مدیرعامل سابق سازمان منطقه ویژه پتروشیمی: شهرکهای کارکنان نفت هیچ شباهتی با وضعیت محروم منطقه ندارد/ باید متناسب با توسعه مناطق آزاد و ویژه، شهرهای اطراف هم رشد کنند
خورنا – ماهنامه دیپلماسی انرژی گفتگویی با علی یزدانی، مدیرعامل سابق سازمان منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی شهرستان ماهشهر داشته که در ادامه میخوانید:
خلاصه مصاحبه:
– در توسعه تاسیسات نفت و گاز و پتروشیمی دو نگاه وجود دارد، یک نگاه ملی و دومی نگاه منطقه ای و محلی
– دولت در ایجاد مناطق ازاد و ویژه نگاه ملی دارد یعنی می خواهد در کنار اب های بین اللملی و خوراک های دسترس بتواند صادرات ر افزایش دهد ،تولید ناخالص داخلی را بالاتر ببرد ، سرمایه گذاری و انتقال تکنولوژی و …. تسهیل نماید
– نگاه محلی و منطقه ای اما فکر میکند که با امدن تاسیسات نفت یا پتروشیمی در منطقه شان زندگی انان دگرگون میشود و ان منطقه حتما و باید توسط وزارت نفت اباد گردد ، در حالیکه این اتفاق نمی افتد و این مدل ذهنی مقامات محلی و منطقه ای غلط و نا درست است.
– تاسیسات و شهرک ها و شرکت شهرهای نفتی هیچ شباهتی با وضعییت محروم منطقه شان ندارد ، این مساله باعث بوجود امدن شکاف اقتصادی- اجتماعی و بوجود امدن احساس محرومیت در بین مردم منطقه می شود.
وزارت نفت در شهری که محروم است و زیر ساخت های اولیه برای مردمش ندارد، زیر ساخت های توسعه ای برای کارکنان و تاسیسات خود ایجاد می نماید. مقامات محلی و منطقهای در شهرهای مزبور نتوانستند توسعه زیر ساخت های بخش غیر نفتی ان شهر و استان را بموازات توسعه بخش نفتی به پیش ببرند و به همین دلیل توسعه نا متوازن رخ داد و در نهایت شکاف بوجود امد و مردم ناراضی شدند.
مشروح مصاحبه:
علی یزدانی بعد از ۷ سال مدیرعاملی سازمان منطقه ویزه اقتصادی پتروشیمی در ماهشهر و بعد از ۱۷ سال مدیریت در واحد های عملیاتی شرکتهای مختلف صنعت نفت از اویل سال جاری به ستاد شرکت ملی صنایع پتروشیمی فراخوانده شده است. در سوابق کاری وی علاوه بر مدیرعاملی سازمان منطقه ویژه ، مدیرعاملی شرکت پایانهها و مخازن پتروشیمی، مدیرعاملی شرکت عملیات غیرصنعتی پتروشیمی ماهشهر و مدیرعاملی شرکت حمل و نقل پتروشیمی ایران دیده میشود.
وی هم چنین در کارنامه خود عضویت در هیات مدیره شرکت بازرگانی پتروشیمی ایران ، عضویت در هیات مدیره پتروشیمی مارون عضویت در هیات مدیره پتروشیمی فجر و عضویت در هیات مدیره شرکت های ایران کاز و پرسیگاز را هم داشته است. این سوابق باعث شده است که یزدانی دیدگاهی فرامهندسی به مسائل حوزه انرژی داشته باشد. به همین دلیل در باب مسائل اجتماعی و مدیریتی مناطق نفتی به ویژه منطقه ماهشهر، با علی یزدانی به گفتگو نشستیم.
یزدانی وضعیت زندگی مردم محلی و همچنین کارکنان مناطق عملیاتی نفتی و خانوادههایشان را بهخوبی توصیف میکند و شکاف اجتماعی-اقتصادی موجود در این مناطق را برای ما ملموستر میسازد. بنظر او با وجود این شکاف عمیق، هیچیک عوامل انسانی موجود، یعنی نه کارکنان مناطق نفتخیز و خانوادههایشان، و نه مردم محلی، از وضعیت خود رضایتی ندارند. کارکنان و خانوادههایشان با افسردگی و انزو و چالش های خاص دست و پنجه نرم میکنند و مردم محلی بیش از هر چیز، از احساس محرومیت شدید و توسعه نا متوازن رنج میبرند.
- جناب آقای یزدانی فکر میکنید در مناطق نفتخیز بین بخش بومی و بخش شرکتی شکاف اجتماعی وجود دارد؟
اجازه بدهید قبل از ورود به بحث اصلی که موضوع این سئوال می باشد ابتدا مقدمه ای را تعریف کنم، ببینید از یکصد و اندی سال پیش که نفت در کشور ما کشف و استخراج گردید مشخص گردید که منابع نفت و گاز و انرژی ما در استان و شهرهای کمتر برخوردار از مزایای توسعه مانند خوزستان و بوشهر و …وجود دارد.
از یک رو شرکت نفت بر اساس وظایف قانونی خود موظف است با شناسایی منابع موجود با بسیج کلیه امکانات خود به آن مناطق عزیمت نماید و وارد عملیات اجرایی در بخش های مختلف از قبیل اکتشاف ،استخراج ، بهره برداری ، انتقال ، و فروش و صادرات گردد و طبعا” برای تحقق وظایف قانونی ناچار به صرف بودجه های کلان برای ایجاد ساختارهای مختلف صنعتی و غیر صنعتی در این مناطق نماید ایجاد مجتمع های تولیدی ، خطوط انتقال و تلمبه خانه های بین راهی، احداث پایانه های صادراتی ، جذب و بگارگیری نیروهای مورد نیاز از طریق فراخوانی عمومی و رعایت قوانین استخدامی بخش دولتی و….. نماید و از انجایی که این شهرها و مناطق فاقد زیر ساخت های لازم برای توسعه صنعت نفت و استقرار نیروهای آن بوده اند صنعت نفت ملزم بوده است برای حفظ و نگهداری نیروی انسانی خود مبادرت به ایجاد شهرک های مسکونی ، درمانگاه و بیمارستان ، مدارس ، پارک ، جاده و…..نماید.
خوب ورود صنعت نفت به مناطق محروم و شروع به ایجاد زیر ساخت های صنعتی و غیر صنعتی برای بخش مختص خود از یکطرف و عدم اقدام بموقع مقامکات استان و شهرستان و حتی مقامات ملی برای تخیص بودجه بیشتر به این شهرها جهت تقویت زیر ساخت های آنان از طرف دیگر و مدل ذهنی مقامات محلی که فکر میکرده اند ( و هنوز هم فکر میکنند) که صنعت به محض اینکه وارد شهرستانی شود آن شهرستان به توسعه پایدار خواهد رسید باعث گردید که متاسفانه شکاف موجود و یا بعبارت دیگر توسعه شهرستان دچار چالش جدی گردیده و شهرستان های فوق بجای برخورداری از مزایای توسعه از توسعه نا متوازن رنج ببرند. خوب با این مقدمه به یک نکته دیگر در بخش توسعه هم اشاره کنم تا بحث بیشتر جا بیفتد.
ببینید زندگی اجتماعی ” کلیت ” یکپارچه ای است که دارای ابعاد گوناگون سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، و حتی جمعییتی می باشد و تفکیک اینها اصلا امکان پذیر نمی باشدو کاملا تاثیر انها بر یگدیگر در عالم واقعیت به عینه قابل مشاهده و اثبات می باشد. نمی توان ماهیت سیاستگذاری در بخش های نفت و گاز و پتروشیمی و پالایش و پخش را در شهر ها و استان های کشور صرفا ماهیت اقتصادی و فنی دانست زیرا باعث میگردد که پیامدهای آن محور اقتصادی و فنی را از روال معمول حتی خارج نماید. بنظر علمای توسعه و ما که در مناطق منختلف سالها کار کرده ایم توسعه به هیچ وجه صرفا اقتصادی نمی باشد بلکه توسعه امری کیفی – انسانی است که در کانون آن انسان قرار دارد.
خوب وارد بحث اصلی بشویم . ببینید از زمان قبل از انقلاب و تاکنون، تأسیسات نفت و گاز و پتروشیمی در مناطق جنوب کشور که از عقبماندهترین مناطق بود، به وجود آمد؛ یعنی یک حوزه پیشرفته و غنی در یک محیط عقبمانده و محروم ایجاد شد. مسأله اصلی این است که تأسیسات پتروشیمی و نفت و کارکنان آن ناخواسته در شهرهای و روستاهایی مستقر شدهاندکه هیچ زیرساختی ندارند وکاملاً محروم بودند و الان نیز تا حدود زیادی همین وضعیت وجود دارد. پتروشیمی وقتی به ماهشهر آمد این شهر هیچ زیرساختی نداشت و الان هم چندان فرقی نکرده است. در عسلویه هم همین وضعیت را داریم. در حوزههای نفت و گاز و پتروشیمی سرمایهگذاری زیادی میشود و کارکنان و مهندسان از نقاط مختلف کشور با تحصیلات مختلف میآیند. تأسیسات نفت و شهرکهای کارکنان هیچ شباهتی با وضعیت محروم منطقه ندارد. این مسأله باعث به وجود آمدن شکاف اقتصادی- اجتماعی و به وجود آمدن احساس محرومیت در بین مردم منطقه میشود.
- چرا این وضعیت به وجود آمد؟ آیا نمیشد سیاستی را در پیش گرفت که این وضعیت پیش نیاید؟
از ابتدا شرکت نفت دو وضعیت را پیش روی خود میدید. یکی اینکه صبر کند تا وزارتخانههای دیگر، زیرساختهای توسعهای را ایجاد بکنند و بعد بیاید و تأسیسات نفتی و کارکنان خود را بیاورد. راه دوم این بود که وزارت نفت و شرکت های تابعه خودشان رأساً وارد ایجاد زیرساختها بشود. مثلاً بعد از جنگ که پتروشیمی میخواست فعالیتهایش را توسعه بدهد ناچار شد در ماهشهر فرودگاه، جاده، بیمارستان، مدرسه و غیره بسازد و برای کارکنانش نیز شهرکسازی کند. در واقع وزارت نفت نمیتوانست منتظر بخشهای دیگر دولت مانند وزارت بهداشت و وزارت مسکن و وزارت راه و … بماند تا آنها زیرساختها را ایجاد کنند. اگر منتظر میماند تا سالها باید منتظر میماند و شاید هم زیرساختی شکل نمیگرفت. به همین دلیل وزارت نفت خود این کار را کرد، چون بخشهای دیگر توان این کار را در فاصله زمانی مناسب نداشتند. وزارت نفت مثل همیشه در شهری که محروم بود و زیرساختهای اولیه برای مردمش نداشت، زیرساختهای توسعهای برای کارکنان و تأسیسات خودش دایر کرد. مقامات ملی و استانی و شهرستانی در شهرهای مزبور نتوانستند توسعه بخش غیر نفتی آن شهر و استان را بموازات توسعه بخش نفتی به پیش ببرند وبه همین دلایل توسعه نامتوازن رخ داد و در نهایت شکاف به وجود میآمد و مردم ناراضی میشدند.
- مگر توسعه صنعت نفت در مناطقی که مستقر میشود به ویژه در مناطق جنوبی ایران نباید به توسعه این مناطق نیز دامن بزند؟
در توسعه تأسیسات نفت و گاز و پتروشیمی در مناطق جنوبی ایران دو نگاه وجود دارد. یک نگاه ملی و دومی نگاه بومی و محلی و یا منطقهای است. دولت در مورد ایجاد مناطق ویژه اقتصادی انرژی پارس در عسلویه و ماهشهر و همچنین مناطق آزاد نگاه ملی دارد. یعنی میخواهد در مکانی که در کنار آبهای بینالمللی است و خوراک در دسترس وجود دارد، بتواند صادرات را افزایش بدهد و تولید ناخالص ملی را بالاتر ببرد. همچنین در مورد پتروشیمیها هم از آب خلیج فارس استفاده شود برای خنککنندههای صنعت. اما نگاه بومی و منطقهای که فرماندار و شهردار و مردم دارند این است که فکر میکنند با آمدن یک صنعت پتروشیمی در منطقهشان، زندگی آنها یکشبه دگرگون میشود. نگاهی که مسئولین محلی و منطقهای و مردم به صنعت و همچنین مناطق ویژه و آزاد دارند، نگاه بومی است. چابهار منطقه آزاد است، اما خود شهر و منطقه کاملاً محروم است. وقتی که وارد پنت منطقه آزاد میشویم همه چیز دگرگون میشود؛ ساختمانها، جادهها و ماشینها شیک هستند و پاساژ و همه امکانات را دارد. وقتی یک بومی وارد این پلنتها میشود چه احساسی دارد؟ احساس محرومیت شدید! و تبعیض و ناکار آمدی دستگاههای محلی و……
- خب دولت باید برای احتراز از این وضعیت شکاف اجتماعی چه کار میکرد؟ و الان چه سیاستی را باید اتخاذ کرد؟
باید متناسب با توسعه نفت و گاز و پتروشیمی وکلاً مناطق آزاد و ویژه، شهرها و روستاهای اطراف هم رشد و توسعه پیدا کنند. این مناطق هم باید برخوردار بشوند. وقتی کارکنان نفت و پتروشیمی در این مناطق از رفاه نسبی برخوردارند باید مردم منطقه هم تا حدی از امکانات مشابهی برخوردار شوند؛ امکاناتی مثل مسکن، آب شرب سالم برق پایدار، هوای پاک ، و امکانات بهداشتی و تفریحی و غیره…..
ما معتقدیم که احداث تاسیسات های بزرگ صنعتی بدون در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی و فرهنگی آن قطعا باعث بروز پی آمدهای ناخواسته زیادی خواهد شد. فقدان رویکرد اجتماعی به مقوله توسعه در کشور و بویزه در سیاستگذاری توسعه صنعتی می تواند چالش های مهمی را برای بخش های مختلف این مناطق از جمله محیط زیست و هم چنین زندگی اجتماعی محلی داشته باشد و توسعه پایدار را در این مناطق با چالش مواجه سازد.سیاستگذاری صنعتی یک جانبه و با نگاه صرف رشد اقتصادی قطعا و بر اساس شواهد و قرائن تاریخی باعث بروز نایایداری اکولوژیکی و اجتماعی خواهد شد و بر اساس تجربیات تاریخی نیز این ناپایداری اکولوژیکی و اجتماعی در میان مدت و بلند مدت پایدار پروژه های صنعت نت و گاز و پتروشیمی و پالایش و پخش را با چالش مواجه خواهند ساخت
بنظر ما باید در ساختار صنعت نفت برای این مقوله – رویکرد اجتماعی به توسعه در سیاستگذاری توسعه صنعت نفت در کشور- چاره اندیشی گردد .
- آیا این شکاف اجتماعی در همه نقاط کشور که صنعت نفت حضور دارد قابل ملاحظه است؟
مشکل اساسی نفت و صنعت پتروشیمی این است که عموماً در شهرهایی مستقر میشود که این شهرها برخوردار نیستند و در واقع کاملاً محروم هستند. در شهرهایی که برخوردار هستند، تضاد اجتماعی کمتر است؛ مثلاً در پتروشیمی اصفهان و در اراک این مشکل کمتر است. اما در بجنورد و در کرمانشاه یا ماهشهر یا عسلویه مشکلات و انتظارات و سطح توقع بیشتر است. بعبارتی هر جا که شهرها محروم باشند مشکلات بیشتر است. جامعه بومی انتظار دارد که نیروی کار کلاً بومی شود، صنعت به آنها خدمات شهری ارائه کند ، مشکل اشتغال بر طرف و یا کاهش یابد، وضعیت نظام آموزشی و در مانی بهبود یابد مثلاً در بحث اشتغال در ماهشهر همه از صنعت پتروشیمی توقع دارند که مشکل اشتغال شان را بر طرف نماید در حالیکه صنعایع بالادستی بنا به ذات خود با اشتغالزایی فراوانی مواجه نیستند بلکه اشتغال در حلقه های دیگر این صنعت قرار دارد که متاسفانه ایجاد و توسعه حلقه های دیگر در این صنعت و سایر صنایع مانند معادن، فولاد و….. مغفول مانده است و کماکان سیاست خام فروشی ، ارزان فروشی ، دائم فروشی حرف اول را میزند .
در مقطع کنونی و با توجه به خصوصی شدن این شرکتها در مناطق و پایان دوره ساخت وساز و به بهره برداری رسیدن اکثر طرحها در ماهشهر برآورده کردن این انتظارات امکان پذیر نمی باشد. بنظر ما دستگاههای مسئول باید کنار صنایع بالادستی پتروشیمی مبادرت به ایجاد صنایع میانی و پایین دستی نمایند تا هم از خام فروشی جلوگیری گردد و هم ارزش افزوده بیشتر و اشتغال و رفاه بیشتر نصیب مردم این مناطق گردد. و مسئولین شهری باید بخش اقصاد شهری را توسعه بدهند و کسب و کار را رونق بدهند. صنعت بالادستی پتروشیمی نمیتواند جواب اشتغال یک شهرستان ۲۸۷ هزار نفری را بدهد.
پس مسئولیت اجتماعی شرکتهای منطقه چگونه است؟ بالاخره آنها هم باید برای توسعه شهرستان کمک کنند چون که در اینجا فعالیت میکنند.
بله من هم با شما موافقم و فکر میکنم همه باید مسئولیت پذیری اجتماعی را بپذیریم و بدان عمل کنیم. خوشبختانه این تفکر و دیدگاله در بین مدیران صنعت پتروشیمی از قدیم بوده است و در این سالها با طرح مباحث مسئولیت اجتماعی یا CSR این موارد بهتر جا افتاده است ولی فکر میکنم عمل به مسئولیت های اجتماعی میتواند بخشی از مشکلات عدم توسعه در این مناطق را حل نماید و نه همه آن را و بنظر ما باید دولت و دستگاههای دولتی نباید مسئولیت خود را در قبال توسعه پایدار این مناطق موکول به قبول مسئولیت اجتماعی بخش های خصوصی شده صنعت پتروشیمی بداند.
- آقای مهندس بیشتر از جامعه محلی و منطقه گفتید، در مورد کارکنان و خانوادهیشان که بخش بزرگی از جمعیت شهرستان را دارند صحبت کنید. گفتید که صنعت نفت و در ماهشهر صنعت پتروشیمی برای کارکنان و خانوادههایشان شهرکسازی کرده است و خدمات مختلفی به آنها ارائه میدهد که به نسبت وضعیت مردم منطقه خیلی بالاتر است. تا چه حد صنعت توانسته است رضایت کارکنان و خانوادههایشان را در شهرکها جلب کند؟
به نکته خوبی اشاره کردید، حدود سه سال قبل مرکز تحقیقات یکی از شرکتهای پتروشیمی در مورد مسائل اجتماعی و فرهنگی ماهشهر پژوهشی انجام داد که در یک بخش آن به پژوهش در باره وضعییت سرمایه اجتماعی کارکنان پتروشیمی در ماهشهر پرداخته بود.در این پژوهش مشخص شد میزان شاخص کلی سرمایه اجتماعی در مورد کارکنان و کارگران خوزستانی صنعت پتروشیمی نسبت به جامعه محلی در حد متوسط بوده است اما در مورد کارکنان غیر خوزستانی و کارمندان و کارشناسان اداری و مهندسان اعتماد اجتماعی نسبت به جامعه محلی پایین بوده است.
در مورد رضایت اجتماعی و کیفیت زندگی کارکنان نتایج این پژوهش نشان داد که میزان رضایت اجتماعی در بین کارکنان پایین است. میزان نشاط اجتماعی در بین کارکنان بسیار پایین است . هم چنین در این پژوهش بیان گردید بالا بودن میل به مهاجرت در بین کارکنان در ماهشهر نشان دهنده سطح توسعه اجتماعی و اقتصادی ماهشهر است.