جای خالی خلاقیت در شهرداری ایذه

بهنام رضایی، در این باره گفت: مرد شمی یا مرد پارتی یا مرد مفرغی، مرد کَل چندار، نام تندیسی است که هم‌اکنون به‌عنوان یکی از شاهکارهای هنر پیکرتراشی تاریخ ایران از آن نام‌برده می‌شود و در موزه‌ی ایران باستان نگهداری می‌گردد.

این تندیس در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی طی یک اتفاق سر از دل خاک بیرون آورد و مردم محلی، ایذه‌ای‌ها و عموماً زاگرس نشینان داستان کشف و معرفی این تندیس را کم و بیش می‌دانند و از آن آگاه‌اند.

طی سال‌های پس از کشف، مردم محلی نام‌های مختلفی روی این تندیس گذاشتند و هر کس داستان خودش را از آن تعریف می‌کرد.

تا اینکه مجسمه‌ی مکشوفه به موزه‌ی ایران باستان انتقال یافت و مورد تحسین جهانیان قرار گرفت.

با تشکیل شوراهای شهر در ایران، اعضای شورای شهر ایذه در دور سوم تصمیم گرفتند برای شناساندن هرچه بهتر تاریخ شهر خویش به همگان، کپی از روی این تندیس ساخته و در یکی از میادین شهر آن را نصب کنند.

یک‌ خروجی مثبت فرهنگی از شورای شهر آن دوره که در زمان خودش به سرانجام نرسید و سرنوشت مرد مفرغی به سال ۱۳۹۹ کشیده شد.

سرانجام پس از کش و قوس‌های طولانی، تندیس در میدانی منتهی به محل کشف نصب گردید.

از همان آغاز با توجه به عدم خلاقیت در نصب این تندیس می‌شد این موضوع را به‌خوبی فهمید که هیچ ملاکی مدنظر قهرمانان حول این تندیس وجود ندارد، مگر خلاصی از شر یک رویداد دراز و طویل.

پایانی تلخ برای معرفی یک اثر تاریخی دریک شهر تاریخی

نصابان بدون در نظر گرفتن ارزش تاریخی اثر و مبالغی که برای ساخت آن از جیب مردم هزینه گردید، تندیس را شبانه در غربت یک میدان رها کردند و شب با ژست یک قهرمان به خواب رفتند.

تندیس بدون نظرخواهی از کارشناسان فرهنگی و هنری نصب و به امان خودش رها شد.

تندیسی که در نگاه اول انگار عامداً به شهر پشت کرده و با همگان قهر است.

تندیسی که می‌شد در نصب آن نظر کارشناسان حوزه‌ی میراث فرهنگی و دوستداران این حوزه را نادیده نگرفت و جور دیگری از این اثر هنری و فرهنگی رونمایی کرد.

نصب غیر کارشناسانه‌ی این تندیس، فقر نگاه فرهنگی در حوزه‌ی شهرداری و شورای شهر ایذه را بر همگان روشن‌تر کرد و نشان داد که در این سازمان هیچ‌گونه نگاه فرهنگی وجود ندارد.

تندیس مرد شمی پس از نصب، حالا وارد یک فاز جدید شده است.

حالا این تندیس در میدانی خشک و بی‌روح، رها شده در میان انبوهی از خس و خاشاک و زباله‌های بادآورده چشم انتظار دستی است تا او را از این شکل فلاکت‌بار درآورد و به جایگاه اصلی‌اش برگرداند.

جایگاهی که معرفشان و شخصیت این اثر تاریخی باشد.

حال باید دید آیا نصابان این تندیس برای فردای آن‌هم برنامه‌ای مدون داشته‌اند، یا اینکه حظ آنی تنها ملاک آنان بوده است.

پایان باز این پرونده‌ی فرهنگی آدم را یاد فیلم‌های اصغر فرهادی می‌اندازد.

به امید روزی که نگاه فرهنگی در حوزه‌ی شهرداریِ شهری مثل ایذه به کارشناسان فن سپرده شود و با هیچ اثر فرهنگی در هیچ کجای جهان این‌گونه بی‌رحمانه برخورد نشود.

“تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • باران سلام .لطفا در انتشار یادداشت حق نویسنده را محفوظ بدارید.اولا که یادداشت را قلع و قمع کردید و نام صاحب یادداشت رو ذکر میکردید بد نمی شد.باتشکر