آقای وزیر کشور پاسخگو باشید !

خورنا|

​رسالت حفظ منصب و مقام در جمهوری اسلامی ایران روال ناامیدکنندهای را طی کرده است. در آغاز انقلاب، این خصیصه آنقدر نادر بود که موارد یافت شده بمثابه گناهی نابخشودنی در مجالس مذهبی نقل میشد. مسئولین امور، اگر ضعف تجربه و علم مدیریت داشتند ولی اهل معامله و باج دادن و زیربار حرف مفت رفتن نبودند. همین خصوصیت باعث میشد که فرصت طلبان و سودجویان و فریبکاران راهی به نفوذ در مسئولین پیدا نکرده و طمعی در قرابت به قدرت نداشته باشند. از صدر انقلاب به این سوی هرچه گذشته، متأسفانه این صفت محمود بتدریج زائل گشته و جای خود را به حفظ مقام به هر قیمت داده است.
​به یاد میآورم اولین باری را که یکی از وزیران دولت در معرض استیضاح قرار گرفته بود، به تکاپو افتاده و به در و دیوار میزد تا کنار گذاشته نشود. برای من و دوستان نزدیک بسیار عجیب و ناپسند بود و تصور میکردم که یک مورد استثناء است. ولی کمکم موارد مشابه تکرار شد و نه فقط وزراء که در هرم حاکمیت، کار به مسئولین ادارات در یک شهرستان و…. نیز رسید.
​آنچه در این فرآیند قربانی میشود، منافع ملی و حقوق عموم مردم است. تصمیمات کشوری با ملاحظات فراوان گرفته شده و هیچکدام نباید موجب آزردگی خاطر این و آن شود. کمکم به سمتی روان هستیم که منافع اشخاص جهت تصمیمات را تعیین می کنند نه منافع عموم آحاد جامعه .
​یکی از نقاط ضعف دولت آقای روحانی، بدون تردید همین نکته است. من در طول چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی، دولتی را به اندازه دولت حاضر سراغ ندارم که اینگونه اهل معامله و باجدهی و ملاحظات ریز و درشت به نام « تعامل » باشد. در پاسخ به نقد اینگونه سیاستها، لزوم « تعامل » را پیش میکشند و « تدبیر » امور را در « تعامل » میبینند. اما پشت صحنه « تعامل » چیزی نیست جز رسالت حفظ مقام و منصب .
​نمونه این بلیّه که اکنون گرفتار آن هستیم، آشوبی است که در دومین شهرستان استان خوزستان راه انداختهاند و آقای وزیر کشور گوئی ندیده و نشنیده و بیخیال نظارهگر اوضاع پر مخاطره این دیار است. قرار بود کشور را بر اساس تدبیر اداره کنند ! آیا عدم تصمیمگیری دولت و معطل گذاردن سه ساله این شهر، نشانهای از تدبیر حضرات است؟ تا کی باید منتظر « تعامل » استاندار شما با نماینده دزفول در مجلس شورای اسلامی بود؟ برای تحقق این « تعامل » چه بهائی باید داد ؟
​ما به دولت تدبیر و امید رأی دادیم تا دوران خسارت بار دولت گذشته خاتمه یافته و امور جاری کشور بر اساس تدبیر و منافع ملی تمشیت شود. قرار نبود استان را چند نماینده از قوه مقننه بچرخانند. استاندار حق ندارد به نام « تعامل » با نماینده شهر، با سرنوشت ما مردم دزفول بازی کند و آینده این شهر را به مخاطره اندازد. نماینده شهر مطلقاً حق دخالت در امور جاری کشور که وظیفه قوه مجریه است را ندارد و حداکثر میتواند نظیر هر یک از افراد این جامعه نظرات مشورتی ارائه دهد، لکن وادادگی مدیران ارشد قوه مجریه البته میدان را برای هر گونه دخالتی باز میکند.
​آقای وزیر کشور ! وضعیت مدیریت استان خوزستان را بازنگری کرده و جوانب سوء چنین وادادگی را جدی بگیرید. دزفول در آستانه مهاجرتی دردناک است. مهاجرت مردم اصیل دزفول ، بمعنای انهدام کلیه ساختارهای فرهنگی و اقتصادی این شهر است. شاید برخی احساس کنند که مهاجرت مردم دزفول ، فرصتی است برای عرض اندام و تصاحب منافع و منابع آن . اگر کمی تعمق کنند در مییابند که در صورت وقوع چنین اتفاقی، دزفول دیگر دزفول نیست که بفکر تصاحب آن باشند، دزفول ده کورهای بیش نخواهد بود. سرمایه اصلی این شهر، مردم و سرمایه انسانی این شهر است.
​آقای وزیر کشور ! استاندار خود را اندرز دهید و مورد بازخواست قرار دهید که چگونه به خواسته های وحدت ستیز نماینده دزفول تن داده و نظرات روشن و اصولی جمیع بزرگان و دلسوزان شهر، اعم از امام جمعه،
اصلاحطلبان، اصول گرایان، مجمع ایثارگران و جانبازان، هنرمندان، اساتید دانشگاه و جامعه معلمین را نادیده
میگیرد. نماینده ای که از نظر فکری ـ سیاسی با دولت حاضر زاویه جدی داشته و در هر دو انتخابات از رقیب دولت طرفداری نموده است.
​آقای وزیر کشور ! این هشدار را جدی گرفته و به سرعت وارد عمل شوید و با احتساب نظرات بزرگان شهر، فرمانداری را برای سامان دادن به وضع اسفبار شهر بگمارید. دزفول در معرض توطئه های گوناگون است و همانطور که در روز چهارم خرداد (روز دزفول) همگی مسؤولین کشور از ایثار و مقاومت این شهر سخنها گفته و تجلیل میکنند، در روز عمل نیز آستین بالا زده و به داد این شهر مظلوم برسند. از مدیران استان امیدی نداریم. در همین چند هفته پیش، پاپوشی برای شهردار شایسته شهرمان دوخته شد و آقای استاندار هم کوچکترین حمایتی از ایشان نکرد که بحمداله با تلاش اعضای محترم شورای شهر، آن توطئه خنثی و دزفول از درغلتیدن به یک چالش دیگر نجات یافت.
​به عنوان آخرین کلام هم ، نکتهای را دررابطه با بحث دزفولی ـ بختیاری متذکر شوم. چند ماه پیش مطلبی بقلم این نویسنده در فضای مجازی منتشر شد که پیرو آن برخی افراد شناخته شده با اسامی مستعار و با منطق هوچیگری بر من تاختند و سعی داشتند که به مخاطبان القاء کنند که ستیز من با برادران و خواهران بختیاری میباشد. منطق آنها بحّدی ضعیف و بیاساس بود که نیاز به پاسخگویی نداشت. لکن به تمام برادران و خواهران بختیاری متواضعانه میگویم که مسأله من و دوستان من، حفظ تمامیت دزفول و حفظ منابع و سرمایههای بالقوه این شهر برای آیندگان است. از دیرباز این شهر، محل توجه مهاجرین استانهای مجاور بوده و بنوعی هویت این شهر، هویتی مهاجرپذیر بوده است. پدران اکثر ما دزفولیها زمانی وارد این شهر شده و سکنی گزیدهاند. مهاجرت اقوام هیچگاه تهدیدی محسوب نشده و اتفاقاً اکثراً فرصتهای جدیدی خلق کرده است. آنچه اکنون برای ما تهدید محسوب می شود ، عدم توجه به حفظ تمامیت فرهنگی ـ اجتماعی ـ اقتصادی این شهر است و عدهای با روحیه سلطهگری خواهان تسلط بر منابع خدادادی این دیار میباشند.
​سرانجام این تفکر قطعاً از بین بردن تمام امکانات اقتصادی و زیرساختهای توسعه این شهر است و کسی هم طرفی نمیبندد. لذا اگر از طرف برخی دلسوزان این دیار واکنشی به برخی سلطه جوئیها میشود، از این منظر است و البته همان افراد برای مقابله با چنین تفکر صحیحی چارهای جز زدن اتهام قومیگری و… ندارند.
​همه ما دزفولی هستیم و دست در دست همدیگر به آینده دزفول بیندیشیم./

​​​​​​​​​​​امیرحسین شیروی
​​​​​​​​عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی جندی شاپور