه به تنهایی تعیین کننده نیست یا از جنس صرفاً ایدئولوژی نیست که همکارم خرسندی صبح مطرح کرد. چیزی به نام موقعیت مستقل ایدئولوژی در جامعه انسانی نداریم. ایدئولوژی پخش میشود و خودش را تکثیر میکند. تجربه دانشگاه ایرانی و میزان وابستگی آن به ایده های غیردانشگاهی صرفا ناشی از فشار دولت ها نبوده بلکه افراد درون و بیرون هم به اسط سنت ها و بدعت های ناروا در دانشگاه کمک کرده و واجد این تفکر هستند و به نوعی تفکر بدعت گرایی و انحراف از مسیر اصیل دانشگاهی را حمایت میکنند.
ورود بعضی از مفاهیم سیاسی و امنیتی به دانشگاه و گسترده علمی و فرهنگی دانشگاه مانع بزرگ ارتباط دانشگاه ما با آموزش عالی بین الملل شده است. کژتابی در فهم دانشگاه، دانشکده، گروه و رشته های دانشگاه و استادان علمی باعث شده پدیدار و و اقعیت موضعی و مفهومی دانشگاه دچار سردرگمی گردد. ما قطاری از آموزش عالی به راه انداخته ایم از دوره کاردانی ، کارشناسی، ارشد و دکتری تخصصی آنرا حرکت دادیم با عمق ناچیز و سطحی نگری و از همه مهمتر ترویج فساد علمی به نام تولید علمی /
و همه با جار و جنجال صحبت از دانشگاه تمدن سازی کردیم که ظاهر و باطن آن مبهم باست. اگر شاخص های توسعه نیافتگی ایران بررسی نماییم ما دچار یک بحران اقتصادی شده ایم. بدون شک در این بحران سهم ناکارامدی دانشگاه بسیار برجسته است. تا انجا پیش رفتیم که بعضی مدعی هستند نهضت ترجمه، نهضت استعمار است. ببینید این گفتمان، گفتگان کیست. یعنی من خودم دارم ایدئولوژی را تزریق میکنم. کسی به من تحمیل نکرده است. پس دنبال جریان انحرافی در خارج از آموزش عالی نگردید، دشمن خارج از ایران نگردید، دشمن همین جاست. ان ایدئولوژی که انسان را مست میکند، انسان را استحاله می کند، انسان را از خودش بیخود میکند، انسان را از فکر کردن باز می دارد، که تفکر انتقادی رو میکشد، آدم رو وابسته به حاکمیت میکند که هرچه ارباب ازل گفت بگو، میگوید. آن ایدئولوژی است که متاثر از بستر اجتماعی فرهنگی، شخصیت، محیط، خانواده، فضای عمومی، جهل سیاسی، است. منتها وقتی که نگاه میکنید میبینید که چیزی به نام ایدئولوژی مشخص نیست که یک جایی نشسته باشد در یک اتاقی و کل ایران یا نهادهای سیاسی و نهادهای اجتماعی را هدایت کند. نه، این ایدئولوژی با بهره گیری از ابزارهای قدرتی و پست و مقام و منزلت توسط خود دانشگاهیان تکثیر شده است. بنابراین ما مشکلی که در باب آموزش عالی داریم، این است که ما مفهوم دانشگاه را به معنای the nature of the university، ماهیت دانشگاه، دانشگاه به عنوان یک محیط مستقل علمی، سازمانی و وحدت آموزش و پژوهش، نمیدانیم. تا این هضم نشود، سیاست اجرایی جذب هیئت علمی دانشگاه، جذب دانشجو، هیئت ممیزی و ارتقای علمی استادان، ارتباط دانشگاه با صنعت، جذب منابع مالی دانشگاه، رابطه دانشجو و استادان و کارکنان دانشگاه، سهم نهادهای قدرت در دانشگاه، و …. در چارجوبی از تفسیرهای موضوعی و موضعی و انفرادی حبس خواهد شد طوری که رئیس دانشگاه که باید تسهیل گر ، رهبر فکری و علمی و ترویجی دانشگاه باشد در حاشیه این دستگاه قرار می گیرد و !!!! این ناشی از چه هست؟ ما هضم نکردیم که مأموریت دانشگاه چیست.
بنابراین عدم درک صحیح ماهیت و ماموریت دانشگاه اولیمن مساله است. مسئله بعد، ساماندهی را هضم نکردیم. اگر ما مفهوم ساماندهی رو در آموزش عالی، به تجمیع دانشگاه تقلیل دهیم، اشتباه بزرگی است. آموزش عالی چهل سال بعد از انقلاب دستخوش نوسانات زیادی بوده و ایده های زیاید برای اصلاح آن پیاده شده است، ایده های که متاسفانه فاقد مبانی نظری و یا تجربی بوده و صرفا علاقه شخصی افراد و یا تفکرات ایدولوژیکی برای تحول عقیدتی بوده است. از زمانی که انقلاب فرهنگی شد و دانشگاهها باز شدند و طرح های مختلفی برای دانشگاهها پیاده سازی شدندو… آخرین آنها، آمایش آموزش عالی است بارها و بارها گفته شد که خروجی آمایش آموزش عالی چی شد، که حالا ما ساماندهی را پیش کشیدیم و اصلاً ساماندهی دارد اتفاق می افتد یعنی یک عمل تحمیلی به وزارت علوم صورت گرفت. وزارت علوم که نیامد مسئله را شناسایی کند. اصلا مسئله کلیدی ما که بشود محور و گفتمان وزارت علوم، به این گستردگی که ادعای راهبری علم و فناوری و نوآوری را در کشور داره، الان ساماندهی نیست. بنابراین چیستی دانشگاهها، تابعی است از یک نظم و هژمآنی که در جامعه وجود دارد. این نظم بر چهار خرده نظام میچرخد که صبحتهای صبح، به گوشههایی از آن اشاره کردند. در هر جامعهای که این هژمآنی به هم بخورد، آموزش عالی دچار بینظمی میشود. یکی نظام اندیشهورزی یا معرفت یا علمورزی هست، یکی نظام تولید قدرت، یکی نظام تولید ثروت، یکی نظام منزلت اجتماعی است. من سال ۹۴ معاآن آموزشی علمی کاربردی کشور بودم / یک گروهی مراجعه کردند و اصرار داشتند که میخواهم هشتصد نفر را پذیرش کنیم آن هم یک رشته خاص مدیریت فرهنگی ، زیرا دانشگاه علمی کاربردی سیستمی دارد که تقاضا محوری، میپذیرد. گفتم خوب باشد، برای چه هدفی و ماموریتی این ها رو میخواهی و چه طرح توجیهی برای استفاده از این دانش آموختگان دارید ؟ بیان کرد ما قصد داریم نیروهای مردمی برای آینده ورود به به شوراهای شهری و روستایی و کادر متخصص تربیت کنیم. !!!
این همآن نظام تولید قدرت است. به دانشگاه هجوم میآورند برای مدرک، چرا، چون در نظام طبقهبندی مشاغل ما مدرک مبنا است، نه تجربه و نه تخصص. همه میخواهند لیسانس بگیرند، چون نظام استخدام ما، طبقه بندی مشاغل ما، حداقل مدرک را از دیپلم به لیسانس تبدیل کرد. وزارت علوم خبر نداشت. چرا؟ زیرا در جای دیگری به نام سازمان امور اداری و استخدامی، این کار اتفاق میافتد. نظام تولید ثروت، نظام منزلت اجتماعی دنبال لقب دکترا هستند. مهندسی هستند ، در حالی که اگر افرادی باشند که لیسانس داشته باشند اما کولهباری از تجربه باشند، هیچ کس در جایگاهی به او نگاه نمیکند. این همآن زلزلهای است که در چهارچوب خرده نظام های حاکمیتی و عقیدتی و پارادایمی در واقع در کشور اتفاق افتاده است. من بعد از انقلاب را میگویم، قبل از انقلاب هم همین ناهژمونی وجود داشت منتها به سبک و سیاق دیگری که فرصت نیست ورود کنیم. نتیجهی این چی شده، رابطه معنادار آموزش عالی، دولت، صنعت و جامعه به هم خورد. صبح دکتر منصوری که بسیار صاحبنظر هستند، الان سه سالی هست در خدمت ایشان در بخش اشتغال کشور و استان خوزستان هستیم و بحث اشتغال آموزش عالی کار میکنیم به درستی مسئله رو تشریح کرد . الان ما نه مفهومی از دانشگاه داریم نه ما مفهومی از حاکمیت دولت بر دانشگاه داریم و نه مفهومی از تعامل بازار یا جامعه با دانشگاه داریم. ما ملغمه ای از نظامها داریم، دولتی هست، خصوصی هست، دانشگاه آزاد هست، پیام نور هست، علمی کاربردی هست، صنایع و معادن هست، دانشگاه فرهنگیان هست، بدعتهایی که ما گذاشتیم. اینها الان دچار یک ناهمگرایی یا ناهمسازی شدند که این ناهمسازی چیکار میکند. نهایتاً، در سال ۹۸ ما چیزی حدود ۴۵۳ هزار میلیارد بودجه کل کشور که در آموزش عالی حدوداً ۱۳۴ هزار و ۲۸۷ میلیارد ریال سهم آموزش عالی بود در لایحهای که اخیراً دولت داده به مجلس چیزی در حدود ۴۸۴ هزار میلیارد یه رشد ۸ درصدی، در سال ۹۸ ما حدود هفتاد هزار میلیارد فقط تو حوزه نفتی کاهش درآمد داشتیم، این میاد وارد این بدنه میشود. آن ساختار چهارتا خرده نظام رو به هم ریخته و بهم متصل نمیشود. چرا چفت نمیشود؟ خانم دکتر نورشاهی به درستی اشاره کردند، ما در حوزه آموزش عالی، کم مطالعه انجام ندادیم. بدنه یا طبقهای از بروکرات ها و تکنوکرات ها که در درآن آموزش عالی هستند کار فکری خوبی انجام دادند، اما این سیستم با این فکر کار نمیکند، چون آن چهارتا نظام، باهم ناهماهنگ هستند. پول خوب تزریق میشود اما خروجی ندارد. پنج تا برنامه پنج ساله، الان سال چهارم برنامه ششم، مطالعهای که مرکز مطالعات مجلس انجام داده و خروجی پنج تا برنامه حدود سیزده درصد منابع بود. یعنی شما سالی به طور متوسط دویست هزار میلیارد تومان رو ضرب در حدوداً سی سال کنید، برای ما سیزده درصد خروجی داشت. بزرگترین مسئله آموزش عالی ایران الان این است؟؟؟؟؟؟، نه تجمیع چهار تا مرکز که الان دانشجو از دست داده است. اما چون ما مسئلهشناسی را ضعیف انجام میدهیم، ذهن آقایان اینقدر میبیند. تمام انرژی توانمندی روسای دانشگاهها، اساتید، دانشجوها، جامعه علمی را میگیرند که چهار تا مرکزی که دانشجویش را به خاطر رشد جمعیت کاهش پیدا کرده تجمیع شود. یعنی کل وقت و انرژی وزارت علوم به این سمت میرود.
در حوزه مدیریت راهبردی سه تا کلید واژه هست به نام تناسب، توازن و تعادل:
یکی تناسب یعنی رابطهی بین اجزاء، یکی تعادل یعنی هماهنگی و یکی هم توازن، توازن بصری، که من از آنها استمداد میگیرم. این تعادل و توازن و هماهنگی در حالت متقارن و حالت غیر متقارن اتفاق میافتد. آموزش عالی ما دچار این بیماری شده است. یعنی در آن چهار حوزه، معرفت، قدرت، ثروت و نهایتاً منزلت اجتماعی، هم توازنش، هم تعادلش و هم تناسبش به هم خورده است. در نتیجه ما شاهد چه هستیم، چهار تا سناریو تا حالا تو آموزش عالی داشتیم. دوره تمرکزگرایی که صبح اشاره شد. تا سال حدود ۷۰، دوره تمرکززدایی. به تدریج ما حرکتهایی را شروع کردیم که مدیریت وقت آموزش عالی کشور طرح بسیار مهم تغییر نظام آموزش عالی به وزارت علوم تحقیقات و فناوری دادند که بتواند علم را راهبری کند. آخرین دستاوردش سال ۷۹-۸۰ بود که به نتیجه نرسید. وزارت تشکیل شد ولی بعدها سال ۸۴-۸۵ بخش مهمی به نام معاآنت علم و فناوری را ریاست جمهوری از وزارت علوم بیرآن کشید و کل آن ساختار را به هم ریخت. وزارت علوم هم پذیرفت، خیلی راحت پذیرفت و سال ۹۹، ۲۶ میلیون رأی منتظر بودند که بعد از ۲۵ سال، یک بازنگری در این ساختار صورت بگیرد، یک معناشناسی جدیدی به نام حالا اسمشو بذارم ساماندهی جدیدی در آموزش عالی صورت بگیرد، ولی روحیه محافظه کارانهی شدیدی بر آموزش عالی حاکم شد که ما انرا استراتژی اعتدال جویی محافظهکارانه در دانشگاه گذاشتم. در این نظام محافظه کارانه، شما نمی توانید به احیا حقوق و جایگاه آموزش عالی در آن چهارتا خرده نظام، اقدام کنید. بعد مجبور میشوید روی یک مورد کوچک به نام تجمیع چهار تا مرکز کار کنید. بنابراین این وضعیتی که پیش آمده است. یکی از پیامدهایش فاصله گرفتن دانشگاه از ماموریت ذاتی اش شد. این کاری است که باید ساماندهی شود. به نظر من ساماندهی مد نظر وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری ایرانی دارای تصویری مبهم است!!!
ظهور پوپولیسم کمی گرایی در تولیدات علمی، مقالات آی اس آی،
وافعا بررسی شود این بخشنامهها چه بلایی که سر اساتید و دانشجوها ی تحصیلات تکمیلی که نیاورده است. روزی نیست که ما با اینها درگیر نشویم. استادها دانشجو را مجبور میکنند حتی در تک درسها هم مقاله بنویسند. و خوشبختانه موسساتی هم بازاری پیدا کردند و شرکتهایی زدند که مقالهای از یک میلیآن تومان تا پنج میلیآن تومان را به من و شما میفروشند. شکلگیری مدلهای ناقص الخلقه ارتباط دانشگاه با صنعت، فرصت نیست باز کنم که چه اتفاقی افتاد. غلبه سیاست ورزان بر علم ورزان که ما این اجازه را دادیم. من معتقدند ما کوتاه اومدیم، ما نتوانستیم از حریم و چهارچوب و چهاردیواری علم صیانت بکنیم. ما نتوانستیم از حوزه دانشورزی و دانشگاهی و حیثیت علم و استقلال علم دفاع کنیم. بنابراین در رقابتی که بین بخش ها وجود دارد ما از متن رفتیم به حاشیه، و الان در معادلات قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی، نتیجهاش این میشود که سازمان برنامه و بودجه در یک اقدام ضد توسعه ای و ضد دانشگاهی ، وزارت علوم و دانشگاهها ی مادر استانی را از دبیری مهمترین شوراهای برنامهریزی استانها یعنی آموزش و پژوهش و فناوری و نوآوری حذف میکند. هیچکس متوجه نشد که سازمان برنامه و بودجه چه باتلاقی برای آموزش عالی در آینده درست کرده است..
این ها باعث شده یک به هم ریختگی به وجود بیاید در تعادل، تناسب و توازن چهار تا خرده نظام که این کج راهه را به وجود آورد. بنابراین راه کار ما و اولویت ما تغییر کج راهه ناتوانی دانشگاه در معناسازی و ایجاد تعادل و توازن و تناسب بین چهار تا خرده نظام در دانشگاه است. /