نبار باران! چکمهپوشان، بلایِ جان خوزستان!
خورنا | سرویس سیاسی: روستاها در محاصرهی سیلاند. خانهها تخلیه میشوند. سیلبندها تاب و توان نگهداری حجم چشمگیر آب را ندارند و البته مردم مناطق سیلزده خود آستین همت بالا زدهاند و مشغول مدیریت بحران موجود هستند. راستی از مدیریت بحران سخن به میان آمد. بد نیست ببینیم مدیران ارشد استان که حسب وظیفه، موظّف به مدیریتِ حرفهای و کمهزینهی بحرانهایی از این دست هستند، کجایند؟ آیا توانستهاند قدمی در این راه بردارند؟ آیا موفق به باز کردن گرهی از مشکلاتِ این روزهای مردم مناطق سیلزده شدهاند؟
گمانهزنی پیرامون اینکه حال مرد شماره یک مدیریت اجرایی خوزستان کجاست، چندان سخت نمینماید. به احتمال قریب به یقین، سیلزدگان به خوبی میدانند در این ساعات، استاندار کجاست. با همان ظاهر رسمیِ ویژه به اضافهی چکمههایی گلآلود در مناطق سیلزده از روستایی به روستای دیگر میرود و سعی در کنترل بحران دارد. مدیرکل مدیریت بحران استانداری نیز با ظاهری جدی و البته با چکمههایی بلندتر سایه به سایه در پیِ دکتر شریعتی است. آری! این خلاصهای از اهم تلاشهای مدیران عالی استان در ساعات اخیر برای مهار بحران است.
در این میان، البته که حضور مسوولین در جمع مردم آن هم در شرایط اضطراری نه تنها امری نکوهیده نیست که سخت پسندیده است. البته که مدیران باید همواره به میان مردم رفته و به مشکلات آنان گوش فرا دهند. با این حال، باید پرسید بازدید میدانی حین بحران آن هم در شرایطی که اقدامات لازمِ پیشابحران صورت نپذیرفته، با چه توجیهی انجام میشود؟ چرا درسهای ضروری از سیل ۹۵ آموخته نشد؟ چرا از همان فردایِ فروکش کردن سیل ۹۵، فکری به حال سیل بعدی نشد؟ چرا از صاحبنظران دعوت نشد تا حوادث دیروز در حال و آینده تکرار نشود؟ مدیرانی که امروز با مظلومنمایی سعی در وظیفهشناس نشان دادن خود دارند، آن روزها کجا بودند؟
شوربختانه باید پذیرفت در راس هرم اجرایی استان نگاه رفیقسالارانه و نه شایستهگُزین حاکم است. بدون توجه کافی به میزان تخصص و تعهد، پستهای حساس مدیریتی که اثر بلاواسطه بر زندگى مردم دارند، فقط و فقط به نزدیکان استاندار سپرده میشوند. نتیجه اینکه مدیریت بحران استانداری نه به چهرهای متخصص که به فردی سپرده میشود که بخش اعظم خدمت خود را در حوزه بهداشت و درمان سپری کرده و کمترین تجربهای در زمینه مدیریت بحران ندارد. آیا انتظار داریم با حضور حاجیزاده در مدیریت بحران استانداری، بحرانها به صورت علمی و تخصصی ریشهیابی شده و سپس مرتفع گردند؟ آیا از مدیری که خرداد ماه سال گذشته بیتفاوت از کنار آتشسوزی گستردهی جنگلهای بکر منطقه تشان بهبهان گذشته بود، باید انتظار حل تخصصى بحران را داشت؟
نگاه پوپولیستیِ استاندار خوزستان به مقولههای حساسِ تخصصی که با جان و مال شهروندان ارتباط مستقیمی دارد، آفت دیگری است که این روزها استان با آن مواجه است. دکتر شریعتی ترجیح میدهد به جای دعوت از صاحب نظران و تلاش برای حل ریشهای بحرانهایی نظیر سیل، صرفاً با حضور در منطقه، خود را پیگیر خواستههای مردم نشان دهد. عکاسان و فیلمبرداران همراه نیز البته لحظه به لحظهی حضور وى در صحنه را با دقت تمام ثبت و ضبط و در مقیاس گستردهای در فضای مجازی منتشر میکنند. اسمش را هم میگذارند: تلاش شبانهروزی استاندار برای حل مشکلات استان!
آری! محمود احمدینژاد نیز پرتلاش بود و در شبانهروز کمتر از ۴ ساعت استراحت میکرد. کارنامهی این معجزهی هزاره و این رییسجمهورِ عاشقِ دوربین و توجه اما بعد از هشت سال چگونه بود؟ رشد اقتصادی منفی ۷ درصدی و تورم ۴۵ درصدی تنها گوشهای از یادگارهای شومی است که این رییسجمهور پوپولیست برای دولت بعدی به جای گذاشت. به راستی آیا پوپولیسمِ افسارگسیخته میتواند دوای هزاران درد مردم خوزستان باشد؟
وانهادن نقشِ مدیریت ستادی و بر عهده گرفتن مدیریت میدانی که از نتایج مستقیم نگاه پوپولیستی است، سبب شده تا مراکز عالی تصمیمسازی و تصمیمگیری استان عملاً از حیّز انتفاع ساقط شده و در خوشبینانهترین حالت به جمع دوستان استاندار محدود شوند. دوستان چکمهپوشی که در معیت دکتر شریعتی به تماشایِ رفیعِ ویرانشده میروند و بدون اینکه حضورشان نفعی برای مردم آن سامان داشته باشد، طبیعتاً از سوی سیلزدگان مورد انتقاد شدید قرار میگیرند. آیا وانهادن وظایف تعریفشدهی سازمانی از سوی یک مدیر ارشد ستادی و حضور وی در محل بحران، امری عقلایی است؟ آیا مدیران میدانی غایب بودهاند که استاندار شخصاً وارد گود شده است؟
فارغ از تمامی اینها، حال باید پرسید آیا مدیران ارشد استان از امروز خود را برای بلایای طبیعی آینده آماده ساختهاند یا باز هم باید نظارهگر بلیّهی ویرانگر دیگری بود؟ آیا با چشمپوشی از ضرورت برنامهریزی مدوّن برای آمادگی هر چه بیشتر در برابر حوادث غیرمترقبه، درِ مدیریت بحران در خوزستان در آینده نیز بر همان پاشنهی سابق خواهد چرخید؟ آیا میتوان به مدیریتِ فشلِ فعلی امید بست یا نومید از تدبیر مدیران، باید دست به دعا شد و دردمندانه فریاد برآورد: نبار باران!
رضا بهرامی، فعال سیاسی