یاری اندر کَس میبینید؟

یادداشت وارده: عباس مدحجی

۱- چند روزی بیشتر نیست که معاشقه ی فرمانداری خرمشهر و محمد حیدری به وصال انجامیده و حواشی انتصاب فرماندار خرمشهر رو به افول میرود.

۲- محمد حیدری که یک بار پاپَس نهاده بود، چند روز پیش عزمش را جزم کرده و با خطبه ی محرمیت وزیر کشور ، برای چهار سال فرماندار خرمشهر شد.

۳- حیدری که رزومه ی کم جانی هم ندارد در آخرین روزهای دوره ی دوم نمایندگی عبدالله سامری به خرمشهر تحویل شد تا بیشتر احساس شود که نمایندگان در آخرین روزهای چسبندگی به کرسی مجلس ، بیشتر یک کاندید بلقوه اند تا نماینده ی بلفعل!

۴- خرمشهر اما طی این مدت حال و روز خوبی نداشت. هنوز از سیلاب فروردین ماه خلاص نشده بود که تمام توانش صرف میزبانی اربعین حسینی شد. یک میزبانی ملی که قرار بود با امکانات ملی اداره شود ولی با خالی کردن میدان توسط استانهای معین ، عملا خرمشهر با آنچه در توان نداشت میزبانی کرد و انصافا هم خودش کم آورد اما برای مهمانانش کم نگذاشت.

۵-  از گرمای طاقت فرسا و قطعی مکرر برق و کلافگی مردم شهر و روستا که بگذریم ، حواشی جنگِ سردِ شورای شهر برای انتخاب شهردار هم جای خود دارد.
در گرماگرم شکایت و شکایت کشی شورا و شهردار و فرمانداری، هم عمران شهری ضربه دید هم زیباسازی و مدیریت پسماند. در بحبوحه ی جوشش فاضلاب از تمام حفره های کف شهر و فستیوال عملکرد آبفا ، شهردار رفت ، فرماندار رفت ، دادستان رفت ، رئیس پایانه مرزی رفت ، رئیس دادگستری رفت ، رئیس بیمارستان رفت تا نوبت بالاترین مقام حکومتی منطقه ، اسماعیل زمانی رسید.

۶-  زمانی و جمعی از مدیرانش، یا به قید وثیقه آزاد شدند یا وثیقه هم نتوانست کاری برایشان بکند. تغییرات سریع داخلی هم ناشی از همین سوت زنی هایی بود که ظاهرا با نیتِ خیرِ استاندار! در تامین وثیقه همراه شد.

۷- خرمشهر لنگان و زخمی آمد تا به آبان رسید و بنزینش ته کشید. اعتراضات “بنزینی” سراسر کشور را دربر گرفت و مسولان مملکت بروزترین و مفیدترین و محبوب ترین راه حل را برگزیدند: قطع سراسری اینترنت برای دوهفته ی تمام!!! خرمشهر هم از این قاعده مستثنی نبود و با تقدیم سه کشته زخمی تر از همیشه به راهش ادامه داد. سوختن ناگهانی یکی از مهترین و معروفترین بازارهایش هم مزید بر علت شد.

۸- اینها و بیشتر ازاینها ماند تا محمد حیدری فرماندار شد. حیدری هم مانند یکی از معاونان فرمانداری و شهردار قبلی خرمشهر از دزفول آمد با این تفاوت که حیدری پنجاه و یک ساله که زاده ی چقاکبودک سنجابی کرمانشاه است هم جنگ را دیده و هم از سپاه به استانداری منتقل شده و تجاربش زیاد است. دکترای علوم سیاسی ش را در سال ۸۱ گرفته و دوسال بعد مناصبی را در وزرات کشور و فرهنگ و ارشاد اسلامی تجربه کرده.

۹- گفته شده وی در انعقاد تفاهم نامه های چندجانبه ی کشورهای خارجی با ایران هم حضور داشته و حوزه های سیاسی و پارلمانی وزارت کشور راهم در کارنامه دارد. حیدری شش سال مدیرکل امور مجلس هم بوده ولی این هم نتوانست به او کمک کند که فرمانداری دزفول را از آن خود کند. دزفولی ها که لابی قدرتمندی در سطوح بالای مدیریت کشور دارند گویا زیاد از حضورش در کسوت فرماندارشان راضی بنظر نمیرسیدند و در نهایت شریعتی را مجاب کردند نسخه ی حیدری را در خرمشهر بپیچاند.

۱۰-  یحتمل حیدری با این سوابق، باید هم ادبیات گفتگو با دولتی ها را آموخته باشد هم مجلسی ها و حالا که نقطه ی اتصال بزرگ این دو بخشِ قدرت در انتخابات ۹۸ رقم خورده است باید قلم بدست منتظر ماند و کارنامه اش را تورق کرد.

۱۱-  بی شک نماینده ی فعلی که کاندید دور بعد هم هست آنچه در توان دارد برای حفظ جایگاهش خواهد کرد و این امر طبیعی و مقبول خواهد بود تا زمانی که در تغییرات دستگاهای حکومتی دخالتی نکند. در لیست دستگاههای خدماتی که طومار شهرداری فعلا پیچیده شده و آب و برق هم پیش از اینها برادریشان را اثبات کرده اند. بخشهای خَیِّر، از نفت و گاز گرفته تا بندر و دریانوردی و اتاق های اصناف و بازرگانی و تعاون و کشاورزی و بنیاد مسکن و شهرسازی و… هم در صف امور خیریه اند.

۱۲- اما در آموزش و پرورش که یکی از مهترین آنهاست گویا هنوز جراحی ادامه دارد. اداره ای با بیست و چند هزار دانش آموز و نزدیک به سه هزار پرسنل قطعا اهرم قدرتمندی برای زیر و رو کردن صندوقهای اسفندماه خواهد بود. کمااینکه زمزمه هایی از تلاش برای تودیع زودهنگام علیفر رئیس آموزش و پرورش رسیده ، نام هایی هم برای جایگزینی وی پررنگ شده اند. سه گزینه ای که استعلاماتشان گرفته شده و در راهروهای اداره کل آموزش و پرورش مشغول لابی اند.

۱۳-  در این میان اما مواضع شورای نگهبان جدی ست. اگرچه هدف تمام دستگاهای مرتبط با انتخابات باید برگزاری انتخاباتی آزاد ، قانونی و بدون مهندسی و جانبداری باشد اما دسترسی به این هدف خیلی هم آسان نیست. از دشمن تراشی گرفته تا فاصله ی کم حق و ناحق و تلاش برای حفظ آبروی اشخاص. بزرگترین چالش این بخش نیفتادن به چاه قضاوتهای شخصی است. لبه ی بامی که پرهیز از آن مارا به لبه پشتی بام نزدیک میکند.

۱۴ – واما مردم… مثل همیشه و همیشه و همیشه این مردمند که چشمشان پُر از دود است و دلشان پر از درد است و در عوض، دستشان که باید پُر باشد خالی ست. خالی ز یاری و غمخواری. این مردمند که باید تشخیص دهند از این ۳۵ دستی که بسویشان دراز شده کدام را برای گرفتن برمیگزینند.