جستارهایی از تاریخ معاصر ایران

دولت‌های ناپایدار، بحران دمکراسی در ایران، دهه ۱۳۲۰ش تا ۱۳۳۲ش

عطااله آموزیان، پژوهشگر تاریخ معاصر

در آخرین بخش از سلسله نوشتارهای مربوط دوران پهلوی اول که در راستای تحلیل حوادث مهم تاریخ معاصر ایران بصورت محدود ودر حد حوصله خوانندگان محترم مطرح شد به مهمترین حوادث دوران ۲۰ ساله پهلوی اول اشاره شد، واینکه سرانجام با حمله کشورهای متفق درجنگ بین الملل دوم چگونه ایران علیرغم بی طرفی مورد حمله قرار گرفت وسرنوشت رضاشاه چگونه رقم خورد.
ارتش نوتاسیس ایران از شمال وجنوب مورد حملات نیروهای متجاوز استعمار پیر وشوروی سابق از شمال قرار گرفت وناچارا عقب نشینی نمود ودرروز چهارم محمد علی ذکا الملک فروغی نامزد نخست وزیری توانست با مذاکره با دول متفق زمام کشور رادر آن شرایط بحرانی بعهده بگیرد. (۱)
نخست وزیر جدید در عرض یک هفته درخواست صلح نمود وبراساس توافق انجام شده پهلوی اول به ناچار کشور را در۲۵ شهریورماه ۱۳۲۰از سلطنت استعفادر ۵ مهرماه همان سال از بندر عباس با کشتی بندار وتحت نظر نیروهای انگلیسی کشور را برای همیشه ترک نمود. رجوع شود به “خاطرات سرکلارمونت اسکراین افسر محافظ وی ودر آخرین روزهای رضاشاه اثر ریچارد استوارت” ت، هوشنگ مهدوی. (۲)
فروغی توانست پهلوی دوم را به مجلس برده وزمینه را برای انتقال قدرت از پدر به شاه جوان ۲۲ ساله را فراهم آورد.
شاه جوان در مجلس شورای ملی قسم یاد نمود، وچهره ای ترقی خواه، ودمکراتیک از خود نشان داد.
بدین سان دوران جدیدی در تاریخ معاصر ایران در دهه ۱۳۲۰ آغاز شد که می‌توان انرا رهایی از دوره فشرده گی اجتماعی پهلوی اول دانست.
دوره آزاد شدن پتانسیل پنهان در لایه های مختلف اجتماعی وشکل گیری وصف بندی‌های سیاسی، اجتماعی، احزاب گوناگون، آزادی بیان ومطبوعات، وغیره قلمداد نمود. اگر بخواهیم دوره ۱۲ ساله ۱۳۲۰ تا شامگاه ۲۸ مرداد ۳۲ که از مهمترین فرازهای تاریخ معاصر ایران را نام گذاری نماییم این دوره را باید”بحران دمکراسی درایران” نام نهاد.
فروپاشی ساختار سیاسی ایران در شهریور ۲۰ ش از وجود و شکل عمده ستیز وکشمکش در ساختار اجتماعی پرده برداشت.:تصادهای طبقاتی بویژه در شهرها با توجه به مدرن شدن چهره شهرها وشکل گیری طبقات متوسط جدید. ودوم رقابت‌های قومی بخصوص در میان قبایل همجوار، فرقه های مذهبی، وگروههای زبانی در مناطق غیر شهری، مطابق دیدگاه برخی دیگر هم، جامعه، به دو قطب تقسیم میشد که در یک سو اریستوکراسی قدیم یا جدید، بورژوازی صنعتی ووابسته، ودر سوی دیگر طبقه روشنفکر، بورژوازی بازار، طبقه کارگر شهری، عشایر کوچ نشین ودهقانان بی زمین قرار داشتند. (۳)
در این دوران وظیفه اصلی فروغی وهیءت دولت وی دستیابی به تفاهمی سودمند وشرافتمندانه با متفقین بود که حاکمیت ویک پارچگی کشور واستمرار سلطنت شاه جوان پهلوی را تامین کند.(۴)
متفقین از برخورد مثبت دولت وهمکاری با آنان رضایت داشتند وبه نظر نمی‌رسید که تمایلی به مخالفت با هدفهای دولت فروغی داشته باشند.:تتها دولت مردی که درستی اومورد اعتماد کامل بود. (۵)
اگرچه روس‌ها چندان دلیلی برای استقبال از دولتی که هوادار متفقین غربی بود نداشتند.
برنامه دولت فروغی حاوی یک سلسله قول و عده برای راضی نگه داشتن طیف گسترده ای از گروه‌های اجتماعی بود. کاهش مالیات‌ها ، الغا انحصارهای غیر ضروری برای کسب حمایت تجار، واصلاحات قضایی، احترام به حقوق فردی به منظور جلب نظر روشنفکران مورد تاکید قرار گرفت. (۶)
در طول پاییز و زمستان ۱۳۲۰ش دولت ناچار شد که تمام اهتمام خویش را برای اعاده نظم وتامین مقادیر کافی خواربار وسایر مایحتاج زندگی متمرکز سازد. که انجام این امور مستلزم احیا اختیارات دولت ودستگاه اداری کشور بود.
فروغی با سه بحران مهم روبرو بود :اول مقابله با ناامنی وهرج ومرج در مناطق عشایری. پهلوی اول عشایر را بشدت سرکوب کرده بود.
دومین مسئله دولت، فقدان عملی اقتدار اداری ایران در نواحی تحت اشغال شوروی بود وبویژه آذربایجان بود.
سومین مسئله عمده ای که پیش روی دولت بود بود، کمبود شدید مواد غذایی وسایر کالاهای اساسی مانند قند وشکر، نفت، وبخصوص معضل نان بود. کمبود نان وکیفیت نامرغوب آن وقیمت گزاف نان واقعیت اساسی دشواری زندگی در این دوران پرتلاطم بود.تشکیل بازار سیاه، احتکار، که نتیجه حضور مستقیم نیروهای بیگانه واشغالگر بود بر دامنه نارضایتی ها می‌افزود. (۷)
ضمن آنکه در این دوران دیوانسالاران عهد قاجاریه ومردان عرصه سیاست دوباره وارد صحنه سیاسی ایران شدند. ازآن جمله احمد قوام، محمد مصدق، سید ضیا الدین طباطبایی وطبقه اشرافیت قدیمی مجالی یافتند تا دوباره به ارزیابی قدرت وتوان خویش بپردازند. رضاشاه به پسرش با تیزهوشی توصیه کرده بود که از قدرت مستقل بازیگران سیاسی در هراس باشد. (۸)
در نوشتار آینده به تدابیر فروغی در فردای پس از سقوط پهلوی اول، کنفراس تهران، پرداخته خواهد شد.

کتاب‌شناسی :
۱-British Minister to the foreign off ice, the situation in Persia, f, o, 1941,
تلگراف سرریدر بولارد سفیر کبیر وقت بریتانیا در ایران به وزارت خارجه متبوع خود درباب موقعیت ایران ۱۹۴۱،

۲-ابراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ت، احمد گل محمدی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۷ش،ص ۲۰۳
۳-جنگ طبقاتی، مردم، ۵ اردیبهشت ۱۳۲۱ش، اردشیر اوانسیان، شکافهای طبقاتی، ۸ آبان ۱۳۲۲ش
۴-عظیمی،فخرالدین، بحران دمکراسی در ایران، ۱۳۲۰-۱۳۳۲ش ت، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، ۱۳۷۴ش،ص ۵۸
۵-ریدر بولارد سفیر بریتانیا به آنتونی ایدن، ۱۷ ژوئن ۱۹۴۲م،

۶-متن برنامه دولت فروغی در کوهی کرمانی، اثر یاد شده، ج آول، صص ۱۱۷-۱۱۶

۷-هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۳۵۷-۱۳۰۰، تهران، البرز، ص ۸۸

۸-gholam reaza, afkhami , the life and times of the shah, p 110