گفتوگو با عضو هیئت علمی پژوهشکده زبانشناسی/چگونه اورارتوها قدرتمند و نابود شدند؟
مصاحبه: محمدعلی دویرحاوی
خبرگزاری خورنا به نقل از سایت میراث خبر: اورارتوها، یکی از ناشناختهترین اقوام دنیای باستان به شمار میروند. آنها چگونه قدرتمند شدند و در برابر آشوریان به پا خواستند؟ چه سرزمینهایی قلمرو آنها بود؟ با چه زبانی حرف میزدند؟ چه آثاری از خود برجای گذاشتند؟ رد آنها را در کدام موزهها میتوان پیدا کرد؟ این سوالات و بسیاری از اسرار این قوم را در گفتوگویی با مریم دارا، عضو هیئت علمی پژوهشکده زبانشناسی، کتیبه.ها و متون پژوهشگاه وزارتخانه میراث فرهنگی و گردشگری پرسیدیم. آنچه میخوانید، متن گفتوگو درباره این قوم ناشناخته است.
اورارتوها چگونه وارد تاریخ خاور باستان شدند؟
اولین سندی که از حضور اورارتوها داریم در منطقهی حوالی شرق وان است که این اسناد از آشوریها باقی مانده. در کتیبههای آشوری میگویند که تعدادی پادشاهیا شاهزاده که احتمالاً کدخدا یا رئیس قبیله بودند را شکست دادند. به مرور که در تاریخ جلو میرویم تا حدود ۹۰۰ قبل از میلاد کم وبیش میبینیم که آشوریها از شکست این روسای قبایل یا شاهها نام میبرند. این از ابتدای تا قبل از این است که خود اورارتوها کتیبهدار بشوند و بتوانند خودشان از خودشان صحبت بکنند .
لفظ اورارتو را خود مردمان اورارتویی به کار میبردند یا اینکهیک مفهوم بیرونی برای نامیدن آنها از سوی دیگر اقوام یا حکومتها بوده؟
اورارتو عنوانی نیست که اورارتوها خودشان را به آن نامیده باشند. اورارتوها خودشان را مردم سرزمین “بیا” نامیدند آن سرزمینی که در شرق وانT حتی خیلیها فکر میکنند که شاید با کلمه وان ارتباط داشته باشد. آنها هیچ وقت نگفتند که ما اورارتو هستیم. آشوریها هستند که اینها را به نام اقوام اورَرتوش یا نائیری نامیدند. بنابراین هر دو تا عنوان را ما در کتیبههای آشوری میبینیم. آشوریها نیز هیچ وقت نمیگویند شاهان بیا را شکست دادهاند چون اگر این را بگویند یعنی پایتخت اورارتوها که همین بیا است را به رسمیت میشناسند.
درباره تاریخ سیاسی اورارتوها چه اطلاعاتی به روزگار ما رسیده است؟
ابتدا فهرستی از پادشاهان اورارتویی ذکر میکنم:
۱-اَرمو/اَرمه : مذکور در سال های ۸۴۴،۸۵۶،۸۵۹ق.م همزمان با شلمانصر سوم
۲-ساردوری اول (پسر لوتیبری) : شاهی حدود ۸۴۰ تا ۸۳۰ ق.م همزمان با شلمانصر سوم
۳- ایشپوئینی (پسر ساردوری) : شاهی حدود ۸۳۰ تا۸۲۰ ق.م همزمان با شمشی ادد پنجم
۴- شاهی مشترک ایشپوئینی و مینوا : شاهی حدود ۸۲۰ تا ۸۱۰ ق.م همزمان با شمشمی ادد پنجم
۵- مینوا ( پسر ایشپوئینی) : شاهی حدود ۸۱۰ تا ۷۸۰/۷۷۵ ق.م و همزمان با شمشی ادد پنجم
۶- آرگیشتی اول ( پسر مینوا): شاهی حدود۷۸۰/۷۸۵ تا ۷۵۶ ق.م و همزمان با شلمانصر چهارم
۷- ساردوری دوم ( پسر آرگیشتی) : شاهی حدود ۷۵۶ تا ۷۳۰ ق.م و همزمان با آشور نیراری پنجم و تیلگت پیلسر سوم
۸- روسا اول ( پسر ساردوری): شاهی حدود ۷۳۰ تا ۷۱۳ ق.م و همزمان با سارگون
۹- آرگیشتی دوم ( پسر روسا) : شاهی از ۷۱۳ ق.م تا زمانی نا معلوم و همزمان با سناخریب
۱۰- روسا دوم ( پسر آرگیشتی) : شاهی در حدود نیمه اول قرن هفتم ق.م و همزمان با اسرحدون
۱۱- روسا سوم ( پسر اریمنه) : شاهی همزمان با آشور بنی پال ساردوری ( پسر ساردوری سوم ): شاه نشد
۱۲- ساردوری سوم ( پسر ساردوری) : آخرین شاه و همزمان با آشور بنیپال.
سرسلسله اورارتوها ارمو/ارمه هست که ما از ارمو هیچ سندی نداریم. آنچه در دست داریم چیزی هست که در منابع آشوری آمده که که شاه قبایل اورارتو بوده است. ارمو در واقع متحدکنندهیا شروع کننده و سرسلسلهی پادشاهی هست اما اینکه چقدر پیش رفته و چه کارها کرده تقریبا چیزی از او نمیدانیم فقط در حد یک اسم و عنوان شاهی است.
البته اوایل پادشاهی اورارتوها مقداری شبیه آغاز پادشاهی هخامنشیان است یعنی شما میبینید با سرسلسلهای مثلاً کوروش شروع میشود ولی وقتی میرسد به داریوش اول شاخه پادشاهی عوض میشود و از پدر و پسری در میآید و می رود به سمت فامیلی یعنی از همان فامیل یا قبیله شخص دیگری به دلیلی نامعلوم قدرت را در دست میگیرد. ساردوری مانند داریوش از همان خاندان است ولی پسر ارمو نیست بلکه پسر شخصی به نام لوتیبری است. بنابراین میبینیم که ابتدای سلسله دست به دست شده که باز دلیلش را نمیدانیم اما از ساردوری به بعد را بهتر میشناسیم. ساردوری کسی است که دستور می دهد که برای او کتیبه بنویسند و این باعث میشود که ما از او سند در دست داشته باشیم و مانند ارمو تاریخچه او خیلی گنگ نیست. ساردوری از خط و زبان آشوری استفاده کرد برای اینکه راجع به خودش حرف بزند که کتیبههایش در دیوارهای قلعه وان که همان پایتخت بیا بود هنوز هم باقی مانده است. از ساردوری به بعد دیگر تقریباً تا اواخر پادشاهی اورارتوها همه پدر و پسر میشوند. ابتدا ایشپوئینی پسر ساردوری شاه شد و بعد از مدتی ایشپوئینی و مینوا با همدیگر مدتی سلطنت میکنند که این در دنیای باستان خیلی نادر پیش میآید کهیک پدر و پسر با هم بتوانند آنقدر اتحاد و تفاهم داشته باشند که همزمان پادشاهی کنند البته ایشپوئنی فرزند دیگری هم داشته که به سلطنت نرسیده و از او هم کتیبه داریم حالا چی شده است و کدامشان بزرگتر است و چرا مینوا شده شاه نمی دانیم. در واقع این اتحاد ایشپوئینی و مینوا باعث می شود بتوانند به خوبی لشکرکشی بکنند و بتوانند مرزها را گسترش بدهند و آمدند به سمت جنوب، به سمت غرب دریاچهی ارومیه. بعدها مینوا به تنهایی سلطنت میکند و همان روش را به کار میبرد یعنی گسترش مرزهای پادشاهی و این گسترش مرزها همراه هست با یک سری ساخت و سازهای مهم که در دوره مینوا انجام میشود و تعدادی کانال، دریاچهی مصنوعی و یک سری سازهها از مینوا داریم که خود نشان می دهد که مینوا روش زمانی که با پدر شاهی میکرده است را ادامه می دهد. بعد آرگیشتی اول و پس از آن ساردوری دوم و روسای اول و آرگیشتی دوم شاه میشوند که اینها دیگر پدر وپسر هستند . شاه بعدی یعنی روسای دوم کسی است که بسطام را که بزرگترین شهر اورارتویی در داخل مرزهای ایران است میسازد که این بسطام سومین و بزرگترین شهر اورارتویی به طور کلی هست. کاری که روسای دوم میکند به خاطر اسنادی که ما از شهرهای مختلفی که روسا ساخته داریم سیستم ثبت وضبط منظم تر می شود. تعداد زیادی گوی و تبلت از آن دوران داریم که تبلت ها حالت نامه یا فرمان هست یعنی فرمانهایی که در دوره پادشاهی روسای دوم یا به دست خودش یا از سمت کسانی که زیر دست های او بوده اند اعلام میشده است انجام بشود. بنابراین میتوان گفت روسای دوم یکی از قدرتمندترین شاهان اورارتوست اما از روسای دوم به بعد افولی در قدرت داریم و شاهان ضعیف تر شدند. تا این که روسای سوم شاه میشود که پسر روسای دوم نیست بلکه پسر اریمنه هست. گویی یکبار دیگر شاخه پادشاهی عوض شده و مجدداً جانشینی پسر به جای پدر به هم می خورد. بار دیگر شاهی به نام ساردوری سوم شاه میشود که پدرش شاه نبود و ما زبانشناسان او را به عنوان آخرین پادشاه اورارتو می شناسیم و گاهی باستانشناسان با ما در این مورد اختلاف نظر دارند. زبانشناسان کتیبه ها را ملاک قرار می دهند و بر این اساس ساردوری سوم پسر فردی به نام ساردوری است که آن ساردوری خودش شاه نشده بود و اینجا هم یک تغییر در دست به دست شدن شاخه پادشاهی انجام شده است. ساردوری سوم همزمان با آشوربانیپال بود. در پایان پادشاهی اورارتو اسناد کمتر باقی مانده است که چالش را بیشتر هم می کند به خاطر اینکه همه می گویند این پادشاهی کجا تمام شده است. ما زبانشناسان معتقدیم آخرین پادشاه ساردوری سوم است و بعد از این دیگه چیزی به نام پادشاهی اورارتو به اسم آن سلسله بزرگ یا سلطنت بزرگ دیگر وجود ندارد. از این به بعد مردمی که زیر پرچم اورارتو زندگی می کردند هستند و آن قوم زندگی می کند اما دیگر چیزی به نام پادشاهی ندارند. چند نظر مختلف در این باره وجود دارد که من در کتاب خودم مفصل اما ساده آوردم که بعضی ها م گویند مادها اورارتوها را نابود کردند ، بعضیها میگویند سکاها اورارتوها را نابود کردند، بعضیها میگویند کوروش بزرگ آنها را از بین برده اما در کتیبه بیستون از داریوش اول مشخص است که در نواحی اورارتونشین شورشی شده و شاهک آنها سرکوب شده است. در کتیبه بیستون که سه زبانه است (عیلامی، فارسی باستان، بابلی) از این قوم به نام اورارتو در بخش بابلی و به اسم ارمینه به زبان فارسی باستان و عیلامی یاد شده است. البته قوم ارمنی پیشتر از نگارش این کتیبه در مناطقی که قبلاً در تصرف و شاهی اورارتو بود ساکن شدند. در زمان داریوش این منطقهیا ساتراپی ۱۸ محل سکونت دو قوم ارمنی و اورارتو بوده و در برخی زبانها آنجا را به نام سرزمین اورارتوها و در برخی زبانها به نام ارمنیها میشناختند. اما نمیدانیم که دقیقاً از چه زمانی شاهی اورارتو در منطقه پایان مییابد. آن چیزی که من خودم گمان میکنم این است که حداقل تا اواسط دوره هخامنشی اورارتوها به عنوان یک قوم هنوز در منطقه حضور دارند ولی دیگر آن پادشاهی یا قدرت قدیمی را ندارند.
ابتدا و انتهای محدوده جغرافیایی حکومت اورارتوها در طول تاریخ آن ها چگونه بوده؟ پایتخت ها اورارتوها کجا بوده است؟
یک مسئلهای که من در نقشههای باستانی خیلی نمیپسندم و متأسفانه حتی بعضی وقتها برخی استادان نیز از این نقشهها استفاده میکنند و به نظر من کلی گویی است این است که ما یک نقشهی کنونی بذاریم جلوی خودمان و خطی بکشیم بگوییم که مرز فلان فرهنگ یا فلان پادشاهی از اینجا تا اینجا بوده است. در دورهی باستان پیش میآید که در طول یک سدهیک منطقه بارها وبارها دست به دست میشود بین دو یا چند قوم. گاهی نیز یک قوم به طور موقت جایی را فتح میکند و حتی فتحنامه در آنجا قرار میدهد ولی بلافاصله قدرت در ان منطقه را از دست میدهد. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم که مرز دقیق اورارتو کجاست چون مرزی مانند مرزهای مدرن در گذشته وجود نداشته است. اما اگر بخواهیم درباره جاهایی که اورارتوها رفتند و گرفتند یا ساخت وساز کردند یا سپردند دست کسی که انجا را اداره کنند یا گرفتند و بعد از دست دادند صحبت کنیم باید بگویم شروع قدرتگیری و نه شاید اولین اقامتگاه آنها از شرق دریاچهی وان است و به همین دلیل هم هست که قلعهی وان را به عنوان مکان آغاز تمدن اواراتو می شناسند. اما مدتی بعد ایشپوئینی و مینوا شروع به لشکرکشی کردند و مرزها را بزرگ کردند. بدین ترتیب ابتدا اورارتوها به غرب و سپس شرق دریاچهی ارومیه و سپس به سواحل دریاچه سوان در ارمنستان مرزگشایی کردند. در همه این مناطق آثار اورارتویی به دست آمده اما پایتخت اولیه وان امروزی یا توشپا اورارتویی بوده است و در واقع در همه دوران اورارتوها برای اورارتوها یک حسی که امروزه ما می گوییم نوستالژیک داشته است. به همین دلیل حتی اگر شهرهای بزرگ دیگری می ساختند مجدداً در زمان خاکسپاری به وان می آمدند. چون آنجا منطقه ای بود که قدرت خودشان را از آن شروع کردند و به آن ارادتی خاص داشتند. در پایین قلعه توشپا نیز شهری اوررارتویی وجود دارد که در حال کاوش است.
خط و زبان اورارتوها جزو کدام یک از دسته بندیهای زبانی است؟ و خط اورارتوها چگونه رمزگشایی شد؟
همیشه لزومی وجود ندارد که زبان به کتابت دربیاید. زبانهای زیادی هستند که به آن زبانها تکلم میشود ولی خط مختص خودشان را ندارند حتی در زمان کنونی. ما زمانی راجع بهیک زبان میتوانیم نظر بدهیم، مخصوصاً از دوره باستان که کتابت شده باشد وگرنه زبان های خیلی متنوعی وجود دارند که هنوز سندی از آنها در دست نیست یا شاید کتابت نشده و ما نمی توانیم از آنها دقیق صحبت کنیم. مثلاً مادها که این همه راجع به آن ها کار می شود در زمینه های مختلف معماری و هنر و تاریخ و ویژگی های خاص خود آنها اما متاسفانه تا این لحظه چون که ما سند مکتوبی که مختص ماد باشد پیدا نکردیم، نمی توانیم راجع به جزئیات زبانی آن ها صحبت کنیم. فقط چون از هندواروپاییان هستند میتوانیم بگوییم زبانشان از آن خانواده است. درباره زبان اورارتوها میدانیم که با زبان حوریها هم خانواده است. حوریها در شمال بین النهرین یا جنوب آناتولی و شرق بین النهرین زندگی میکردند حدود ۱۴۰۰تا۱۲۰۰ قبل از میلاد. ولی پادشاهی اورارتوها از حدود قرن نهم قبل ازمیلاد بوده است بنابراین این را میتوانیم بگوییم که زبانشان هم خانواده هستند. اسناد بسیاری از حوریها داریم و شباهت هم باید دستوری و واژگانی باشد که هست و شبیهترین زبان به اورارتویی زبان حوریها هست .
اما راجع به خط؛ هیچ پادشاهی در ابتدای قدرتگیری در دوران باستان خط ابداع نکرده و سرکوبی شورشها و جنگها فرصت برای تمرکز بر مسایل فرهنگی به آنها نمیداده است بلکه از خطوط فرهنگهای پیشین خود استفاده کرده است. سرسلسلهها معمولاً همگی از همین روش استفاده میکردند. کم کم از شاهان دوم و سوم آن سلسله نیاز به استقلال در نگارش در آنها ایجاد میشده و دستور ابداع خط مختص خود را میدادند. بنابراین ارمو و ساردوری نیز همین گونه بودند و خط خود را نداشتند. ساردوری از زبان اکدی و خط میخی آشوریها استفاده کرده است. در زمان ایشپوئینی اتفاق بزرگی میافتد که خطی برای نشان دادن هویت و نگارش زبان خود به وجود آوردند. بنابراین بر پایهی خط میخی آشوری که از رایجترین خطوط آن دوره در منطقه بوده و حدود بیش از ۳۰۰ نشانه خطی ساخته شد که ساده تر باشد و حدود ۱۸۰-۱۷۰ نشانه داشته باشد و این خط میشود میخی اورارتویی که زبان اورارتویی را از آن به بعد به خط میخی کتابت میکنند، البته تا حدود نیمه حکومت اورارتوها همزمان از خط و زبان آشوری نیز استفاده می شد و کتیبه های شاهی دو زبانه بودند. در طول شاهی اورارتوها از هیروگلیف اورارتویی نیز در زندگی رزومره و گاهی حتی در کتیبههای شاهی استفاده شده است. این خط تصویری هنوز نیز در حال رمزگشایی است و تنها ۳۰۰ نشانه آن شناسایی و حدود ۳۰ نشانه آن قرائت شده است. اما مطالعه بر آن بسیار چالش برانگیز است و روی آثار اندک و گاهی همراه با خط میخی استفاده شده است. خط تصویری اورارتویی گاهی نشانگر اوزان و برای انبار و جایجایی اجناس بر ظروف آنها بوده و گاهی مفهومی را نشان داده است. پزوهشها بر این خط خیلی جدید است وبیشتر از ۶۰-۵۰ سال نیست که دارند درباره این خط تصویری تحقیق میکنند. تعداد آثاری که کتیبه هیروگلیف اورارتویی دارند کم است و خیلی مشابه هستند و مدام تکرار شدند و به همین دلیل اختلاف نظرها درباره آنها بیشتر است.
اما اینکه خط میخی اورارتویی چگونه رمزگشایی شد، تقریبا میشود گفت خط میخی اورارتویی آخرین خط میخی است که رمزگشایی شد، چون خط میخی اکدی و فارسی باستان قبلاً رمزگشایی شده بودند. میتوان گفت اولین کسی که برای اولین بار آمده کتیبههای وان را دیده در حالی که نمیدانستند اورارتوها چه کسانی هستند همان «هرمزد رسام» است که همه او را به علت یافتن استوانه کوروش بزرگ میشناسند و در بینالنهرین کار میکرده است و به او دستور میدهند که به وان برود و آثار پیدا شده درآنجا را ببیند. در آن زمان او در بینالنهرین کار میکرد که کاوشهای گستردهای در حال انجام بود. پژوهشگران در آن زمان بسیار درباره بینالنهرین و خطهای آن منطقه میدانستند و تازه بعد از این بوده که توانستند اورارتوها را شناسایی کنند و چون خط میخی اورارتویی بر اساس خط میخی بین النهرین ساخته شده بود، توانستند آن را قرائت کنند.
چه آثاری از اورارتوها باقی مانده ؟ از قبیل کتیبه، سنگ نوشته، معماری و….
آن چیزی که به عنوان کتیبههای شاهی از اورارتوها به دست ما رسیده است به طور کلی دو گونه هست. یکی کتیبههایی هستند که فتح نامه هستند مثل بینالنهرینیها که میرفتند یک جایی را فتح میکردند و استلی، نقش برجستهای، دیوار نوشتهای آنجا میگذاشتند و میگفتند که ما اینجا آمدیم و گرفتیم. اورارتوها هم این کارها را کردند. حالا یا آن محل را برای همیشه به مرزهای خود میافزودند یا به دلایل گوناگون از دست میدادند. دسته دوم کتیبههایی هستند که مختص ساخت و ساز شاهان هستند. شاه سازهای از قبیل، دژ، معبد، سد، کانال، دریاچه مصنوعی و غیره میساخت و کنارش یا روی آن کتیبه شاه سازنده را بر جای مینهاد. بدین ترتیب تاریخچه لشکرکشیها و ساخت و سازهای اورارتوها با این کتیبهها شناسایی میشوند.
این احتمال نیز وجود دارد که سازه ای به دست بیاید که کتیبه ندارد یا به دست ما نرسیده و آنگاه از روی پلان و مصالح و روش ساخت و چینش دیوارها شاید بتوان گفت اورارتویی است. بسیاری از جاها ممکن است یک قلعه کوچک، دیواری، سدی یا یک بخشی از یک سدی به دست بیاید و به خاطر چینش سنگها یا معماری حدس بزنیم که این اورارتویی است. اما وقتی این کتیبهها باشند به ما تقریباً همه چیز را نشان میدهند. از جمله سازههایی که اورارتوها برای مصرف عام میساختند یا آماده و لایروبی و برای مصارف مردم آماده میکردند دریاچه و کانال و چشمه بوده است؛ مانند چشمهای در اژدها بولاغی در آذربایجان غربی که هنوز هم استفاده میشود. کانالها هم بودند برای اینکه آب را از یک بخش به بخش دیگر هدایت کنند چون که بیشتر بخش هایی که اورارتوها گرفتند و آنجا حکومتشان را گسترش دادند بخشهای کوهستانی هستند منبع غنی از آب هست ولی برای اینکه بتوانند این آبها را به جای مورد نیاز برسانند و بعد ذخیره کنند نیاز به کانالکشی و ایجاد دریاچههای مصنوعی داشتند، و باید کاری مثل لولهکشی انجام بدهند که از طریق کانالها این کار انجام میشد. دریاچههای مصنوعی نیز بزرگ نبودند ولی برای ذخایر آب به شکل استخرهای بزرگ لازم بودند تا برای مصرف روزانه دژها، شهرها، کشاورزی، دامداری و مصرف مردم در طول سال آب داشته باشند. ما از این ساخت و سازها مطلع هستیم چون کتیبههای بسیاری زیادی از این که هر پادشاهی اینها را ساخته داریم. معابد هم هست که ما از اورارتوها میشناسیم و اکثرا داخل قلعهها بدست آمدند؛ به جز معبد خدای بزرگشان، خالدی، به نام موصَصیر که در عراق کنونی است. اکنون منطقهای به نام موجَسیر عراق را همنام و بازمانده این معبد شناسایی میکنند. دژهای اورارتویی برج ها، اصطبل، معبد، مقر فرماندار یا شاید پادشاه، اقامتگاه سربازان و اهالی دژ، انبار و بخشهای دیگر داشتند. مقابر دستکند صخرهای نیز از اورارتو بسیار به دست آمده است. بنابراین چیزهایی که میسازند خیلی متنوع هست و جز اسنادی که باقی مانده و معماریها و نوع معماری خاصی که خیلی موارد مختص خود اورارتوهاست نه اقوام قبل و بعد از اورارتوها میتوانیم شناسایی کنیم. آنها توانستند در برههی کوتاه حدود ۲۵۰ ساله این همه کار کنند که در آن زمان کار آسانی نبوده است.
وضعیت مطالعات مربوط به اورارتوها در سطح ایران و جهان چگونه است؟
متاسفانه زبان اورارتویی مثل زبانهای بین النهرینی، عیلامی و هیتی نیست که کرسی داشته باشد و کسانی باشند که در اروپا و آمریکا درباره این زبان کار بکنند. حتی در ترکیه و ارمنستان هم این زبان تدریس نمیشود چه برسد به اروپا و آمریکا. ترکیه و ارمنستان به علت عرقی که به اورارتوها دارند و گاه تمایل دارند خود را اعقاب اورارتو بدانند علاقه بیشتری به این موضوع دارند. در اروپا نیز آن جاهایی که مطالعات اورارتویی انجام میشود به لحاظ قیاس با زبان حوری کار میکنند نه اینکه دارند مستقیم روی اورارتو کار میکنند. بنابراین این زبان و خط به شکل اکادمیک در جایی تدریس و پژوهش نمیشود. اما تاریخ و باستانشناسی اورارتویی بیشتر مورد نظر و مطالعه و تدریس است. مثلاً در ترکیه در همه محوطه های اصلی اورارتویی تقریباً به شکل دایمی کاوش توسط گروه استادان و دانشجویانشان در حال انجام است، و در تمامی فصلهای کاوشها از دانشجوها استفاده میشود برای اینکه این کار را انجام بدهن بر عکس کاوشها در ایران.
تخریب محوطه های اورارتویی در ایران،ارمنستان،ترکیه به چه شکل است؟
تخریب متاسفانه یک مسئلهای است که همه جا اتفاق میافتد و مهمترین و بدترین دلیل آن دخالت انسان است. به واقع دخالتی که طبیعت انجام میدهد از انواع و اقسام مثل سرد وگرم شدن هوا، سیل، زلزله هیچ وقت به اندازه ای نیست که تخریب انسانی تأثیر دارد. در همه جا هم هست؛ یکجا کم تر و یکجا بیشتر. مثلاً تخریب کتیبه سقندل که چند سال پیش زلزلهای در آن حوالی روی داد را طبق عکسها و مستندنگاریهایی که انجام دادم بررسی کردم و شگفت است که در قبل و بعد از زلزله آسیب شدیدی ندیده است. اما گنجیابها و قاچاقچیان کتیبههای شیشه و اژدها بولاغی را که فکر میکردند در پشت آنها چیزی پنهان شده تقریباً به طور کامل از بین بردهاند. این افراد کمی فکر نمیکنند که اگر کسی بخواهد گنجی پنهان کند چرا باید روی آن را بنویسد تا همه بدانند چیزی آنجا پنهان است! در ترکیه از سنگهای محوطههای اورارتویی برای ساخت و ساز بناهای خود استفاده کردهاند به ویژه در روستاهای کوچکتر که اگرچه محوطهها تخریب میشوند، اما حداقل آن سنگها باقی میمانند و گاهی نیز حتی کتیبه دارند. این سنگها در عصر حاضر و در چند قرن اخیر در بنای خانهها، کلیساها، مساجد یا حتی اصطبلها استفاده شدهاند. در ارمنستان و ترکیه بسیاری از استلها یا سنگ افراشتههای اورارتویی توسط ارامنه محلی به عنوان سنگ قبر برداشته و رویشان صلیب نقش ایجاد کرده اند و در گورستان ها در چند قرن اخیر استفاده شده اند. این استفاده مجدد از آثار اورارتویی در ایران کمتر دیده شده، اما دیوار گرگان که البته اورارتویی نیست مثال خوبی است که محلیها از سنگهای آن برای ساخت بناهای جدیدتر استفاده کردهاند. بنابراین گاهی اگر مستندنگاریهای پیشین روی نداده بود کتیبهها و بناها به طور کامل از میان رفته و چیزی از آنها نمیدانستیم.
ما در چه موزههایی در سطح ایران و جهان میتوانیم آثار اورارتویی را مشاهده کنیم؟
چون محوطههای اورارتویی که به مرزهای کنونی ایران بخورد بیشتر در آذربایجان شرقی و غربی هستند، بیشترین تمرکز آثار اورارتویی را در دو موزهی باستانشناسی تبریز و موزهی ارومیه میتوانید ببینید. اما یک سری از آثاری که شاخص هم هستند، آوردهاند به موزه ملی که متاسفانه تعداد اندکی برای نمایش وجود دارند و بیشتر آنها در مخزن موزه ملی قرار دارند. موزه رضا عباسی هم به دلیل اینکه پیش از انقلاب توانسته بود بسیاری از آثار قبل از انقلاب در مجموعهها را جمعآوری کند آثار شاخصی فلزی از اورارتوها دارد. نمونههایی آثار اورارتویی هم از قبور تول طالش در موزه رشت نگهداری میشود. موزههای ترکیه مانند موزه باستان شناسی و تاریخ استانبول، موزه وان و شهرهای دیگر در ترکیه، موزه تاریخ ایروان، موزه اربونی و موزههای شهرهای دیگر ارمنستان نیز این آثار را دارند. موزهها و مجموعههایی در آلمان و حتی ژاپن نیز از این آثار بیبهره نماندهاند. در موزه هرمیتاژ نیز آثار شاخص بسیاری از اورارتوها به لطف کاوشهای پیوتروفسکی و سپس ریاست او بر موزه هرمیتاژ نگهداری میشوند.