اندر احوالات حاشیههای امروز تئاتر/ اهل تماشا و اهالی حاشا
خورنا – ارمغان بهداروند مدیر اندیمشکی انجمن نمایش کشور در یادداشتی به تشریح وضعیت تولید کالاهای فرهنگی در کشور به خصوص تئاتر پرداخت که به شرح زیر می باشد:
قبول! فرض میکنیم شما درست میگویید! اما اشکال کار اینجاست که شما همه چیز را نمیگویید! همهی چیزهایی که میتواند از اساس، صورتحساب صادره را باطل کند! صورتحسابی که در خیرخواهانه بودنش محل تردید است. بگذارید همین یکی دو قدم اول، چند خطی از اخلاق درویشانِ گلستان حضرت سعدی مرور کنیم. شاید این سعادت را بیابیم که به خلقوخوی درویشان مزّین شویم. «یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شبخیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمه الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته! پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانهای بگذارد چنان خواب غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند! گفت: جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی! نبیند مدعی جز خویشتن را/که دارد پرده پندار در پیش/گرت چشم خدابینی ببخشند/ نبینی هیچکس عاجزتر از خویش!»
آشکار است که «فرهنگ» آن چنان مقوله مبسوطی است که نمیتوان تولیتی منفرد برای آن متصور بود؛ هم چنان که در بدنه ساختار مدیریت کشور، این تنوعِ تولیت به خوبی مشهود است و به ضرورت، سازمانها، ادارات و بخشهای مختلفی بر آتش آن دست دارند. اصرار بر محدود کردن دایره مخاطبانِ انتقاد و هشدارِ رهبری در حوزهی تولید کالای فرهنگی و انتقال و انحصارِ این نگرانی در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیشتر از آن چه که تلاش برای اصلاح امر باشد، فرافکنی نامطلوبی است که قطعاً مورد رضایت حضرتش نخواهد بود. تئاتر به عنوان یکی از بسیار مخاطبان این امر، با تغییر استراتژی در رویه تولید و رویکرد ارزشیابی و نظارت و معطوف داشتن توجه خویش به مضامینی همچون شهدای غواص، شهدای مدافع حرم، بازآفرینی زندگی و شخصیت چهرههای انقلاب و جنگ و استفاده از توانش وقایع مذهبی و تاریخی، چشمانداز امیدوارکننده را در معرض تماشا گذارده است.
سزاوار نیست با استخراج چند جمله مهندسیشده از یک متن نمایشی، برداشت ناموزون از پرسوناژی که باید به مدد نابهنجاری در رفتار و زبان به نقش خویش نزدیک شود و تعمیم هر اندک نقصی به همه بدنه ارجمند، به جای مرهم، نمک این زخم باشیم.
بلندمرتبهسازی از نواقصی که در هر مجموعهای امکان ارتکاب آن محتمل است، بنیاد نهادن بر آب است. پیرایش و ویرایش به کار همین روزها میآید. مجال بخشی به هنرمندانی که منصفانه و با مدارای با کم و کاستیهای عرصهی هنر، در سرزمین و خاک خویش، به صحنه میروند، لذتبخشتر از رویکردی مخالف آفرین است که نتیجه آن خروج از مرزها و مرزبندیهایی است که هیچ نتیجهای برای هیچکدام از دو سوی این قصه نخواهد داشت. آیا این رویه، نزدیکتر شدن جریان هنر به آرمانهای انقلاب را ممکن مینماید؟ پر واضح است هم چنانکه در هر عرصهای احتمال خطا وجود دارد، در تئاتر نیز این امکان و احتمال وجود دارد. دامن زدن به این اندک، آب به آسیابها ریختن است.
با تماشای نیمه خالی لیوان که نه دستاورد امروز؛ بلکه میراث به امروز رسیده است، قدردان نیمههای پر باشیم… .
تئاتر به قلم شما قسم میخورد و ایمان دارد که هر که چشم در این صحنه دارد دغدغهی تئاتر دارد.