اهمیت زبان سریانی برای مطالعات ایرانی
مصاحبهکننده: محمدعلی دویرحاوی
خورنا – نیما جمالی دانشجوی دکترای زبانهای سامی در دانشکدۀ تمدنهای خاور نزدیک و خاورمیانه دانشگاه تورنتو است. برخی از مقالات منتشرشدۀ او عبارتاند از نامگ: مختصری در ریشهشناسی و معنیشناسی از اینشوشیناک تا جکسون، پالاک: پیوستگی و دگرگونی، انحطاط و بقا در اندیشۀ احسان یارشاطر، بنیادهای فکر حقوقی در کلیسای شرق در قرون پنجم و ششم میلادی.
حوزه تخصصی او تاریخ حقوق در خاورمیانه در قرون پنج تا ده میلادی است و اکنون مشغول دفاع از پایاننامه خود در همین موضوع است. او همچنین اکنون دورههایی برای آموزش مقدمات زبان سریانی در دانشگاه تهران و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار میکند.
آقای جمالی ابتدا درباره خاستگاه زبان سریانی صحبت کنید.
زبان سریانی یکی از شاخههای زبان آرامی میانه است. در واقع، به گویش آرامی اهالی شهر رُها که در قرن نخست میلادی اندکاندک از زبان مادر مستقل شد، سریانی میگویند. شهر رها را به یونانی ادسا میخواندهاند و اکنون در جنوب ترکیه امروزی واقع است و نام فعلی آن شانلیاورفه است.
زبان آرامی در کنار زبانهای کنعانی (شامل فینیقی، عبری) و زبان اوگاریت شاخه شمالغربی زبانهای سامی را تشکیل میدهند. شاخه شمالغربی خود از شاخه بزرگتری معروف به شاخه مرکزی منشعب شده است. مهمترین و معروفترین زبان شاخه مرکزی زبان عربی است. همه این زبانها اعضای خانواده زبانهای سامیاند.
در جدیدترین و دقیقترین تقسیمبندی زبانهای آرامی، سریانی در کجا قرار میگیرد؟
زبانها را هم بر اساس تبار تقسیم میکنند، هم بر اساس گسترش در جغرافیا، هم به لحاظ تاریخی. زبان آرامی هم این گونه تقسیمبندی شده است. به لحاظ تاریخی زبان آرامی را به پنج دوره تقسیم میکنند. آرامی باستان (۱۰۰۰-۵۳۸ پیش از میلاد)، آرامی هخامنشی (۵۳۸-۳۳۳ پیش از میلاد)، آرامی میانه (۳۳۳ پیش از میلاد-۲۰۰ میلادی)، آرامی متأخر (۲۰۰-۱۲۰۰ میلادی)، آرامی نو (از ۱۲۰۰ میلادی به این سو).
به لحاظ جغرافیایی، سابقاً آرامی متأخر را به دو دسته شرقی و غربی تقسیم میکردند و سریانی را در کنار آرامی یهودی بابلی و مندایی در دسته شرقی قرار میدادند. منتها اخیراً به این تقسیمبندی ایراداتی گرفتهاند. از جمله آنکه سریانی در بعضی از جنبهها به گویشهای آرامی میانه غربی (آرامی یهودی فلسطین و آرامی مسیحی فلسطین) شبیه است. لذا فعلاً شاخه سومی را معرفی کردهاند و آن را گویش مرکزی آرامی میانه نامیدهاند و سریانی را در آن قرار دادهاند.
آیا زبان سریانی نیز به گونهای تقسیمبندی میشود؟
اول عرض کنم که زبان سریانی به تقسیمبندی معیار زبان آرامی که در بالا گفتیم به سادگی تن نمیدهد و اسنادی که از مراحل آغازین حیات زبان سریانی در اختیار داریم دقیقاً تابع زمانبندی بالا نیست. از این لحاظ که قدیمیترین نمونههای باقیمانده از زبان سریانی به قرن نخست میلادی برمیگردد. پس قاعدتاً سریانی یکی از شاخههای آرامی میانه باید باشد که همینطور هم هست. منتها تثبیت سریانی به شکل زبانی ادبی و معیار به نیمه قرن سوم تا نیمه قرن چهارم میلادی مربوط است. لذا در تقسیمبندی جغرافیاییای که عرض کردم، سریانی را در دسته آرامی متأخر دیدیم.
به لحاظ تاریخی، در حیات زبان سریانی نیز مراحلی را میتوان تشخیص داد. مرحله نخست را به نام سریانی کهن یا باستان (قرن ۱ تا ۳ میلادی) میشناسیم. سپس از نیمه قرن سوم زبان سریانی رفته رفته تبدیل به زبانی ادبی و معیار میشود. این دوره را که تا نیمه نخست قرن هشتم میلادی به طول میانجامد سریانی کلاسیک مینامیم. از قرن هشتم به بعد را دوره سریانی پساکلاسیک میدانیم. تفاوت عمده سریانی کلاسیک و پساکلاسیک در این است که در دوره پساکلاسیک سریانی زبان دوم عموم نویسندگان و گویندگان و گویشوران آن زبان بوده است در حالیکه در دوره کلاسیک زبان مادری محسوب میشده است.
از جهتی دیگر، به لحاظ جغرافیایی و زبانشناختی سریانی را به دو گویش شرقی و غربی تقسیم میکنند. در قرن پنجم میلادی، بین مسیحیان سریانیزبان بر سر اینکه عیسی مسیح صرفاً دارای یک طبیعت الهی و فاقد طبیعت انسانی است یا آنکه توأمان دو طبیعت الهی و انسانی در وجود او به هم آمیخته است اختلاف افتاد. این اختلاف ایشان را به دو دسته مسیحیان شرقی (سابقاً معروف به نسطوری) و مسیحیان غربی تقسیم کرد. این انشقاق رفتهرفته در زبان و خط نیز هویدا شد به گونهای که گویش غربی زبان سریانی را به خط سرتو و گونه شرقی را به خط شرقی مینویسند. همچنین اختلافاتی در تلفظ بین دو گویش مشخص است.
گویشوران اصلی زبان سریانی چه کسانی بودند و این زبان چگونه در خاور نزدیک باستان گسترش پیدا کرد؟
زبان سریانی در دورهای برآمد که شهر رها و سرزمینهای اطرافش هنوز به مسیحیت نگرویده بودند. منتها توسعه زبان سریانی و تثبیت آن به شکل زبانی ادبی و معیار نتیجه مساعی مسیحیان سریانیزبان بود. گسترش این زبان که در دورهای حتی تا مرو و بخشهایی از هندوستان و چین نیز رسید کار همین مسیحیان سریانیزبان بود.
لطفا برای ما از جایگاه زبان سریانی در دوره ساسانی صحبت کنید.
زبان سریانی در همان قرن چهارم و پنجم میلادی زبان رسمی کلیسای شرق (کلیسای اتباع مسیحی سریانیزبان شاهنشاهی ساسانی) بود. در دوره ساسانی معارف بسیاری به این زبان نوشته شده است. همچنین برخی از معارف یونانی (از جمله رسالاتی از ارسطو در منطق) و از فارسی میانه یا همان پهلوی به این زبان ترجمه شده است.
چه منابعی به زبان سریانی برای مطالعات ایران باستان موجود هست؟
همانطور که عرض کردم سریانی زبان رسمی کلیسای شرق بود و بیشتر اتباع مسیحی شاهنشاهی ساسانی در مناطق بینالنهرین و شامات و خوزستان به این زبان تکلم میکردند و مینوشتند. لذا هرچه که از ایشان باقی مانده و به کار مطالعه مسیحیت شرقی در دوره ساسانی میآید در واقع منابع دستاول برای مطالعه تاریخ ایران ساسانی است. زیرا تاریخ مردمان گوناگون یک سرزمین تاریخ آن سرزمین است و نمیتوان هیچیک را بدون دیگری فهمید.
از جهتی دیگر، منابع سریانی به رغم اینکه توسط مسیحیان و از منظر ایشان نوشته شده است حاوی اطلاعات مهمی درباره دیگر مردمان این سرزمین و درباره وضع عمومی ایران ساسانی و منطقه خاورمیانه و شرق مدیترانه است. این منابع را در پاسخ به پرسش شما به دو دسته کلی تقسیم میکنم: ۱. وقایعنامهها، ۲. اسناد. سنت تاریخنگاری در زبان سریانی کهن است و به این زبان تواریخ و وقایعنامههای فراوانی نوشته شده است. بعضی از آنها تواریخ عمومی است مثل وقایعنامه زوقنین که از آغاز خلقت تا سال ۷۷۵ میلادی را در برمیگیرد. در این دست وقایعنامهها اطلاعات بسیاری درباره تاریخ ایران به دست میآید. علاوه بر این گونه وقایعنامهها، دسته دیگر وقایعنامهها و تواریخ محلیاند مانند وقایعنامه خوزستان که اخیراً به فارسی منتشر شده است. این دسته اخیر نیز، هرچند معمولاً مربوط به منطقه و دورهای مشخصاند، اطلاعات ارزشمندی را در اختیار پژوهشگران میگذارد.
علاوه بر تواریخ و وقایعنامه که مشخصاً و مستقیماً نوشته شدهاند تا روایتی از تاریخ به دست بدهند، مابقی نوشتههای سریانی را که در دوره ساسانی یا اندکی بعدتر نوشتهشده میتوان اسناد درجه اول برای مطالعات ساسانی دانست. مثلاً آنچه که از پاول پارسی باقی مانده و خوشبختانه اخیراً به فارسی نیز منتشر شده است سند بسیار مهمی برای مطالعه وضع فلسفه در دوره ساسانی است. یا مثال دیگر اینکه که سه داستان بسیار مشهور اسکندرنامه، سندبادنامه، و کلیله و دمنه در دورههای متفاوت از فارسی میانه به سریانی برگردانده شدهاند. اکنون فارسی میانه آنها در دست نیست و ما تنها ترجمههای سریانی آنها را در اختیار داریم. مثال دیگر، مجموعه قوانین و مصوبات کلیسای شرق است که در مجموعهای به نام Synodicon Orientale منتشر شده است که جزو مهمترین اسناد برای مطالعه رابطه کلیسا و حکومت ساسانی و نتیجتاً فهم حیات دینی در شاهنشاهی ساسانی تا سدههای آغازین اسلامی است. همچنین است آن دست نوشتههای موسوم به اعمال شهدا که داستان زندگی و کشته شدن بعضی از مسیحیان پیروی کلیسای شرق است. هرچند باید در سندیت تاریخی و قطعیت اطلاعات این روایات شک عالمانه و محققانه کرد، اعمال شهدا حاوی اطلاعات درجه یکی از وضع حیات اجتماعی مردمان گوناگون در شاهنشاهی ساسانی است.
این وضع البته محدود به دوره ساسانی نیست و کم و بیش مکتوبات سریانی قرون آغازین و میانی اسلامی یعنی تا قرن ۱۳ میلادی نیز به همین منوال منابع معتبری محسوب میشوند.
آیا امروزه هم از این سریانیزبانها در ایران زندگی می کنند؟
بله. هموطنان آشوری ما به یکی از گویشهای آرامی نو تکلم میکنند. صورت معیار و کتابی آن هم زبان سریانی است.
وضعیت تدریس و پژوهش درباره زبان سریانی در ایران و در سطح جهانی در چه وضعیتی است؟
در تعدادی از دانشگاههای جهان سریانی را در دپارتمان مطالعات خاورمیانه میآموزند. در برخی دیگر، سریانی بخشی از دانشکده مطالعات ادیان یا الهیات است. مطالعات سریانی در جهان همچنان رونق دارد. در سالهای اخیر مخصوصاً با بازبینی انتقادی منابع مربوط به تاریخ اواخر دوره ساسانی و برآمدن اسلام به منابع سریانی اهمیت بیشتری دادهاند و در نتیجه پژوهشهای بیشتری در این زمینه انجام میشود. در ایران تا جایی که مطلعم سریانی را به صورت رسمی و دانشگاهی آموزش نمیدهند و تدریس آن عمدتاً محدود است به خود هموطنان آشوری.