این تیمارستان، “عمومی” است

عباس مدحجی . خورنا: 

یکی از اولیای مدرسه ای در تهران مکررا باعث تجاوز گروهی دانش آموزان به یکدیگر شده است.
یک نامادری در ماهشهر ، دندانهای دختر خوانده اش را با چکش خُرد کرد.
از یک مربی و قاری قران به جرم تجاوز به نوجوانان ، شکایت شد.
آتنا اصلانی دختر هفت‌سالهٔ  پارس‌آبادی  توسط اسماعیل رنگرز ۴۰ ساله با انگیزه تجاوز به قتل رسید.
ستایش قریشی دخترک شش‌سالهٔ افغان‌تبار ورامینی از سوی پسر ۱۷سالهٔ همسایه ربوده شد، به قتل رسید و پیکرش با اسید سوزانده شد.
جوانی ۲۲ساله بیش از ۵٠ ضربه چاقو به پسر ١١ساله زده که فقط ٢۵ضربه آن به سروصورت ازجمله داخل چشم‌های وی بوده است.
نامزد(دوست پسر) مادر مطلقه ای در رشت، اهورا ، پسر ۲ ساله ی زن را بعد از تجاوز به قتل رساند.

همه ی این فجایع فقط طی یکی دوسال اخیراتفاق افتاده است. جرمهایی که از حالت عادیِ جرم و حادثه خارج شده اند و با عبور از مرزهای انسانیت و حیوانیت ، جز جنون خالص ، نام دیگری نمیتوان بر آنها نهاد.
پالسهای ناامنی ،اضطراب، و استرسی که این اخبار بُهت آور و ترسناک به جامعه ارسال میکند تا سالها بعد در تربیت ، آموزش ، فرهنگ و حتی سیاست های کلان کشور تاثیری عمیق خواهد گذاشت. زخم های کاری که این اتفاقات و بازخوردشان در جامعه بر روی روح و روان شهروندان میگذارد تا سالها بعد التیام نمیابد و با ایجاد موج بدبینی و هراس از اجتماع، افراد را ناامید از هنجارها و ارزشهای اخلاقی جامعه بار می اورد.

پیش از هرگونه قضاوت و تعجب و یا ابراز تاسف ، بهتر است کمی به عقب برگردیم و از عاملین ، قربانیان، اطرافیان، روانکاوان و جرم شناسان بپرسیم چه میشود که جوانی ۲۲ساله ، ۲۵ضربه چاقو به چشم های کودکی ۱۱ ساله میزند ؟؟ آیا فوران خون و چشم های از حدقه در آمده و صورت پاره پاره شده هراسی در وی ایجاد نمیکند؟؟ یا چگونه میشود که نامادری با چکش فلزی به دهان دخترکی بکوبد، دندانهایش را خُرد کند ، با چسب مایع دهانش را ببندد و چند روز بی آب و غذا زندانیش کند؟؟ رفتاری که حتی با حیوان هم نمیتوان کرد چه برسد با دختر بچه . یا بدتر و غیر قابل تصورتر ، نوجوان ۱۷ساله ای که دختر هفت ساله را میرباید، تجاوز میکند، به قتل میرساند و جسدش را با اسید میسوزاند. تک تک این مراحل برای انسان عادی نه فقط غیر قابل انجام که غیر قابل تصور است . چرا ضجه ها و نگاها و التماسهای یک دختر هفت ساله روی پسری که حتی پشت لبش هم سبز نشده تاثیری ندارد؟؟ نمیترساندش؟ پشیمانش نمیکند؟؟ اگر پاسخ در سن و سال باشد ، اسماعیل رنگرز را چه بگوییم؟؟‌مردی چهل ساله دارای همسر و فرزند که از دختر ۷ساله نگذشت و به طمع تجاوز به قتلش رساند . مربی قرانی که هزار بار آیه های قران را قرائت کرده و درباره عاقبت قتل و تجاوز و زنا و لواط خوانده و انگار نه انگار. معاون مدرسه ای که اعتراف کرده در موبایلش فیلم مستهجن داشته و به دانش آموزانش نشان میداده ، از کجای این سیستم آموزشی و پرورشی معیوب سر دراورده است ؟؟

بیایید به عقبتر برگردیم . به جامعه ای که این مجانین را در خود پرورش داد و به آنها موقعیت و امکاناتِ عینیت بخشیدن به نقشه های جهنمی شان را داد. ما ! ماییم که با تحقیر ، سهل انگاری ، عقده سازی ‌، آموزش ناصحیح ، تزریق مکرر اضطراب و استرس ، ناامنی اجتماعی ، سرکوب میل جنسی ، سرپرست بد و هزاران عامل مهم و غیر مهم دیگر در ساخت این هیولاها سهیم هستیم .

اغلب این جانیان افرادی جامانده از جامعه ی موفق بودند . سرباز بیکار ، نامادری زیر ۲۰سال ، دوست پسر زنی مطلقه ، مرد چهل ساله ای با سؤسابقه و… .
جدای از تمام این سوالات ، شاید الان پررنگ ترین سوالی که در ذهن والدین متبادر شود این است: پس به چه کسی میتوان اعتماد کرد ؟؟ به مربی قرآن؟؟معاون مدرسه ؟؟ بقال سر کوچه؟؟فامیل ؟؟ همسایه؟؟ یا هیچکس؟؟
در حقیقت پاسخ این سوال خیلی ضروری را نمیتوان با قطعیت داد. حتی در موفق ترین جوامع هم به نسبت جمعیت چنین تجربه هایی وجود دارد. همانقدر که خیانت و جنونِ نزدیکترین و مورد وثوق ترین افراد محتمل است، اطمینان و انسانیت و وجدان و سلامت روان در دورترین افراد و ناشناس ترینشان هم وجود دارد . و ما تنها میتوانیم با استحکام عوامل روانی در خانواده و اجتماع و اموزش مهارت های اجتماعی به فرزندانمان و رعایت حداکثری جانب احتیاط و ایمنی ، احتمال بروز این حوادث شوم را کاهش دهیم . به کودکان درباره مسائل جنسی بدون شرم و نگاه سنتی آموزش های لازم را بدهیم.

فقط یادمان نرود که جامعه ی ما در رساندن آلت قتاله به دست قاتلین بی تاثیر نبوده و نیست . شاید این جنون های آنی یا روانپریشی ها آخرین حلقه ی زنجیر وقایعی باشد که اولین حلقه اش را ما آغاز کرده ایم . فاسدینی که برای کارهایشان در جامعه حاشیه ی امن دارند و میدانند بسیاری از قربانیان یا خانواده هایشان از ترس بی آبرویی و عواقبش ، پیگیر مجرم نمیشوند. اگر معتقدیم که شخصیت قاتلین و متجاوزینِ فوق حاصل یک تیمارستان است ، باید بدانیم ماهم در این تیمارستان شریکیم . کسی چه میداند… شاید هم اکنون یکی از این تیمارستانی ها در حال خواندن این مطلب به فکر نقشه ی شوم بعدس خودش باشد… احتیاط کنید.