کودکانِ برزخی

یادداشتی به قلم دکتر فاضل خمیسی (فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی)

بوی مدرسه، بوی آشنایی است که مهر هر سال عطر آن در خانه، کوچه و خیابان می‌پیچد، و با قدمهای کودکان هارمونی زندگی و امید را در نگاه بزرگسالان می‌کارد.
کودکانی که هر کدام از آنها از پر هزینه ترین و بلندترین ساختمان شهر ارزشمندتر و گرانبهاترند.
تاثیر مدرسه و مشق های شب و تدریس معلم نه پایان سال تحصیلی که تا انتهای یک امتداد زندگی و حتی پس از آن جریان دارد.
اصلاً یک کلام؛ مدرسه خود زندگی است.
غرض از مقال نه پرداختن به درس و مشق دبستان بلکه پرداختن به مقوله ای است، که تقصیرگران اصلی آن با لعاب کلمات ناشی از درماندگی خودآموخته، مقصر واقعی را کودکانی میدانند، که میتوانند با زبان غیر از زبان رسمی استدلال کرده و سخن بگویند :
*افت تحصیلی ناشی از دو زبانه بودن*‌:
بنظرم میآید لازم است؛ با تفسیر معنایی هر یک از کلمات مذکور نه تنها نسبت به رد این فرضیه اقدام کرد، بلکه تعبیری دیگری از بازماندگی از ارتقا تحصیلی را مورد کنکاش قرار داده و در این راستا نشان داد، فرضیه پردازان این تفکر حتی در چیدمان کلمات مذکور دچار شتاب زدگی ناشی از رسیدن به نتایج خود خواسته خویش هستند.
افت که بمعنای اتلاف قلمداد میگردد یک واژه اقتصادی است که در رابطه با تولید و ضایعات قابل اطلاق است و استفاده از آن جهت وضعیت تحصیلی که با اندیشه و دانش و ارزیابی علمی سروکار دارد مناسب نیست! از جهتی دیگر دو زبان دانستن *واماندگی تحصیلی *که واژه مناسبتری بجای افت تحصیلی است نه تنها علت نیست که خود معلول شاخص هایی است که تا این مولفه ها کمرنگ نشود، همچنان آموزش و پرورش استان از آن رنج میکشد.
با نگاهی گذرا به فراوانی واماندگی تحصیلی در مناطق مختلف شاهد این گزینه هستیم که بالاترین این فراوانی در مناطق محروم و بقولی حاشیه نشین هایی است که خانواده های مستقر در آنها تحت شرایط نامناسب محیطی، اجتماعی و اقتصادی بسر میبرند، طبعاً تجربه خانوادگی بر عملکرد تحصیلی فرزندان تاثیر مستقیم دارد، در جایی که فاضلاب خانه ها در کوچه ها جاری، پدر خانواده بیکار و کودکان بدلیل شرایط فیزیکی و غیر رفاهی منازل، بیشترین زمان فراغت خود را در کوچه می‌گذرانند و همسالان آنها در مناطق دیگر دائم در تردد بین این آموزشگاه و آموزشگاه د و تحت مراقبت برنامه ریزی شده هستند، دلیل دو زبانه پست ترین دلیل واماندگی تحصیلی بشمار میآید.
وجود رابطه معکوس بین درآمد خانواده و نرخ ترک تحصیل باعث میگردد، بهتر به این مقوله با رویکرد آسیب شناسی واقع بینانه پرداخت. کودکان مناطق محروم و با هویتی مستقل از آموزش رسمی پس مانده های اجتماعی نیستند که دلایل ناکامی تحصیلی آنها را ویژگی‌های فردی فرض کرد.در جایی که مهمترین عامل تاثیر تدریس در ایجاد یک رابطه صمیمی بین دانش آموز و معلم ثابت شده است، این نقش مدرسه و آموزش و پرورش است که باید مسوولیت این ناکامی را بعهده بگیرد و مسوولیت ایجاداین رابطه بیشتر به حوزه معلم و محتوای دروس است مربوط است تا دانش آموز.
جامعه پذیری در دانش‌آموزانی که به غیر زبان رسمی تکلم میکنند، حذف هویت قومی و زبانی آنها یا تقصیر ناکامی تحصیلی را به گردن انداختن آنان نیست. زیرا بدون پذیرش هویت و فرهنگ آنها و پرداختن یک سویه به آموزه های رسمی و در برخی مواقع تقابل با ریشه های اجتماعی دانش آموزان باعث میگردد که آنها خویش را در برزخی احساس کنند که این برزخ تا بزرگسالی آنها را همراهی و بسیاری از مشکلات انطباق پذیری اجتماعی و ملی را باعث میگردد.
عوامل و رضایت اجتماعی و احساس عزت نفس و امیدواری به آینده رابطه معنا داری با موفقیت تحصیلی دارد و در جایی که ترک اعتیاد پدر و معیشت اولویت اول خانواده ها باشد، طبیعی است که تحصیل و پیشرفت تحصیلی کودکان مد نظر قرار نمیگیرد.
نابرابری تحصیلی باعث میشود که دانش آموزان موفق تر از آموزش های بهتر و موثرتری برخوردار شوند و این شکاف این فرضیه را بیشتر اثبات میکند که : ( کودکان فقیر امروز، بزرگسالان فقیر فردایند).
برای رفع مشکلات تحصیلی کوتاه مدت کودکان مذکور و اجرای هدفمند عدالت توزیعی لازم است سیاستگذاران آموزشی و برنامه ریزان اقتصادی با تعریف بسته های حمایتی از قبیل تغذیه رایگان، استفاده از مشاوران خبره در مدارس و پوشش رایگان کلاسهای تقویتی و فوق برنامه و باز گذاشتن درب مدارس در خارج زمان مدرسه و ایجاد یک تبعیض سفید و تعریف یارانه های آموزشی برای خانواده هایی که فرزند دانش آموز دارند و تقویت هویت محلی و بومی و عدم تقابل با زبان مادری به بهانه زبان رسمی، این دو زبان را نه در تقابل یا برتری یکی بر دیگری بلکه هوشمندانه هویت ملی و بومی را با هم رشد داده و در این راستا کمک نماییم که دانش آموزان در یک نظام آموزشی مطلوب به شکوفایی و آینده ای روشن و کارا دسترسی پیدا کنند.