بچه های زرد دیار من

علی عبدالخانی

خورنا- اصطلاح نشریات زرد در حقیقت با روزنامه نیویورک ورلد به صاحب امتیازی ژوزف پولیترز در سال ۱۸۹۶ آغاز شد.
پولیترز در همان ابتدا برای برجسته ساختن نشریه خود یک شخصیت کارتونی بنام بچه زرد خلق کرد و بدینوسیله نماد روزنامه نگاری زرد شکل گرفت.
در این نوع از روزنامه نگاری، هدف اصلی و غایت نهایی به هیچ عنوان اطلاع رسانی و فرهنگ سازی نبود بلکه همه چیز به صرف کسب منافع توجیه می شد.
با این مقدمه گذرا و کوتاه می خواهیم میزان زردی و منفعت طلبی حاکم بر بخشی از رسانه های استان خوزستان را به سنجشی کلی در بیاوریم.
متاسفانه در سالهای اخیر شاهد تولید مطالب بی کیفیت یا سطح نازل و پایین، بدون در نظر گرفتن اصول حرفه ای و معیارهای مربوط به ارزشهای خبری بوده و هستیم.
شاید اخذ سفارش جهت تهیه مطالب تخریبی (به صرف دریافت مزد!!) را بتوان اوج انحطاط رسانه های زرد استان و بچه های زردتر یا هدایتگران آنها نامید.
این رسانه ها که از موشکافی و تحلیل رویدادها عاجز هستند، چاره بقاء و انتفاع خود را تنها در بخش ذم و مدح این و آن بویژه شخصیتهای عمومی خلاصه کرده و البته در فراغ نظارت حرفه ای روز به روز بر منافع نامشروع و نفوذ پرفسادشان در حوزه های عمومی افزوده شده و می شود.
مافیای چنین مصادیقی بی پروا به سراغ همه می روند و پیشنهاد تقویت یا تخریب سوژه مورد نظر را فارغ از اصولی بنام اخلاق و انصاف می دهند و از این طریق به آنچه که می خواهند دست می یابند.
چنانچه گفته شد، شدت منفعت یا فرصت طلبی در میان برخی از اصحاب رسانه به درجه ای رسیده که، دقت و اعتبار یا ارزش خبری و حتی حریم و حرمت خصوصی اشخاص برای آنها از هیچگونه اعتبار و ارزش برخوردار نبوده و هر چه هست در میزان دریافتیهای شبه زورگیرانه خلاصه می شود! .
تملق و چاپلوسی های لخت و عریان از برخی سفارش دهندگان از علایم اصلی این قبیل رسانه هاست.
افشای اسناد مالی خام یا تبدیل شده !! که از سوی برخی موسسات یا دستگاههای عمومی با عناوین مختلف به زردخانه ها و بچه های زرد آنها پرداخت شده است، شاید بتواند نشانگر استیلاء و سیطره این قبیل واحدهای ضدفرهنگی و نه فرهنگ ساز!! باشد.
بدون شک یکی از دلایل اصلی گسترده تر شدن صحنه مانور برای بچه های زرد این دیار چیزی جز ضعف شدید برخی مدیران و ترس آنها از قرار گرفتن در کانون حاشیه های پیش ساخته محافل رسانه ای زرد نیست.
این سخن ادامه دارد…

*علی عبدالخانی*
*جمعه بیست و هشتم آبان ماه ۱۳۹۵*