فریادهای مردم خوزستان و رسانهها
خورنا -رضا صادقیان/ روزهایی را به یاد میآورم که هوای خوزستان با خاک یکسان شده بود. جایی برای دیدن نبود.
هوایی برای تنفس نبود. جایی برای ماندن هم نبود. صدها و هزاران نفر از مردم خوزستان از اهواز، ماهشهر، آبادان، اندیکا و هفتکل راهی بیمارستان میشدند، جانشان صدمه دیده بود و راهی مراکز درمانی میشدند تا راهی برای سلامتی بیابند.
روزهایی که هوای خوزستان هوا نبود، خاک، گرد و غبار و ریزگردهای بیامان بود. خاکی که در ریه تک تک شهروندان خوزستانی رفت و آمد میکرد و تمام این بلاها به مردم فرود میآمد ولی کمتر دیده میشد!
مردم خوزستان این بلا را حس میکردند، میفهمیدند ولی خودشان راهی برای این دفع گرفتاری نداشتند. بیانصافی است از مردم و شهروندان بخواهیم در مقابل ریزگردها مقاومت کنند و سخن به اعتراض نگویند. آنقدر خاک در گلویشان فرو رفته بود که نایی برای فریاد هم نداشتند، آنچه شنیده میشد ناله بود و نه فریاد.
وقتی تمام زندگیات، خانه، محل کار، جای نشستن و حتی اندرون خانه آدمی با خاک یکی شده باشد واقعا توانی برای اعتراض و گلایه باقی نمیماند. انسان حس میکند درمانده است، راهی برای فرار و برون رفت از وضعیت یافت نمیشود.
همان روزها برخی از نشریات عکسهای گرد و غبار استان خوزستان را منتشر کردند، تصاویری که نشان میداد هوای خوزستان مرزهای بحران را یکی بعد از دیگری طی کرده است ولی نشانی از کمرمق شدن جان مردم در این عکسها نبود.
شماری از مسئولان به خوزستان آمدند ولی نتیجه و خروجی عملکرد آنان از قبل روشن بود، تعارف نکنیم، نتیجه سیاستها و تصمیمگیریها: هیچ! برای کسی که به تنگی نفس گرفتار شده، پدری که نشانههای بیماری پوستی و تنفسی را در فرزندش میبیند، مادری که از ترس بیماری اجازه بازی به بچههایش را در حیاط خانه نمیدهد یعنی فاجعه را در چند قدمی خود میبیند و توقع دارد حرکت مسئولان و مدیران ارشد در بهبود وضعیت زندگیاش را لمس کند. اینجاست که میگوییم: نتیجه آمدن مسئولان به خوزستان هیچ بود!
خبرهای چند روز قبل و امروز و حتی فردا را درباره وضعیت هوا نگاه کنیم.
هوای پایتخت آلوده است، برخی شهرهای بزرگ نیز گرفتار وضعیت وارونگی هوا شدند. صدا و سیما و بسیاری از نشریات و روزنامهنگاران با نگرش سیاسی، زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی لحظه به لحظه درباره این بحران مینویسند و به دولت و مسئولان هشدار میدهند.
توقعی غیر از این نمیتوان داشت، ولی حجم این خبرها، تصاویر و گوشزد کردنها اصلا با بحرانی که جان مردم خوزستان را تهدید میکرد قابل مقایسه نبوده و نیست. گویی مردم خوزستان جایگاهی در اکثر رسانهها نداشتند، رسانههایی که حال با بلندترین فریادهای ممکن به مسئولان وقت اعتراض میکنند.
باور کنیم حق شهرندان کشور ایران از هوای سالم یکسان است. همانقدر که نفس کشیدن و استفاده از آب و هوای استاندارد برای مردم خوزستان مهم و حیاتی است برای دیگر مردمان کشور نیز ضروری است، نمیتوان صرفا به دلیل داشتن رسانههای انبوه و متراکم شده در پایتخت بحران آلودگی هوا را برای استان و شهری خاص بینهایت مهم ارزیابی و برای نشان دادن شرایط بد هوا در مورد استانی دیگر به نشر چند عکس با قطعات کوچک اکتفا کرد! سهم مردم خوزستان در رسانهها بیش از آن است که پرداخته شده و میشود، امیدوارم قبل از بحران دوباره ریزگردها و آمدن گرد و غبار جانسوز و جانستان مسئولان اجرایی راهی برای کاستن از این درد بجویند، یا آنکه صدای نشریات و رسانهها به مراتب بیش از روزگار گذشته باشد.