ای یارا،نکارا،نگارینا……/، پیام هنرمندان چاووش بهبهان خطاب ب استاد شجریان منتشر شد

خورنا، ای خسرو خوبان….

ما شبی دست برآوردیم و دعایی کردیم….

یارا، نگارا، نگارینا…

ای سلاله ی سرمستان
ای سرو ناز سرانداز در میدان عشق بازی و هنر بشکوه ایران زمین..

ای زیبا روی زیبا گوی زیبا نیوش..

ای خلاصه ی خاصی و زیبایی

غیرت مان می شود، بر خویش
که نام کوچک ت بر زبان بیاوریم..

ای درخت تناور
ای سرو ابرکوه چار هزاره.

ای طوبای طیبه
ای شجری که شاخ و برگ بر ملکوت دلهای ایرانیان برکشیده ای..

شاه شمشاد قدان
خسرو شیرین دهنان
ای

محمدرضای بی همتا

ای
سیاووش ایران

ای
ابر مرد
ای ضرورت تاریخ هنر در دوران معاصر ایران

ای
محمد رضا شجریان…

نامت بلند ست،
بلند مرتبه تر بادا، نشان و مرتبه ات..

ای چاووش
ای چاووشی خوان درد و دریغ مردمان ات، به هزار سال،
آوا و نوا
و آئین همایونی ی ایران زمین..

اینجا، هزار کیلومتر، از تن و جسم نازنینت دور است،،

این جا، بهبهان است..
دیار آریوبرزن

ارگان است این جای دور
با تنگ تکابش
گستره ی نبرد مقدس سه هزار سال پیش تاریخ
میان آریائیان و آریوبرزنشان
و انیران و سکندرشان..

این جا،
از همین جا،
شاخه های جوان و نازک سبزی، که از گلوگاه متبرک تو و پنجه ی شکوهمند یاران قدیمی ات،
ریشه گرفته و دارند می بالند

تمام همت و درد و دریغ و انرژی جانشان
چون آرش بر فراز البرز
در کمان آه شان نهادند
و بر آسمانها پرتاب کردند

برای تو، و به راه تو..

دردت به جان ما
مردا.. بزرگ مردا..

ما مردمانیم، نوادگان هنر توئیم،
عاشقان سحر صدا و نور قلبت

زیستن کرده ایم سی سال
و بیشتر
با داوودی که در گلو داری

چون پر سیمرغی که بر آتش
هر جا، که ردی از صدای تو آمده
دل و جان حاضر کرده ایم
این همه سالیان

که از ما خواندی و با ما خواندی و برای ما خواندی

چون، از هنر متعالی ایران خواندی
و از کلام خداوندان سخن ایران زمین
و چشمه های زلال معارف والای حکمت و درد و تعالی ی ایرانی ..

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

تو که بر موجاموج میلیونها دل بی تاب
پارو می کشی

چه نیازت به طبیب و درمان؟

تو طبیب و حکیم دارالشفای مهر آئین ایرانیانی…

ما، نوادگان نذر و نیاز هنر بشکوه تو
در گروه موسیقی چاووش
از دیار باستانی ارگان،
بهبهان

به یاد تو، و برای تو، و با تمام دل مان ، شب دوشین

دست برآوردیم و دعایی
بدرقه ی راه سخت تو
در سختترین اجرای زنده ات
اجرای زندگی سراسر مباهاتت،
نمودیم….

همه دلخوش،به لبخند تو

ای یار
ای دلدار
ای نازنین بی تکرار

که هزار بار ، این مردم،
اجرای پیروزمندانه از تو دیده
و به قدرت و قوت تمام
سرشاریم از این ایمان
که تو می توانی
تو بهترینی
تو هیچ گاه شکست نخورده ای
تو مجسمه ی پیروزی ی مردمانت بوده ای و هستی

لرزش دست و دل ما را تو بساز

که ما ، اضطراب و رعشه ی خویش ، را در لبخند و قدرت و توان اهورایی ی تو
محو میخواهیم کنیم..

میلیاردها بال ملائک از انرژی های ملکوتی و اهورایی
از این جای دور
به سوی تو می فرستیم.

ای سیاووش جان

برخیز، و گلو ، گرم کن
به آواز زیستنی مدام..

بر خیز، یارا، نگارا،
دریا دریا، سپاه شیطان و تاریکی
به تک تحریر مهربان تو،
از،شوق مردمانت
به کرشمه ای
فنا و محو و نابود می شود

وقتی ، که بخواهی
وقتی که با لبهای ما ، مردمانت،
لبخند بزنی
و بدانی که این مردم،
چه همتی و امیدی ،
زیر گام های تو گسترانیده اند
در راه ستیغ قله ی البرزی
که می روی
و در سکوت و ایمان و امید
نظاره ات می کنند…

که می دانیم

به کجاها برد این امید مارا..

که بدانی، این مردم
ره این چاره می دانند به خدا!

که نشده ست دلشان
نفسی از تو جدا،
به خدا…

برخیز، سیاووش ایران
برخیز، شکست ندیده به هیچ میدان!
برخیز، ای دلبر عیاران
برخیز ، ای طعنه به طراران

در نبرد طالوت و تیرگی
برخیز
ای داوود
ای نهاده اندوه چندین هزار امید بنی آدم،
در فلاخن..

ای پیروز
ای پیروزمند..

ای دردانه ی بی همتای هزاران ، رند پیرهن چاک دست افشان
به تاریخ هنر ایران

ای عزیز کرده ی دلهای ایرانیان

ما با تو ئیم..
ما از تو ئیم ..

در حلقه ایم با تو
با گلوگاه متبرک تو
در قبائیم با تو و رنج تو

دل و جان فرش کرده ی بازگشت پیروزمندت.

که یقین و اطمینان ماست..

برخیز
سیاووش ایران
برخیز.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *