کیانوش راد : اصول گرایان بازهم غافل گیر شدند/ حمله و تعرض بدلیل از دست رفتن پایگاه تندروها در میان دانشجویان است

خورنا – شانزدهم  آذرماه  امسال و باز شدن نسبی فضای دانشگاه ها باز هم اصول گرایان را غافل گیر کرد . پس از این همه هجمه و تبلیغات در محکومیت برخی از فعالان سیاسی و رسانه ای ، و استفاده از رسانه های ملی و مطبوعات اصول گرا و فعالیت اکثر تریبون های نمازجمعه ، دانشجویان نشان دادند که تحت تاثیر این تبلیغات قرار نگرفته اند.

هنوز میرحسین موسوی و کروبی و خاتمی در میان مردم محبوب اند. حصر خبری و تصویری و فیزیکی ، نتوانسته است یاد آنان را از ذهن و ضمیر جامعه بزداید.
سردار نقدی ریس بسیج در سخنانی سخیف و عقده گشایانه به توهین خاتمی می پردازد و گروهی اندک و قلیل از نیروهای بسبج دانشجویی نیز در دانشگاه چمران ، به برهم زدن سخنرانی قانونی دانشجویان مبادرت می کنند.

” فاین تذهبون “، بسبج را به کجا می کشانید  ؟

بسیج و بسبجیان و رشادت ها و فداکاری های آنان ، جزء بهترین خاطرات مردم این سرزمین است. اما امروز کسانی که حتا سن آنها به دوران پر افتخار دفاع مقدس نمی رسد ، کاسه داغ تر از آش شده اند.

متاسفانه دراین میان برخی عوامل بسیج با رخنه تفکرات جناحی خویش ، و با برداشتی لجوجانه سعی دارند  ، بسبج را از سازمانی مردمی ، فراحناحی و حاکمیتی ، به گروهی در خدمت یک جناح سیاسی درآورند.

بسیج متعلق به تمام ملت است. بسبج باید پاسدار قانون و قانونگرایی باشد .

متاسفانه در دانشگاه شهید چمران ظاهرا دفاع از یک عقیده سیاسی ، و مخالفت با آن ، آنهم با تعرض و تخریب اشتباه گرفته شده است. و در حالیکه بیسترین امکانات فرهنگی و لجستیکی در اختیار آنان است ، باز هم از شنیدن کوچک ترین نوای مخالف برآشفته می شوند .

متاسفانه سکوت تایید گونه  و همراهی نهادهایی که برای هدایت دانشجویان به ارزش ها و اخلاقیات در دانشگاه ها تشکیل شده است ، مجوز غیر مستقیمی برای تجری بیشتر این قانون شکنان است.

اصول گرایان چشم و گوش خود را بگشایند. پنبه ها را از گوشهایشان ها بدر آورند  . حرف و موضع واقعی مردم را بشنوند ، تخیلات و تصورات خود را یکبار دوباره ارزیابی کنند.
خاتمی محبوب ملت ایران است. میرحسین و کروبی در قلب مردم جای دارند.
اسلام دین آزادی و آزادگی است. ایکاش پس از اینهمه عزاداری ها و مراسم و سخنرانی ها در مساجد و تکایا و صدا و سیما، ذره ای نیز از آزادگی حسین و منطق استدلالی دین و حسین سخن می رفت.
ای کاش فحاشان ، و تهمت زنندگان و متعرضان ، اخلاق و منطق و برهان و جدال احسن را پیشه خود می ساختند.
ای کاش مخالفان خاتمی ، این سید مظلوم ، همه ی اخلاق و دینداری خویش  را برای گسترش نفرت و دشمنی صرف نمی کردند.
فاصله دانشجویان و دانشگاهیان با چنین تفکرات طالبانی و داعش گونه ، روز بروز بیشتر شده است و روحانیون رسمی و حکومتی ،  اگر تنها مبلغ کلیشه ای سیاست های دیکته شده باشند و با سماحت و خفض جناح با سلایق و تفکرات گوناگون برخورد نکنند روز بروز در دانشگاه ها منزوی تر خواهند شد.
روحانیت  دانشگاه در این زمان باید بداد دانشجویان مظلوم برسد . حمله و تعرض بدلیل از دست رفتن پایگاه تندرو ها در میان دانشجویان است. همه کسانی که در منطق کم می آورند به خشونت روی می آورند.
حتا اگر تفکر دانشجویان انحمن اسلامی مورد پسند آنها نباشد ، باید از حق قانونی برگزارکنندکان دفاع و نسبت به تقبیح عمل برهم زنندگان اقدام کنند.
از طنز های تلخ روزگار ما آنکه ، این دانشجویان دانشگاه ها بودند  که پای روحانیت را به دانشگاه ها کشاندند. دانشجویان بودند که خواستار نزدیکی بیشتر حوزه ها و دانشگاه ها بودند ، و امروز متاسفانه بدلیل عملکرد ضعیف و بعضا اشتباه برخی روخانیون رسمی و حکومتی ، روز بروز فاصله دانشجویان از روحانیت رسمی بیشتر شده است.
دانشجویان با محبت و استدلال ، بیشتر سخن ها را خواهند شنید و با دستور و تعرض ، بیشتر از تفکرات شما ( درست یا نادرست ) دورتر خواهند گشت.
اگر سخنرانی همسو با اصول گرایان در دانشگاه سخن می گفت و کسی متعرض او بود ، بلافاصله توسط مسولین امنیتی و حراست دانشگاه شناسایی ، احضار و مورد بازخواست و تنبیه. قرار می گرفت. . اما اکنون با همه عکس ها و فیلم های موجود ، می گویند نمی دانیم چه کسانی بودند. آیا واقعا حراست دانشگاه و مسولان امنیتی تا این بی کفایت هستند که مسببان و برهم زنندگان را نمی توانند شناسایی کنند ؟

همه باید بدانیم ، هرگونه برخوردی را انجام و تایید کنیم ، روزی بر علیه خود ما بکار خواهد رفت.

ملاک و معیار همه باید قانون باشد . چه انحمن اسلامی ، چه بسبج و چه مدیریت دانشگاه و چه دفتر نمایندگی رهبری در دانشگاه.

بی توجهی به قانون ممکن است در کوتاه مدت بسود این یا آن جناح باشد ، اما در دراز مدت زیرپا گذاشتن قانون بضرر همه و مردم و جناح های سیاسی است.

دانشگاه محل گفتگو ، نقد ، رد و اثبات است. نمی توان با دیکته و دستور ، دانشجویان و دانشگاهیان را به این یا آن سو برد.  نمی توان با زور دانشجویان را به بهشت برد. ممکن است بتوان با تهدید و ارعاب دانشجویان را موقتا به سکوت وادار کرد ، اما نمی توان همیشه آنها را ساکت یافت.

آتش مبارزه با تفکرات استبدادی و مستبدان داخلی و مبارزه با تجاوزگران و استعمار گران خارجی در میان دانشجویان ، خاموش شدنی نیست.

ای کاش روحانیون دانشگاهی ، کمی به سیره محبوب ترین روحانیون در میان دانشگاهیان توجه می کردند. ای کاش کمی به شناخت سیره و سلوک طالقانی ، منتظری ، مطهری و مفتخ و علامه جعفری و خاتمی می اندیشیدند .

ای کاش نهادهای فراجناحی در دانشگاه ها ، به مقدمات و الزامات فراجناحی بودن می اندیشیدند.

ای کاش همه بجای درگیری و تنازع  ، به مدارا و گفتگو بیندیشند.