معرفی و بررسی کتاب «یک فنجان چای بی موقع»

خورنا – دکتر رضا صادقیان امروز برخلاف همیشه با یک معرفی کتاب به تحریریه خورنا آمد. هرچند از وی انتظار تحلیل های سیاسی همیشگی اش را داشتیم، اما معرفی و بررسی کتاب اش را هم دوست داریم. در معرفی کتاب امروز، در خصوص کتاب «یک فنجان چای بی موقع» نوشته ی امیر حسین فطانت میخوانید. از انتشارات شرکت کتاب. به شرح زیر:

یک فنجان چای بی‌موقع، به قلم امیرحسین فطانت برای کسانی که دستی در فعالیت‌های مسلحانه قبل از انقلاب ۵۷ داشتند و اسطوره‌های بی‌جان چپ را پذیرا بودند، تلنگری شدید و گاه بسیار ترسناک جلوه می‌کند. گویی فطانت با تمام توان می‌کوشد اندک حیات آنان را در زندگی امروز بمیراند و به جایش رنگ زندگی ببخشد، همچون زندگی پرفراز و نشیب نویسنده کتاب که با مهاجرتی اجباری همراه شد و از ترس جان و فضای انقلابی روزهای نخست و رسیدن به زندگی کوله‌بار سفر را می‌بند و از کشور می‌رود.

نویسنده کتاب یک فنجان چای بی‌موقع براساس تجربه شخصی‌اش که تجربه بسیاری از فعالان سیاسی چپ قبل از انقلاب بود، با آگاهی کامل روایتی را طرح می‌کند که با خواندن آن روایت جانی برای زیست مجدد اعدام شدگان و اساطیر سابق نیروهای چپ باقی نمی‌گذارد. اسطوره‌هایی که گاه از مرز شهید بودن رد می‌شدند و معیاری بودن برای شناخت حق و باطل و با آنکه دیر زمانی قبل کشته شده بودن، اعدام شده و زیر خاک دفن شده بودند، همیشه زنده‌تر از هر انسان‌ زنده‌ای وضعیت امروز و آینده را با نبودنشان در میان طیف فکری‌شان مشخص می‌کردند. گویی سایه آنان از هر انسان دیگری بلندتر و فربه‌تر بوده است. انگار بخشی از هویت گروه‌های چپ برگرفته از اعدام شدگان رژیم سابق شکل گرفته بود، که اگر چنین نمی‌بود پس چرا در هر مناسبتی با عکس جانباختگان دهه پنجاه روبرو بوده و هستیم؟

۰۳۲a474c8a3c45819a46a48aaddb28b6

در نوشته فطانت این نیروهای همیشه زنده در عالم ذهن و جان‌باخته در دنیای واقعی به کلی رنگ می‌بازد، به جای رنگ خون و جنون و اعدام به رنگ زندگی می‌رسد. همانند خود نویسنده که زندگی و زیست در جهان پر از ترس و دلهره را رها کرد، تا زندگی آرام و شادمان را تجربه کند. نویسنده تنها دوره‌ای خاص در زندگی‌اش را با بخش‌های دیگر زیست‌اش در جهان جدا می‌کند. صفحه‌هایی در کتاب حکایت پیوستن وی به جبهه و جنگ است، جنگ با دشمن جانی که خرمشهر را به خونین‌شهر تبدیل کرد(ص ۲۲۰) برای وی، هیچ‌گاه صحنه‌های از خود گذشتگی و دفاع از سرزمین مادری با دستان خالی هیچ وقت تکرار شدنی نیست.

نزدیک به ۵ دهه گروه‌های چپ و کسانی دیگر که دستاویزی در دنیای امروز نمی‌یابند و توان آن ندارند که به افکار اندیشمدان بیاویزند، می‌کوشند تا شخصیت‌های گذشته را بیرون از خاک آورده و نمایی دیگر از رفتگان و یا اعدام شدگان به دست دهند. اصطلاح رفیق کبیر، لقب کرامت دانشیان بعد از اعدام در سازمان فداییان خلق ساخته شد.(ص ۱۱۲) در صورتی که براساس روایت فتانت، دانشیان چنان افکاری ساده و راهی آسان را انتخاب کرده بود که هیچگاه نمی‌توان نشانی از تیزهوشی و دقت را در آن شاهد بود.(ص ۸۸)

در واقع، براساس گفته‌های نویسنده، خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان، دو شخص جدا از هم بودند. اولی قرار بوده هواپیمایی را برباید، و دومی می‌کوشد تا ولیعهد وقت را ترور نماید. ولی همین دو شخص، با بازی کثیف(ص ۹۸) پرویز ثابتی و براساس سناریویی نوشته شده چنان به همدگیر مرتبط می‌گردند که گویی هر دو را با همدیگر بازداشت کردند، در حالی که گلسرخی ۲ سال قبل‌تر از دانشیان بازداشت شده بود(ص ۳۳۹).

پخش دادگاه گلسرخی و دانشیان از تلویزیون ایران، و برش دقیق گفته‌های دو متهم چنان به دل برخی از فعالین سیاسی چپ آن زمان خوش می‌نشیند که با اعدام آن دو جریان چپ هویتی دوباره می‌یابد. هویتی پر از ستیز و آشتی‌ ناپذیری بخشی جدایی ناپذیر از افکار و رفتارش می‌گردد. هویتی که خسرو گلسرخی در دادگاه نشان داد، بدون هیچ سازشی زندگی کن. فتانت قلمی برداشته و خط بطلان بر تمام آن ساختارهای ذهنی می‌کشد، روایت وی تلخ است، برای کسانی که سال‌های سال با شخصیت‌های پر از غرور و سازش ناپذیر زندگی کردند، باور کردن ساده دلی و شاعر پیشگی آن دو رفیق کبیر سخت است؛ اما رویدادهای تاریخی و روایت آن، در صورت تضاد با ذهن‌ها به پیروزی می‌رسد، حتی اگر پذیرفته نشود و یا تمام آن تاریخ نفی گردد.