فریاد تمدن از گلوی نژاد پرستی

خورنا| عباس مدحجی: بچه ت از مدرسه میاد خونه. تا درو باز میکنه باشوق ازت میپرسه : بابا بازی شروع نشد؟؟ تو با تعجب سوالشو باسوال جواب میدی : اینوقت روز مگه نباید مدرسه باشی ؟ امروز که گردوخاک نبود تعطیل کنن! همونطور که داری حرف میزنی اخبار امروز صبح تلویزیون رو مخت رژه میره : این پاییز ، کم بارش ترین پاییز چندسال گذشته س . باخودت فکرمیکنی خداتابستونو بخیر کنه . یهو جواب میده : نه گردخاک نبود ، اما معلم نداشتیم. میگن مدرسه تون حاشیه ی شهره ، معلم کمتر میاد اینجا . باید منتظر این معلم جدیدا باشید که تازه استخدام شدن .ادامه میده : اما اون یکی معلم میگفت چند ماهه حقوق این معلم جدیدا رو هم ندادن . نمیزاری حرفشو ادامه بده. میدونستی نصف معلمای مدرسه ش از حق التدریسیای تازه استخدام شدن که هنوز حقوق مهرماهشونو هم نگرفتن . فقط نمیدونی شهرای بالا هم همین وضعیتودارن یا فقط بچه های شهرت هی معلم ندارن .هی معلم ندارن .هی معلم ندارن . وسط حرفش میدوی : یعنی فعلا معلم عربی ندارید ؟ میگه : معلم عربی براچی مونه ؟، ما که خودمون عربیم . “ماکه خودمون عربیمو” راست میگفت اما حواسش نبود چیزی از ادبیات عربی بلد نیست . اسم چارتا شاعر و نویسنده عربو نمیدونست . توهم نمیدونستی . یه انشای عربی بلد نبود بنویسه . توهم بلد نبودی . یه شعر فاخر عربی حفظ نبود .توهم حفظ نبودی . اصلا عربی حرف زدنشم پر از کلمات فارسی و انگلیسی و…. بود . این چیزا رو که تو مدرسه یادتون ندادن و نمیدن . بهش میگی : فردا میام مدرسه تون ببینم چه خبره . انتظار داری یکم بترسه یا حداقل مخالفت کنه . تا اینو میگی یه پوزخند بهت میزنه و ادامه میده : بابا مدیرمون میگه بخاطر تعطیلیای گردوخاک ، ما خوزستانیا چندین روز کمتر از تهرانیا درس میخونیم . حالا این چندروز بدون معلم هم روش .
باخودت فکر میکنی قدیما تهرانو ، طحران تلفظ میکردی ، اما پسرت دقیقا گفت تهران. کوچکترین رگه های زبان مادریشو هم داشت از دست میداد . برات عجیب بود ، اصلا لهجه نداشت . پسرت میدونست کمتر از هموطناش درس میخونه ، کمتر از اونا باسواد میشه و بالاخره کندتر از اونا تو زندگی و کار و تحصیلش پیشرفت میکنه اما نمیدونست چرا ؟ فکر میکنه فقط بخاطر آب و هواست ولی تو خوب میدونستی که خیلیای دیگه هستن که پشت همین آب و هوا بد خوابای بدتری براتون دیدن . دوست نداشتی بحثی رو ادامه بدی که آخرش جز حس سرخوردگی چیزی نداشت . میخواستی برای چند دقیقه هم که شده از فکر انتقال آب کارون و بیکاری همشهریاتو آب شور و کلاسای بی معلم و هوای آلوده بیای بیرون . میزنی کانال سه برای دیدن بازی . تراکتور و استقلال .
از همون چند دقیقه اول بازی صدای شعارای ناجوری از ورزشگاه میاد .چند دقیقه بعد واضح ترمیشه . اونقدی که حتی پسرتم میفهمید چی میگن : آذربایجان نباشه ، عرب ………. . جمعیت دم گرفته بود و نمیدونی ممیزی صداوسیما که حتی سازهای موسیقی رو پشت گلدون قایم میکرد ، الان دچار چه ناشنوایی مصلحتی شده بود که نه صدارو کم میکرد نه افکتی روش مینداخت . خودت مجبورمیشی صدای تلویزیونو کم کنی . اما دیگه فایده نداشت . شعارا یه ریز ادامه داره . پسرتم چندبار نگات میکنه که واکنشتو ببینه اما وقتی میفهمه خودتو داری میزنی به کوچه ی علی چپ ، اونم بیخیالت میشه .
شعارای نژاد پرستانه اونم تو فوتبال زیاد شنیدی اما نه به این پَستی . نژاد پرستی و جنسیت زدگی ازش میبارید . نمیفهمیدی چرا تو کشور خودت داره بهت توهین میشه اونم توی یه مسابقه ی فوتبال . پسرتم نمیفهمید . هیچکی نمیفهمید .
از وقتی یادت بود همیشه بهتون توهین میشد و همیشه هم دلیلشونمیفهمیدی . یادت میاد تو تموم بازیایی که یه طرفش کشورای عربی بود ، گزارشگر صداوسیما ی میهنت ، همیشه طرف رقیبو میگرفت و گزارشش پرمیشد از کلید واژه های عرب ،عربها ، تیم های عرب و…… . خیلی چیزای دیگه هم یادت میاد . یادت میاد روز کوروش میشد فحششو تو میخوردی یکی اون سردنیا میگفت خلیج عربی ، فحششو تو میخوردی . اعتراض میشد فحششو تو میخوردی، اغتشاش میشد فحششو تو میخوردی ، الانم که بازی فوتبال داخلی بود ، فحششو تو میخوری . انگار که همه عربای دنیا یکی هستن و عملکرد همشون بهم مربوطه . یادت میاد تو قرعه کشی همین جام جهانی فوتبال آخری ، بین کلی تیم ، مجری صداوسیما فقط برای عربا(تیم عربستان) آرزوی شکست میکنه .
نمیدونستی چطور برا خودت تحلیل کنی که چرا بخاطر چیزی تحقیرمیشی که نه ازش خبر داری نه توش نقشی داری . تو همه وجودت سوال بود و پسرت همه وجودش خشم . نمیتونست بفهمه چطور این اتفاقات نژاد پرستانه و کورکورانه از کسایی سرمیزنه که توی توییتر وفیسبوک طوفان ضدنژاد پرستی راه میندازن . نمیتونست بفهمه چرا باید یه نفر تو مملکت خودش برای یه بازی فوتبال از طرف هموطناش مورد خطاب بدترین و حقیرانه ترین الفاظ قرار بگیره . از طرف کسایی که برای حضور زنا تو ورزشگاه یقه چاک میدن ولی هنوز از انجماد مغزهایی رنج میبرن که در چاله های تودرتوی تعصب و تحجر و دگماتیسم گیرافتادن .
باخودت فکر میکنی چرا رگ ضد نژاد پرستیشون برا همه اقوام فعاله الا تو .
خیلیا یادشون میره توهمون عرب خوزستانی هستی که جلوی صدام عرب هشت سال ایستاد و جون و زندگیو و عزیزاشو ازدست داد و بعدشم ادعایی نداشت .
خیلیا یادشون نیست توهمون عرب خوزستانی هستی که تالابتو خشکوندن ، نفتتو بردن ، زمیناتو شوره زار کردن اما بازم تحمل کردی و میکنی بخاطر یکپارچگی وطنت . بخاطر حفظ دینت .امنیت هموطنات .
خیلیا یادشون نیست توهمون خوزستانیی هستی که بچه هات بخاطر چندین روز تعطیلی درسالهای تحصیلی کمتر درس خوندن و تو کنکور واشتغال و پیشرفت از همنسلاشون عقب افتادن .
بااینکه همیشه حسابتو ازخائنا و دشمنای مملکتت جداکردی و جلوشون وایسادی اما باز یه عده میخوان به زورم که شده تورو باهمون چشم ببینن .
کسایی که اون روز تو ورزشگاه شعارهای دادن که نه ربطی به فوتبال داشت نه اخلاق نه انسانیت ، دقیقا همونایین که نه اخلاق دارن نه انسانیت .
یادت میاد توی جنگ ، مرزو پدران تو نگه داشتن تا طرفدارای تراکتور یا هر تیم دیگه ای الان راحت بتونن برن بازی ببینن .
سالهاست مردم خوزستان انواع و اقسام طعنه و نیش و کنایه های زیر پوستی برخی هموطن نماها و مجری های صداوسیما رو میشنون و تحمل میکنن . حتی بیسوادترین جامعه شناسا هم میدونن تکرار این روند در اقشار تحصیلکرده و غیر تحصیلکرده سرخوردگی و یاس و خشم فروخورده ایجاد میکنه . ایناست که جمع میشه ، بغض میشه ، تبدیل ب چیزایی میشه که نباید بشه .

تمام جوامع پیشرفته قبل از هرچیز نژاد پرستی و تحجر رو کنار گذاشتن . تمام این جوامع برای شهرونداشون به اندازه ی سودمندی و قانون مدار بودن احترام قائلن نه غلظت لهجه و محل تولد . حتی اگر مسلمان هم نباشیم ، انسانیم . اصول انسانیت در جامعه ی متمدن امروز فراتر از مرز و زبان و رنگ و نژاده . بشرِ امروز فراگرفته در گذار ازسنت به مدرنیته ، تمام تعصبات جداسازی شهروندانش براساس نژاد و زبان و حتی مذهب را فراموش کرده ، به علم اندوزی ، صلح طلبی ، ایجاد ثروت رفاه و آسایش بیندیشه .
خیلی دور از انتظار نیست اگر آدمایی در آنسوی آبها این رفتارها راببینن یا بشنون ، از روی تاسف پوزخنذی بزنن و تمدن این کشور رو با کل آدماش دستمایه ی طنزهای خودشون کنن.
هموطن ، رفتار من ایینه ی فرهنگ و ادب و تربیت خودمه . من هنوز یاد نگرفتم نمیتونم باقربانی کردن دیگران ، قربانی بودن خودم رو علاج کنم .

اماتو پایدار باش . هرقومیتی که هستی اونو دوست داشته باشه و درعین حفظ تمامیت ارضی میهنت بهش احترام بذار . فرهنگتو در بستر میهنت گسترش بده . میراثتو حفظ کن . وطنتو یکپارچه دوست داشته باش. زیر یک پرچم ، پشت یک مرز . فارغ از هر رنگ و نژاد و قوم و زبان . تو یاد بگیر که انسانیت باقی میمونه . یادبده شرافت و آزادگی چیزی نیست که بافریاد و ادعا بدست بیاد . امید داشته باش! اگرچه توی جامعه ی ایده آلی زندگی نکردی . شاید پسرت سالها بعد درحالی که توی همون ورزشگاه نشسته و با طرفدارای تیم رقیب گپ دوستانه میزنه ، برای پسرش داستان تو رو تعریف کنه . از قلبت ، فکر و ذهنت ، ایمان و انسانیت و عشق بجا بذار . حتما روزی نتیجه میده . شاید نه زود ولی حتما …. .

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • abadanman سلام. متنی تلخ و توأم با واقعیتهایی تلخ تر است. و در این بین انگشت اتهام خطاب به نمایندگان عرب مجلس و شورا نشینان عرب شهرها و أئمه جمعه و جماعات عرب آن شهرها و سایر مسؤولان دخیل در امور آنهاست؛ که برای اعتلایشان چه کرده اند و این فعالیتها شامل همه عربهای استان شده است یا صرفأ نصیب یک طایفه و عشیره خاص شده است؟!... هنگامی که واژهء *اتحاد* معنا و تبیین شود، آن وقت است که میتوان حق و حقوق پایمال شده را با قدرت تمام مطالبه و استیفاء کرد...
  • abadanman سلام. متنی تلخ و توأم با واقعیتهایی تلخ تر است. و در این بین انگشت اتهام خطاب به نمایندگان عرب مجلس و شورا نشینان عرب شهرها و أئمه جمعه و جماعات عرب آن شهرها و سایر مسؤولان دخیل در امور آنهاست؛ که برای اعتلایشان چه کرده اند و این فعالیتها شامل همه عربهای استان شده است یا صرفأ نصیب یک طایفه و عشیره خاص شده است؟!... هنگامی که واژهء *اتحاد* معنا و تبیین شود، آن وقت است که میتوان حق و حقوق پایمال شده را با قدرت تمام مطالبه و استیفاء کرد...