داریوش در آستانۀ سرزمین سکاها/گفت‌وگو با احسان شواربی دربارۀ کتیبۀ هخامنشی نویافته از جنوب روسیه

احسان شواربی باستان‌شناس و سکه‌شناس ایرانی مقیم وین پایتخت اتریش در گفتگو با صدای میراث می‌گوید: در تابستان سال ۲۰۱۶ میلادی، طی کاوش‌های هیئت باستان‌شناسان روسی در شهر باستانی فاناگوریا، یک قطعۀ شکسته از یک کتیبۀ هخامنشی بر سنگ مرمر کشف شد. فاناگوریا در شبه‌جزیرۀ تامان (قرینۀ شبه‌جزیرۀ کریمه)، در ساحل تنگۀ کِرچ، میان دریای سیاه و دریای آزوف در جنوب‌غرب روسیه قرار دارد.

محمدعلی دویرحاوی

خورنا – احسان شواربی متولد ۱۳۷۱ در تهران، باستان‌شناس و سکه‌شناس مقیم وین پایتخت اتریش است. او تحصیلات خود را در رشتۀ باستان‌شناسی در دانشگاه تهران آغاز کرد. سپس یک دورۀ پژوهشی یکساله را در مؤسسۀ شرق‌شناسی دانشگاه «بامبرگ» آلمان گذراند. او در حال حاضر مشغول تحصیل و تحقیق در مؤسسۀ سکه‌شناسی دانشگاه وین است و با آکادمی علوم اتریش همکاری دارد. زمینۀ اصلی تحقیقات او سکه‌شناسی، کتیبه‌شناسی، نگاره‌شناسی و جغرافیای تاریخی جهان ایرانی در دوران باستان است. از وی تاکنون یک کتاب و بیش از سی مقاله به زبان‌های فارسی، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی در مجلات علمی معتبر داخلی و خارجی منتشر شده است. او در چند کاوش باستان‌شناسی در ایران، تاجیکستان و پاکستان حضور داشته و تاکنون در همایش‌های متعددی در کشورهای مختلف اروپایی سخنرانی کرده است. دربارۀ کشف یک کتیبۀ هخامنشی از شهر باستانی «فاناگوریا» در روسیه با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم. شواربی در سه سال اخیر مشغول پژوهش دربارۀ این کتیبه و سایر شواهد تاریخی و باستان‌شناختی هخامنشی در این منطقه بوده است. او تاکنون یک مقالۀ انگلیسی دربارۀ این کتیبه منتشر کرده و چند سخنرانی نیز دربارۀ آن داشته است.

کتیبه داریوش بزرگ در روسیه کجا و چگونه کشف شد؟

در تابستان سال ۲۰۱۶ میلادی، طی کاوش‌های هیئت باستان‌شناسان روسی در شهر باستانی فاناگوریا، یک قطعۀ شکسته از یک کتیبۀ هخامنشی بر سنگ مرمر کشف شد. فاناگوریا در شبه‌جزیرۀ تامان (قرینۀ شبه‌جزیرۀ کریمه)، در ساحل تنگۀ کِرچ، میان دریای سیاه و دریای آزوف در جنوب‌غرب روسیه قرار دارد. شهر باستانی فاناگوریا یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین محوطه‌های باستانی در جنوب روسیه است. این شهر در واقع یک مستعمره ایونی در شمال دریای سیاه بود که در میانۀ قرن ششم پیش از میلاد توسط عده‌ای از مهاجران ایونی تأسیس شد. این مهاجران در پی لشکرکشی کوروش کبیر به لودیه و ایونیه از شهر ساحلی تئوس در غرب آسیای صغیر گریخته و با کشتی‌هایشان به این منطقه آمده بودند، در اطراف فاناگوریا، در هر دو سوی تنگۀ کرچ، یعنی هم در شبه‌جزیرۀ تامان و هم در کریمه، چندین شهر مستعمره‌نشین یونانی را می‌شناسیم که در طول دهه‌های گذشته توسط باستان‌شناسان روسی و اوکراینی کاوش و بررسی شده‌اند.

آقای شواربی، شما در یک سخرانی راجع به این کتیبه، عنوان «داریوش در آستانۀ سرزمین سکاها» را انتخاب کردید.

بله، این سخنرانی من دقیقاً دو سال پیش، در بهمن ۱۳۹۶، در مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب در تهران برگزار شد. این که چرا چنین عنوانی را برای آن سخنرانی انتخاب کردم، داستانی طولانی دارد که البته در همان سخنرانی درباره‌اش صحبت کردم. سعی می‌کنم برایتان به اختصار بگویم. محل کشف کتیبۀ داریوش، چنانکه بالاتر گفتم، یک شهر ایونی‌نشین بوده است. اما سراسر منطقۀ شمال دریای سیاه، اعم از شبه‌جزیرۀ کریمه و دشت‌ها و استپ‌های پهناوری که امروز در خاک روسیه و اوکراین و رومانی قرار دارند، در دوران باستان تحت تسلط اقوام کوچ‌نشین و جنگاور سکایی بود. مهاجران یونانی‌تبار فقط در نقاط ساحلی ساکن بودند تا بتوانند از راه دریا به سایر مناطق یونانی‌نشین رفت‌وآمد کنند و تجارت داشته باشند. ولی مناطق دور از ساحل تماماً در اختیار سکاها بود.

بقایای شهر باستانی فاناگوریا در جنوب روسیه

سکاها که بودند و داریوش چگونه و چرا به قلمرو آن‌ها رسید؟

سکاها اقوامی ایرانی‌تبار و ایرانی‌زبان بودند که در جهان باستان به مهارت در سوارکاری و تیراندازی شهرت داشتند. گروه‌هایی از سکاها در شمال دریای سیاه می‌زیستند، اما چند قوم سکایی دیگر در دشت‌های آسیای مرکزی و شرق دریای کاسپی ساکن بودند. شواهد تاریخی دربارۀ این اقوام، در مقایسه با دولتشهرهای یونانی یا امپراتوری هخامنشی، بسیار اندک است. عمدۀ آگاهی تاریخی ما دربارۀ سکاها برگرفته از گزارش‌های مورخین یونانی است، مخصوصاً کتاب چهارم از تواریخ هرودوت. بر اساس گزارش هرودوت، می‌دانیم که داریوش در اوایل حکومتش به غرب و شمال دریای سیاه لشکر کشید، اما موفق به رویارویی مستقیم با سکاها نشد. سکاهای کوچ‌رو، مدام به عمق دشت‌های شمال دریای سیاه می‌گریختند و لشکر داریوش را به دنبال خود می‌کشاندند. توجه داشته باشید که سکاها این دشت‌ها را به خوبی می‌شناختند، ولی برای هخامنشیان تمام این مناطق ناشناخته بود. در واقع این اولین بار در طول تاریخ بود که هخامنشان از تنگۀ بُسفُر گذشتند و وارد اروپا شدند. به هر حال، داریوش دست‌کم تا ساحل جنوبی رود دانوب را به راحتی تصرف کرد، اما پس از عبور از دانوب وارد سرزمین ناشناختۀ سکاها شد و دقیقاً معلوم نیست که تا کجا پیشروی کرد. سکاها هرگز حاضر به جنگ رودررو با هخامنشیان نشدند، ولی چند بار به لشکر داریوش شبیخون زدند و حتی تلاش کردند تا پل شناور موقت داریوش بر رود دانوب را تخریب کنند تا راه بازگشت را بر او ببندند. همین شیوۀ مقابلۀ سکاها باعث ضعف و خستگی لشکر داریوش شد. هخامنشیان لشکری منسجم و پیشرفته داشتند که قادر به پیروزی در نبردهای بزرگ کلاسیک با تمدن‌های همتای خود مانند مصر و یونان بود، ولی آمادگی مقابله با سکاها در نبردی فرسایشی و غیرمتعارف را نداشت. داریوش در اینجا با یک قوم یکجانشین روبرو نبود. سکاها شهری نداشتند که داریوش محاصره یا تصرف کند؛ تنها نشانۀ مادّی که از سکاها در آن منطقه دیده می‌شد گورهای بزرگانشان بود. داریوش، با مشاهدۀ تلفات حاصل از شبیخون‌های سکاها،در نهایت تصمیم به بازگشت گرفت.

آیا کتیبۀنویافته بطور کامل قابل خواندن هست؟ این کتیبه اصلا توسط چه کسی قرائت شد؟

قطعۀ کشف‌شده از فاناگوریا تنها یک تکۀ کوچک از یک کتیبۀ بزرگ است. از بقیۀ این کتیبه اثری در دست نیست. متن این تکۀ باقی‌مانده به خط میخی پارسی باستان نوشته شده و محدود به بخش‌هایی از چند کلمه در شش سطر است. خوشبختانه بخش‎هایی از نام داریوش در دو سطر نخست این کتیبه قابل رویت است که تاریخگذاری این کتیبه را ممکن می‌سازد. پیشتر گفتم که فاناگوریا یک شهر مستعمرۀ ایونی بود. بنابراین، کاوشگرانی که در این محوطه حفاری می‌کنند معمولاً متخصصان باستان‌شناسی و تاریخ هنر یونان هستند. کشف یک کتیبۀ هخامنشی برای آنها کاملاً غیرمنتظره بود. وقتی که این کتیبه پیدا شد، کاوشگران روس آن را برای قرائت ابتدا به آقای دکتر «الکساندر نیکیتین»، متخصص باستان‌شناسی ایران باستان در موزۀ ارمیتاژ سنت‌پترزبورگ فرستادند. آقای دکتر نیکیتین یک خوانش اولیه از این کتیبه ارائه داد که در آغاز سال ۲۰۱۸ در گزارش کاوش فاناگوریا منتشر شد. من همان زمانی که خبر کشف کتیبه در سال ۲۰۱۶ پخش شد برای ایراد چند سخنرانی در روسیه بودم. بلافاصله از همکاران باستان‌شناس در سنت‌پترزبورگ و مسکو جویای اطلاعات بیشتر شدم. نهایتاً یک تصویر تار و بی‌کیفیت از کتیبه به دستم رسید که بر اساس همان تصویر توانستم متن باقی‌مانده از کتیبه را بخوانم. ولی رسم در میان ما باستان‌شناسان این است که هر یافته‌ای را نخست کاشف آن منتشر می‌کند. دیگر محققین تنها پس از کاشف حق دارند تحلیل‌هایشان را دربارۀ آن یافته چاپ کنند. بنابراین، من در آن روزها فقط یک یادداشت کوتاه خبری دربارۀ این کشف به فارسی نوشتم و برای انتشار به روزنامۀ ایران سپردم. متأسفانه، تحریریۀ روزنامه بدون اطلاع من عنوان یادداشت را عوض کردند و عنوان مضحک و بی‌ربطی بالای آن یادداشت گذاشتند که حتی مایل به بازگویی آن نیستم. به هر حال، منتظر انتشار گزارش کاوشگران ماندم. چند هفته قبل از انتشار گزارش، آقای دکتر نیکیتین خوانش و ترجمۀ روسی خودش را به همراه تصاویری از کتیبه با کیفیت بالا برای من فرستاد. خوانش ایشان خیلی ابتدایی بود و چند اشتباه داشت. همچنین، تحلیل تاریخی کاوشگر فاناگوریا، آقای «ولادیمیر کوزنتسف»، دربارۀ این کتیبه ابداً قانع‌کننده نبود. آقای کوزنتسف این کتیبه را نه به داریوش، بلکه به جانشین او خشیارشا منتسب کرده و بر این باور است که خشیارشا به شمال دریای سیاه لشکرکشی کرده و این کتیبه را از خود بر جای گذاشته است. او همچنین تخریب و آتش‌سوزی استحکامات دفاعی شهر فاناگوریا را به خشیارشا و هخامنشیان نسبت می‌دهد، در حالی که هیچ مدرک قاطعی در تأیید این نظر موجود نیست. تا کنون هیچ کس این حرف را نپذیرفته است.

سخنرانی احسان شواربی دربارۀ کتیبۀ هخامنشی فاناگوریا در آکادمی علوم روسیه در سنت‌پترزبورگ

تا به امروز چه پژوهشگرانی این کتیبه را بررسی کرده اند و چه نظراتی بعد از خوانش کتیبه مطرح شده است؟

همانطور که گفتم، اولین بار این کتیبه در آغاز سال ۲۰۱۸ در گزارش کاوش‌های فاناگوریا به زبان روسی منتشر شد. خوانش آن را آقای نیکیتین انجام داد و تحلیل تاریخی آن را آقای کوزنستف، سرپرست کاوش فاناگوریا، منتشر کرد. اما هم خوانش آقای نیکیتین از کتیبه مشکل داشت و هم تحلیل آقای کوزنتسف قابل قبول نبود. بلافاصله بعد از انتشار گزارش روس‌ها، من تصمیم گرفتم که مقالۀ تازه‌ای با هدف بازنگری و اصلاح خوانش این کتیبه بنویسم. همزمان با من، دو همکار دیگر در روسیه، آقای دکتر «ادوارد رونگ» و آقای دکتر «اولگ گابلکو»، نیز تصمیم گرفتند مقاله‌ای در نقد گزارش کاوشگران و با هدف بازنگری کتیبه بنویسند. ما به صورت مستقل و موازی روی مقالات‌مان کار می‌کردیم. در اواخر سال ۲۰۱۸، این دو همکار روس از کار من مطلع شدند و با من تماس گرفتند تا با هم تبادل نظر داشته باشیم. من به مسکو رفتم تا با این همکاران ملاقات کنم و دربارۀ این کتیبه بحث کنیم. در آنجا مشخص شد که نظرات آقایان رونگ و گابلکو همسو و مشابه نظرات من است. چند روز بعد از این ملاقات، به سنت‌پترزبورگ رفتم و در مؤسسۀ متون شرقی آکادمی علوم روسیه دربارۀ این کتیبه یک سخنرانی داشتم. در آنجا خوانش نهایی و تحلیل تاریخی خودم را به طور مفصل تشریح کردم که با استقبال متخصصان حاضر مواجه شد.اندکی بعد، این دو همکار روسی مقالۀشان را به زبان روسی در مجلۀ تاریخ باستان در مسکو چاپ کردند و من مقاله‌ام را به زبان انگلیسی در مجموعۀ تحقیقات هخامنشی «آرتا» در پاریس زیر نظر آقای پروفسور «پیر بریان» منتشر کردم. انتشار این دو مقاله خیلی از ابهامات دربارۀ کتیبۀ فاناگوریا را روشن کرد. مقالۀ روسی آقایان رونگ و گابلکو مخصوصاً بر تجدید نظر در تحلیل تاریخی کتیبه تمرکز داشت و مقالۀ من در بازخوانی متن کتیبه و تحلیل زبان‌شناختی آن. مشترکاً به این نتیجه رسیدیم که این کتیبه ربطی به خشیارشا ندارد، بلکه تکه‌ای از یک کتیبۀ سلطنتی داریوش است. همچنین بر این باور هستیم که این تکۀ مشکوفه از کتیبه در بافت اولیه‌اش پیدا نشده، بلکه در دوران باستان از جای دیگری به فاناگوریا منتقل شده است. نظر ما تا حدی متکی بر یک گزارش جالب در تواریخ هرودوت است. «هرودوت» می‌نویسد که داریوش در بدو لشکرکشی خود به سرزمین سکاها، برای عبور از تنگۀ بُسفُر یک پل شناور ساخت و نیز دستور برپایی دو کتیبۀ مرمرین را بر دو سوی این تنگه داد. یک کتیبه به خط میخی بود و دیگری به یونانی. مدتی بعد، بومیان حاشیۀ تنگۀ بسفر شورش کردند. بر اساس گزارش هرودوت، در همین ایام بومیان این دو کتیبۀ داریوش را شکستند و تکه‌های مرمرین را جابجا کردند. هرودوت، که خود حدود نیم‌قرن پس از این وقایع می‌زیسته، گزارش می‌دهد که در زمان حیات او تکه‌ای از سنگ مرمر کتیبه‌های داریوش برای ساخت محراب معبد آرتمیس در شهر بوزانیُن/ بیزانتیوم (قسطنطنیۀ سپسین و استانبول کنونی) استفاده شده بود. بنابراین، می‌دانیم که تکه‌های این دو کتیبۀ داریوش شکسته و پراکنده شده بودند. از سوی دیگر، می‌دانیم که در نزدیکی فاناگوریا هیچ معدن سنگی وجود ندارد و ساکنان فاناگوریا در قرن پنجم پیش از میلاد از مناطق دیگر سنگ وارد می‌کرده‌اند. چندین مجسمه و کتیبۀ سنگی را سراغ داریم که به عنوان سنگ تراز کشتی‌های تجاری از نقاط مختلف حاشیۀ دریای سیاه و دریای اژه در دوران باستان جابجا شده بودند. به گمان من، بعید نیست که این تکۀ نویافته از کتیبۀ داریوش نیز به همین طریق، به عنوان سنگ تراز کشتی، از جایی در نزدیکی تنگۀ بسفر به فاناگوریا منتقل شده باشد. اتفاقاً بافت کشف این کتیبه نیز این نظر را تأیید می‌کند، زیرا لایه‌نگاری باستان‌شناسی نشان داده است که تاریخ محل کشف کتیبه حدود نیم قرن پس از لشکرکشی داریوش است. اخیراً نمایشگاهی با عنوان «انسان و دریا» در موزۀ ملی ایران برپا شده است و موزۀ ملی به مناسبت این نمایشگاه یک جلد کتاب نیز با همین عنوان منتشر کرده است. برای آن کتاب، از من نیز خواستند که مقاله‌ای بنویسم. در آنجا خلاصه‌ای از همین مطالب را به همراه بازسازی و خوانش نهایی متن کتیبه آورده‌ام که اولین نوشتۀ فارسی دربارۀ این کتیبه است. پس از انتشار مقالۀ انگلیسی من، بحث‌ها دربارۀ کتیبۀ فاناگوریا همچنان ادامه یافت. چند ماه پیش، به دعوت آکادمی هنر مجارستان در بوداپست دربارۀ این کتیبه و لشکرکشی داریوش سخنرانی داشتم که به بحث‌های جالبی دربارۀ مسائل جغرافیایی مربوط به این موضوع منتهی شد. اخیراً آقای پروفسور «رودیگر اشمیت»، زبان‌شناس بزرگ آلمانی و برجسته‌ترین متخصص کتیبه‌های هخامنشی، مقاله‌ای به آلمانی دربارۀ متن این کتیبه نوشته است و بیشتر اصلاحات و نظرات تازۀ من دربارۀ خوانش کتیبه را تأیید کرده است. همچنین، یک همکار باستان‌شناس رومانیایی و نیز یک استاد تاریخ باستان در بریتانیا مقالات تازه‌ای با رویکردهای متفاوت دربارۀ تحلیل تاریخی این کتیبه نوشته‌اند که هر دو مقاله در آستانۀ انتشار قرار دارد. من نسخۀ پیش‌ از چاپ مقالات این همکاران را خوانده‌ام، ولی چون این مقالات هنوز منتشر نشده اجازۀ بازگو کردن نتایج آنها را ندارم. فقط می‌توانم بگویم که به‌رغم ملاحظات جالبی که در این مقالات مطرح شده است، با نتایج نهایی آنها موافق نیستم.

لطفاً متن خوانده‌شده از این کتیبه را برای خوانندگان صدای میراث بازگو کنید.

چیز زیادی از متن این کتیبه باقی نمانده است. ما حتی یک واژۀ کامل را نمی‌توانیم بر این قطعۀ بازمانده ببینیم. فقط نشانه‌هایی از آغاز یا پایان چند کلمه در انتهای شش سطر از کتیبه باقی مانده است. تنها کاری که می‌شد کرد این بود که بر پایۀ پیکرۀ واژگان و قواعد دستور زبان پارسی باستان به بازسازی این کلمات بپردازیم و این همان کاری است که من در مقاله‌ام انجام دادم. نتیجه این بود که نام «داریوش شاه» در دو سطر نخست قابل بازسازی است. برای بازسازی سطرهای بعدی صرفاً چند حدس را در مقاله‌ام مطرح کرده‌ام. اگر حدس من دربارۀ بازسازی فعل موجود در سطر چهارم درست باشد، داریوش در این سطر به «عبور کردن» از یک دریا یا تنگه (احتمالاً تنگۀ بسفر؟) اشاره دارد. در سطر پنجم بخشی از فعل «ساختن» در حالت ماضی اول شخص مفرد («ساختم») باقی مانده است. نمی‌توانیم با اطمینان بگوییم که آیا داریوش در اینجا از ساختن پل شناور بر تنگه صحبت می‌کند یا به اقدام دیگری اشاره دارد. در سطر ششم نیز صرفاً کلمۀ «مرد» باقی مانده است.

کشف این کتیبه چه تغییری در تاریخ هخامنشیان ایجاد می‌کند؟

متن باقی‌مانده از کتیبه آن قدر ناچیز است که به خودی خود هیچ آگاهی تاریخی قاطعی در اختیار ما نمی‌گذارد. آنچه دربارۀ این کتیبه اهمیت ویژه دارد، بافت و محل کشف آن است. این کتیبه ظاهراً کهن‌ترین اثر هخامنشی است که تا امروز از شمال دریای سیاه به دست آمده است. البته بالاتر اشاره کردم که این قطعه از کتیبه،بعد از لشکرکشی داریوش، احتمالاً از جای دیگری به فاناگوریا منتقل شده است. بدین ترتیب، کشف این کتیبه به هیچ وجه بر تصرف مناطق شمالی دریای سیاه به دست هخامنشیان دلالت ندارد. همزمان با حکومت داریوش و خشیارشا، یعنی در قرن پنجم پیش از میلاد، یک سلسلۀ یونانی‌تبار در این منطقه حکمرانی می‌کرده است که شهر مرکزی آنها احتمالاً پانتیکاپایون در شبه‌جزیرۀ کریمه بود. به‌جز یک گزارش کوتاه یونانی دربارۀ حاکمان محلی این منطقه، به خوبی می‌دانیم که پانتیکاپایون و دیگر شهرهای حاشیۀ تنگۀ کِرچ، در قرن پنجم پیش از میلاد، سکه‌های خاص خودشان را با استاندارد وزنی و نقوش کاملاً یونانی ضرب می‌کرده‌اند.بنابراین، فرض تسلط هخامنشیان بر این منطقه کاملاً منتفی است. داریوش در لشکرکشی خود به سرزمین سکاها، نهایتاً می‌توانسته تا رود دنیپر در اوکراین امروزی پیش رفته باشد.شبه‌جزیرۀ تامان یا کریمه هرگز در مسیر لشکرکشی داریوش قرار نداشته است.

آقای شواربی، ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. اگر نکته یا حرفی درباره این کتیبه ناگفته مانده است شما تکمیل کنید و بفرمایید.

کشف این کتیبه در فاناگوریا اهمیت زیادی برای تاریخ هخامنشی دارد. پژوهش‌هایی که در طی این چهار سال انجام شده است نشان می‌دهد که این کتیبه بیش از آنکه به پرسش‌های موجود پاسخ دهد، پرسش‌های تازه‌ای را پیش می‌کشد که هر کدام جای تأمل دارد و به بازنگری منابع و تحلیل‌های سابق ضرورت می‌دهد. همانطور که ذیل مقاله‌ام وعده داده‌ام، قصد انتشار کتابی به انگلیسی دارم که به زودی تحت عنوان «جستارهای پارسی‌ ـ ‌سکایی» (Miscellanea Persico-Scythica) در اروپا منتشر خواهد شد. امیدوارم پس از انتشار این کتاب، امکان ترجمه و چاپ آن به فارسی نیز مهیّا شود. در آن کتاب، تمام ابعاد تاریخی، جغرافیایی و نظامی لشکرکشی داریوش به سرزمین سکاها، گزارش‌های مورخین یونانی، کتیبه‌های سلطنتی هخامنشی و شواهد باستان‌شناختی موجود، و نیز تاریخ روابط سیاسی و اقتصادی هخامنشیان با مستعمره‌های یونانی شمال دریای سیاه را به‌دقت و با جزئیات بررسی کرده‌ام تا بشود درک درست‌تر و دقیق‌تری از بافت باستان‌شناختی و اهمیت تاریخی این کتیبۀ نویافته به دست داد.

 منبع: صدای میراث