ز بیدادی شهریار جهان!
«و معالج باید که تجربت [= تجربه] بسیار کند و تجربت بر مردم معروف و مشهور نکند و باید که خدمت بیمارستانها کرده باشد و بیماران بسیار دیده و معالجت بسیار کرده باشد تا علتهای غریب [= بیماریهای نادر و سخت] بر وی مشکل نشود و اِعلال [= بیماری] اعضا و احشا بر وی نپوشد [= پنهان و نامشخص نماند] و آنچه اندر کتب خوانده باشد، به رأیالعین همی بیند و به معالجت اندر نماند [یعنی از معالجه درنماند و عاجز نشود]. قابوسنامه، امیر عنصرالمعالی کیکاوس بن وشمگیر، باب ۳۳ صفحه ۱۸۱ تصحیح روبن لوی
نگارنده بر آنست که در انذار مدیران بر اصلاح امور، پیوسته بر آداب حکمرانی ایرانشهری، انگشت تذکار نهد ولو اینکه انگشت مذکور، در مسیر تذکار، به چشم مدیری فرو رود و آن مدیر را، بخت شنوا به خواب رفته باشد و ارکان تختنشینانش را نیز پسند نیاید!
چندی پیش سیاههای در نقد والی دیار خوزستان، توسط راغم این سطور، در تاربرگی از تارنمای وزین خورنا منتشر شد، که سبب ناخشنودی ساکنان عمارت مجلل میدان فلسطین را فراهم ساخته و آهنگ فروکوفتن صدای رسای این رسانه حنیفه و راستیپوی و راستیگوی را، به ساز و برگ نواختن گرفتهاند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که والی شریعتپناه خوزستان در رفتاری زشت، شهروندی را به مثابه رعیت پنداشت و عصر درهمآمیخته با مجازستان را به فراست درنیافته و با او تندی کرد. فشار مجازستان آنقدر سنگین بود که صدرالوالیان را گران آمده و در گامی محافظهکارانه، استاندار را مامور به پوزش آوردن به درگاه پیرمرد کرد.
از آنجا که زشتی و نژندینگی دروغ، فرومایگی خود را همواره با زبانی گویا به جا میآورد که کذب و کاذب را سزای چنین است والی شریعتپناه با تنی چند از اصحاب دارالاماره به مکانی نه چون آن دامگه حادثه و با فردی نه چون مغضوب الیه، عذر تقصیر آورد که شاید صدرالوالیان را در پایتخت، خشنود سازد( نه اینکه حق جبران تباهی رفتار خود را به جای آورد). همان رسانه محترم بر اساس رسالت روزنامهنگارانه خویش و در ابتکاری نکو، آن شهروند را یافت و کیفیت واقعیت را مورد پرسش قرار داد و پیرمرد رشتههای زربفت آن مهندس ژنتیک سیاست نابلد را، پنبه کرد و این گفت بیهمتای خردمند مرد تاریخ، حکیم توس، فردوسی بزرگ را به یاد آورد که:
دگر آنکه گفتا ستمکاره کیست؟
بریده دل از شرم و بیچاره کیست؟
هر آنکس که او پیشه گیرد دروغ
ستمکارهای خوانمش بی فروغ
والی که باید چونان طبیبی حاذق، درد شهروندان را درد خود بداند و در علاج آن چیرهدستانه ساحری کند، شوربختانه به ستمکارگی و دروغ روی آورده و میکوشد تا تخم راستی و درستی را از جای برکند. جوانان میهندوست رسانه فرهیخته خورنا، همچنان پایا در منش و پویا در روش، به بازکاوی هرآنچه که راستی و ناراستیست، خواهند پرداخت.
حال آنکه استاندار اگر میخواهد که به راستی گویی توفیق و سعادت را از این چوگان بَرَد، به این جملات زرین پایانی نوشتار که از نصیحه الملوک امام محمد غزالی است، گوش جان فرا دهد که:
ملوک باید که در ملوک گذشته نگرند. آنها از زیر خاک به زبانِ حال می گویند که: ای فرزند! زنهار زنهار که اگر بدانی که ما در این جا چه دیده ایم، هرگز یک شب سیر نخسبی و در رعیت تو یک گرسنه، و به کامِ خویش هیچ جامه نپوشی و در رعیت تو یک برهنه! فصل چهار صفحه ۱۴۳ تصحیح پاتریشیا کرون
مجتبی اسکندری، روزنامهنگار