بحران دار استان!
استان خوزستان به دلیل موقعیت ژئوپولیتیکی، ژئواکونومیک و ژئوکالچر، به طور حتم، به کلیدی ترین دروازه ایران بدل شده است. سالهاست که خوزستان با یدک کشیدن عنوان دروازه ورود تشیع به ایران، پاسداری از میراث مذهبی ایران را نیز عهده دار است و به خزانه ای می ماند که کلیدداری آن، برازنده خردمند مردمانیست که چون زرگر و گوهری، قدر این دیار زرخیز و گوهربیز می دانند.
خوزستان دیرزمانیست که پای در گل سوءتدبیر مدیران کوتاه قامتی دارد که در وهم خود سر بر آسمان میسایند، حال آنکه برای تداوم چسبندگی به کرسی های خود، بیشتر سر بر آستان دارند!
مدیران سر بر آستان، آنقدر دلمشغول پایستگی خود هستند که چشمشان را بر روی دلمشغولی های مردم می بنند.
به طور مشخص، استاندار خوزستان بودن، باید موجد حس امنیت در مردم شود، نه اینکه بود و نبودشان محلی از اعراب نباشد.
شوربختانه استاندار حاضر، همان حاکمیست که بود و نبودش فرقی به حال مردم نمی کند.
مهمترین فاکتور برای استاندار خوزستان بودن، توان برقراری و تامین امنیت در تمامی حوزه هاست؛ حال آنکه به کرات ناتوانی استاندار حاضر را، در برقراری امنیت منطقه ای، امنیت آب و انرژی، امنیت خوراکی، امنیت حمل و نقل، امنیت سرمایه گذاری و در نهایت حفظ جان شهروندان دیدهایم.
درگیریهای قومی و قبیلهای در دهستان پتک شهر باغملک که به خونریزی و تسلیح و سنگربندی منطقه انجامید، نشانه روشنی از نشانگان(سندروم) عدم تامین امنیت در دوران والی جوان بود. حال آنکه بسیاری از شهروندان و فعالین سیاسی به سادگی از کنار این موضوع گذشتند.
بروز بحران در تامین آب پایدار و سالم برای مردم خرمشهر و آبادان و در یک بازه زمانی حساس(تابستان)، تا جاییکه ماجرا به یک بحران رسانه ای در فضای مجازی و حتی در رسانه های بیگانه بدل شد و فراتر از آن به تنش منطقه ای میان مردم دو سوی اروندان نیز منجر شد که نشانه های آن را می توان در پاسخ های سرفه آلود و خشدار مردم این سوی هورالعظیم، به چرایی تداوم آتشسوزی در آن سوی تالاب جست. آتشی که ریشه در کبریت بی تدبیری استاندار دارد و در تنگنای مشکلات کنونی، فراخنای سینه های ستبر مردمان خوزستان را به تنگ آورده است.
همزمان با بحران آب بود که نمودهای عدم توانمندی در تامین امنیت انرژی (برق) نیز، در گرمای سوزان استان، شعله ور شد. به رغم تبلیغ فراوان برای تولید انرژی هیدروالکتریک توسط سدهای استان، بازهم خاموشی در گرما، نصیب مردمانی شد که به قول بنیانگذار انقلاب(ره) ، دین خود را به اسلام ادا کردند. یکی از مهمترین اشکال تامین امنیت، تامین انرژی پایدار است. خاصه آنکه خوزستان به دلیل حساس بودن شرایط و ناکارآمدی مدیریت ارشد اجرایی استان، مستعد بروز بحرانهای امنیتی نیز می باشد. استانداری که در کلکسیون دوران مدیریتش، بی آبی و تشنگی مردمان موج میزند، چرا نباید ضعف در تامین برق در مهمترین روزهای سال را در کارنامهاش داشته باشد؟
پس از نوسانات نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی، استاندار محترم که باید پیش بینی سرازیر شدن همسایگان آن سوی اروند، به خوزستان را می کرد، نه تنها نتوانست بر قحطی و کمبود کالا در استان فائق آید، بلکه با ابراز رضایت از افزایش صادرات استان، خشنودی از ناکارآمدی خود را نیز نتوانست پنهان کند. مدیریت آمارمحور استان، که فقط به دنبال افزایش سیر صعودی شاخص های کم اهمیت جداول مرتبط با بیلان کاری خود است، نتوانست برای قحطی ده روزه روغن در اهواز نیز، تدبیری کند و نشان داد که داشتن بنادر گسترده و وجود مزارع پهناور کلزا و برخی دیگر از دانه های روغنی و مواردی از این قبیل نیز، نمی تواند مانع از بی تدبیری استاندار در تامین کالای اساسی مورد نیاز مردم، از قبیل روغن، باشد. عدم تامین امنیت خوراکی مردمان نیز دلیل روشنیاست بر ناتوانی استاندار در تامین امنیت شهروندان خوزستانی!
امنیت حمل و نقل در خوزستان نیز به حدی ناپایدار و هولناک است که فقط کافیست تا برای فهم آن، فقط یک مرتبه حضرت والی را سوار بر اتوبوس یا خودروی شخصی از جاده های دهدز یا نفت سفید، در فصل زمستان عبور داد! عدم توانایی در تامین زیرساختهای لازم برای توسعه حمل و نقل ریلی و جادهای، نشان داد که استاندار هنوز نمیداند که جاده های مرگ، همگی در حوزه استحفاظی مدیریت وی واقع شدهاند.
تمامی این موارد نشان می دهد که استاندار خوزستان توان تامین امنیت سرمایه را نیز ندارد و خروج گسترده سرمایه از استان، چه در مقیاس درون مرزی و چه در بعد خارجی، بیانگر ناتوانی حضرت والی در تامین امنیت سرمایه و تکنولوژی و در نهایت پس اندازهای حداقلی مردم است. ازدحام جمعیت مهاجران خوزستانی در استان های اصفهان، فارس، البرز و تهران، بیانگر این است که استانداری خوزستان، نه تنها از جلب سرمایه به استان ناتوان بوده بلکه باعث خروج گسترده سرمایه های مادی و انسانی از استان نیز شده است.
به طور طبیعی رژه نیروهای مسلح در هر کشوری، مانوری برای نمایش اقتدار ملی به دشمنان و همچنین شهروندان بومی یک سرزمین است. تروریستها با علم به این ماجرا و با به خاک و خون کشیدن مردم مظلوم و سربازان از جان گذشته این مرز و بوم، برگ زرین دیگری را از دانش کم مایه استاندار خوزستان، برای فهم مسائل امنیتی به رخ همگان کشیدند، تا حتی شهروندان خوزستانی نیز – که باید از رژه حماسی نیروهای مسلح حس آرامش و امنیت بگیرند- حتی از تامین جان خود نیز بیمناک باشند. نوک تیز پیکان عدم حفظ امنیت، همواره باید به سوی رئیس شورای تامین استان نشانه برود. نگارنده بر این باور است که تداوم سکانداری استاندار کنونی، باعث افزایش هزینه مدیریت در استان و در نهایت کشور خواهد شد. زین پس، به جای اینکه بگوییم استاندار بحران، باید از ایشان با نام بحراندار استان یاد کرد. برکناری استاندار استعفانابلد و ناپوزشخواه! استان، گامی بلند برای تامین امنیت استان خواهد بود.
مجتبی اسکندری
روزنامه نگار