از آغاز طرح نیشکر تا پیامدهای تخریبی زیست محیطی خوزستان

خورنا – پروفسور حسین صدقی اولین فرد ایرانی است که دکترای تخصصی در رشته هیدرولوژی مهندسی را گرفت و  بنیان گذار دانشکده علوم آب دانشگاه شهید چمران اهواز که به عنوان قطب آب ایران از آن یاد می شود است. عمده اساتید، پژوهشگران و دانشمندان  به نام  ایران در حیطه آب از دانشجویان ایشان هستند.)

جنگ تحمیلى تمام شده بود و ما در دانشگاه جندى شاپور (شهید چمران) پس از فراغت از درگیری هاى متعدد مستقیم و غیر مستقیم مرتبط با دفاع مقدس برنامه هاى اجراى دوره هاى تحصیلات تکمیلى را در برنامه داشتیم.

در زمستان ١٣۶٨ اینجانب به عنوان استاد هیدرولوژی و مدیر گروه آبیارى و آبادانى در دانشکده کشاورزى در جریان برنامه طرحى تحت عنوان توسعه نیشکر و صنایع جنبى در چارچوب پروژه هاى عمرانى بازسازى خوزستان از طرف وزارت کشاورزى قرار گرفتم. این طرح قبل از انقلاب از طرف صندوق توسعه نیشکر مطرح و به دلایلى که ما ازآن بی اطلاع بودیم در رژیم گذشته کنار گذاشته شده بود.

طرح مزبور شامل افزایش ٨۶ هزارهکتار به ٣٠ هزار هکتارکشت نیشکر موجود در دو منطقه هفت تپه و گتوند به ترتیب در اراضى آبخور دز و کارون ، توزیع شده در شش پروژه در شمال و جنوب اهواز که در هر یک تولید شکر و تولیدات جنبى از قبیل چوب، کاغذ، غذاى دام و غیره گنجانیده شده بود.

مخالفت هایى با اجراى این طرح در همان زمان اتفاق افتاد و اینجانب و دو نفر از همکاران گروه زراعت و دامپروری دانشکده و نیز یکى از اساتید دانشکده مدیریت یکی از دانشگاه هاى تهران بعنوان مخالف طرح برای مصاحبه اى که در دیماه ١٣۶٨ در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید دعوت شدیم.

جو سنگینى از طرف پیشنهاد دهندگان و مسؤلین وقت وزارت کشاورزى بر فضاى بحث در مورد این طرح حاکم شده بود و با این که بعد ها مسجل شد که رییس جمهور وقت نظر مساعدى با طرح نداشته اند بانیان آن را از سوى ایشان بعنوان شاه بیت طرح هاى بازسازى خسارات جنگ معرفى کرده بودند.

اینجانب تحت تأثیر تبلیغات این گروه که بعد ها سو، نیات آن ها به دفعات در طول زمان آشکارشد بدون معرفى خود نظراتم را بیان کردم و اظهار داشتم که اجرای این طرح با توجه به وضعیت منابع آب خوزستان امکان پذیر نیست و توصیه نمى شود و همکاران دیگر مرتبط با تخصص خودشان مخالفتشان را با اجراى این طرح اعلام داشتند.

در این  مرحله من خود را بیش از این وارد جریانات نکردم تا این که شایعاتى مبنى بر واگذارى مطالعات مرحله اول این طرح درقالب شش پروژه مستقل تحت شرایط مشکوکى به مهندسین مشاور آن زمان به گوش رسید و یک کمپین تبلیغاتى وسیع بخصوص از طرف مسؤلین رده بالاى وزارت کشاورزى وعمدتأ معاون کشت و صنعت این وزارتخانه راه اندازى شد.

پس از حصول اطمینان از جدى شدن برنامه مطالعات طرح و حتى انعقاد قراردادهایى با برخی مهندسین مشاور معتبر و متوسط الحال، ما به فکر افتادیم تا اقدامات عملى مقابله با این طرح را آغاز کنیم و رسالت خود را بعنوان یک مؤسسه معتبر علمى محلى که خوزستان و منابع و شرایط طبیعى اش را خوب و یا حداقل بهتر از آن ها که تا آن زمان پایشان به خوزستان نرسیده بود مى شناسد انجام دهد و خود را از بدنامى هاى ناشى از پذیرش چنین طرح خطرناکى براى آینده خوزستان برهاند و بره وار در مقابل چنان خیانتى به مردمى که تازه از زیر جنگى طولانى رهایى مى یافتند سکوت نکند.

قرار شد که با یک شیوه کاملأ علمى نظر علما و متخصصین کشاورزی و منابع طبیعى کشور را از دو طرف در کنار نظر مجریان این طرح در معرض مقابله علمى قرار دهیم تا شاید از این طریق بتوان به یک توافق مطلوب در تصمیم گیرى دست یافت و طرح توسعه نیشکر در خوزستان را کلأ ملغى و یا حسب شرایط تعدیل نمود.

وزارت کشاورزى بلافاصله نسبت به این تصمیم عکس العمل نشان داد و در بهمن یا اسفند ١٣٧٠ خود همایشى متشکل از مشاورین طرح و موافقان آن را در هفت تپه گرد هم آورد و مارا نیز براى ارعاب و پشیمان کردن از برگزلری سمینار به مشارکت و ارائه مقاله دعوت نمود که ما شرط حضور را برگزارى سمینار دانشگاه قبل از هر چیز دیگر اعلام کردیم.

سمینار ما تحت عنوان تولید شکر از محصولات مختلف در خوزستان در اسفند ١٣٧٠ در دانشکده کشاورزى با مشارکت دانشگاهیان و مسئولین و مشاورین طرح توسعه نیشکر شروع بکار کرد.

مقاله کلیدى ما تحت عنوان ارائه الگوی کشت جایگزین نیشکر در استان خوزستان توسط اینجانب و همکارم دکتر کاشانی از گروه زراعت ارائه گردید و به سئوالات مطرح شده پاسخ داده شد. دراین مقاله به محدودیت هاى کمى و کیفى منابع آب خوزستان اشاره شده بود و باتوجه به دو پروژه موجود ده هزار هکتارى هفت تپه در اراضى آبخور رودخانه و سد دز و پروژه بیست هزا هکتاری گتوند در اراضى آبخور رودخانه کارون و سد کارون یک که شرایط عملکرد مطلوبى نداشتند یک الگو ى کشت تولید قند و علوفه و گندم متکی بر مصرف آب عمدتأ زمستانه معادل حدود سی درصد مصرف نیشکر و بدون هیچگونه تبعات زیست محیطى منفی پیشنهاد گردید.

اسناد و مدارک و متون مقالات این سمینار که در آن زمان تحویل مقامات وزارت کشاورزى، استاندارى خوزستان و حتى مقامات امنیتى استان نیز شد در آرشیو علمى دانشگاه شهید چمران  وجود دارد.

در نهایت نه مستندات علمى این سمینار و نه مطالب خیرخواهانه اى که در جراید آن زمان براى جلب توجه مسؤلین وزارت کشاورزى به پیامد هاى شوم اجراى این طرح براى خوزستان و ایران هیچگونه توجهى نشد و طرح با شعارهاى تولید شکر و مواد جانبى در ابعاد و در مهلت هایى که بارها دچار تعویق و شکست شد و در نهایت هیچوقت تحقق پیدا نکرد به اجرا در آمد.

تأمین آب مورد نیاز طرح براساس ۵٠ درصد آب برگشتى از آبیاری سطوح زیر کشت به رودخانه صورت گرفت که به دلایلى که در سمینار اسفند ۱۳۷۰ گفته بودیم هیچوقت تحقق پیدا نکرد و آب برگشتى از اراضى زیر کشت نیشکر درعمل تبدیل به سم مهلکى براى حیات مردم خوزستان شد و تا کنون خسارات جانى و مالى آن در دشت خوزستان غیر قابل برآورد بوده است.

این بلاى خانمان سوز تا زمانى که صدها هکتار اراضى در انحصارکشت این تک محصول باقى بماند  ادامه خواهد یافت و لطمات جبران ناپذیر خود را بر جان و مال مردم این استان وارد خواهد کرد.

از تبعات دردآور دیگر این طرح  آماده سازى ده ها هزار هکتار اراضى شور کلاس هاى ۴ و ۵ استان از طریق آبشویى براى کشت نیشکر بود . میلیارد متر مکعب آب شیرین رودخانه ها برروى اراضى شور و قلیایى سرازیر شد و نمک استخراج شده توسط این عملیات وارد رودخانه و از آن جا به هورالعظیم و اروند رود منتقل شد که مورد اعتراض و شکایت حکومت عراق قرار گرفت. با طرح شکایت و رأى داورى بین المللى به توقف آلودگى مناطق مورد ادعاى عراق دست اندرکاران طرح نیشکر در یک اقدام غیر مسئولانه زه آب هاى ناشى از نمک کشى از خاک هاى شور یا به عبارتى نمک محلول آلوده را به تالاب شادگان در حساس ترین ناحیه استان خوزستان هدایت کردند.

انجام چنین اقدامى که نمی دانم چه اسمى مى توان بر آن نهاد تیرخلاص را بر مغز جلگه حاصلخیز خوزستان خالى کرد.

تالاب شادگان رفته رفته به معدن نمک تبدیل شد که مسئولیت نمک پاشى بر جسم زخمى استان را به عهده گرفت.

طرح نیشکر از این به بعد از اعماق خاک هاى شور و قلیایى به کمک آب هاى سطحى شیرین که موجب تلطیف عمومى فضاى زیست محیطى سرزمین می شد نمک خالص استخراج و آن را در منطقه در معرض بادها و در تالاب آب شیرین انبار مى کرد و از جریان هاى هوا براى پاشیدن نمک بر کل سطح خوزستان بهره مى گرفت.

شگفتا که لحظه اى به فکر مبتکران نابودى این استان خطور نکرد که چگونه با هزینه سرمایه هاى ملى در ابعاد غیر قابل تصور ماشین نمک پاشى بر خوزستان و شاید بخش وسیعى از سرزمین ایران رابه چرخ انداخته اند و پیامد هاى شوم چنین حرکتى چه می تواند باشد.

امروز دیگر چه کسى از تبعات شوم این اقدامات بى خبر است و بازگشت املاح را به همراه سم و کود درآب هاى زهکشى شده اراضى کشاورزى  که عمدتأ زیر کشت خود نیشکر است نمى بیند. چه کسى متوجه نیست که فاضلاب هاى صنعتى و شهرى با ورود تدریجى در طول مسیر رودخانه کار را تمام مى کنند و دیگر لجن جاى آب سالم طبیعى را مى گیرد.

مساحاتى بالغ بر سى هزار هکتار کشت نیشکر در ورودى دو شاخه دز و کارون حتى در زمانى که فقط دو سد دز و کارون ١ رود کارون بزرگ را در بالا دست خوزستان کنترل مى کردند فشار فزاینده اى را بر کمیت و کیفیت رودخانه کارون در عبور از دشت خوزستان و الحاق به خلیج فارس در بین النهرین تحمیل مى کرد و هشدار هاى زیست محیطى بین المللى در مورد نابودى این منطقه که تحت تآثیر دستکارى هاى جدى دجله و فرات در کشورهاى بهره بردار قرار داشت درهمان سال هاى دهه هفتاد میلادى آغاز شده بود.

در چنان شرایطى چه عقل سلیمى مى توانست بپذیرد که در دشت خوزستان تنها حدود صد هزار هکتار اضافه اراضى به کشت تک محصولى که بیشترین نیاز آب را دارد و حساس ترین گیاه به شورى است اختصاص داده شود در حالى که با رشد جمعیت و در پایان یک جنگ هشت ساله از یک طرف زیر ساخت ها لطمه دیده و از طرف دیگر نیاز به آب بیشتر براى سایر مؤلفه هاى مصرف ملى افزایش یافته است.

پروژه ها با ولع لجام گسیخته به اجرا در آمدند و تخریب ها و شکست ها با تزریق احجام بى حساب و کتاب پول مخفى نگه داشته شدند، درحالى که تخریب طبیعت دیگر نمى توانست پنهان بماند.

مردم ابتدا در منتهى الیه دشت یعنى خرمشهر و آبادان با مشکل آب شرب مواجه شدند، لوله کشى ها شروع شد ولى با توسعه بحران به مناطق شمالى دیگر این اقدامات در حد مسکن هم عمل نکرد و بحران محدود به آب نماند و دامن نخلستان ها و سایر مؤلفه هاى صنعت و کشاورزى و شرب را هم گرفت.

در این میان یک رخداد دیگر که شاید در شرایط مناسب مى توانست کمکى براى خوزستان باشد بلاى جان شد. احداث سدهاى زنجیره اى روى شریان هاى حیاتى این استان اعم از کرخه، دز، کارون، مارون و همه  فضاى خفقان آورى به لحاظ منابع آب براى جلگه خوزستان که بهره گیر غالب این آب ها در سیستم عمومى تولید آب بود ایجاد نمود.

ورود سیلاب هاى شستشو دهنده خاک و هوا را قطع کرد، بر رژیم کمى و کیفى جریان هاى طبیعى آب به دشت اثرات منفى معنى دار گذاشت و بهمراه دستکارى هاى مناطق تولید آب در حوضه هاى آبریز براى انتقال آب بین حوضه اى روز به روز بر ابعاد بحران هاى پى در پى افزوده شد.

آخر این شور بختى ها، هدایت رودخانه کارون به داخل مخزن تبدیل آب شیرین به نمک در ورودی این رودخانه به دشت خوزستان با احداث سد گتوند است.

زبان از بیان ابعاد خسارات مترتب بر این پروژه براى سرزمین ایران قاصر است، این دیگر یک فاجعه و بلاى ملى است که دیر یا زود اثرات شوم خود را به منصه ظهور خواهد گذاشت.

اگر خوزستان را در ردیف شماره یک صف قربانیان این فاجعه بشمار آوریم خطا نکرده ایم چراکه مى تواند بیمارى تلقى شود که تنها داروى نجات بخشش دقیقأ به سم آلوده شده است. سم مهلکى که متدرجأ بیمار را به عوارض بیشمار جنبى مبتلا مى کند قبل از آن که او را از هستى ساقط کند.

اى کاش من روایتگر این داستان درد ناک براى سرزمینى که عمرم را براى سرافرازى او صرف کرده ام نبودم ولى آن چه بیان شد شرح همه ابعاد فاجعه نیست.

از همه مى خواهم که  فقط به جبران خسارات فکر کنیم و همگان در چارچوب هاى ممکن به نجات کشور بیاندشیم