تلاش برای دستگیری قاتل «بروس لی» در تبریز و تلاش برنامه ۹۰ !

خورنا قصه به نظر ساده است. یک نفر یا «یک جریان» دروغی را ساخته و حالا هزاران نفر و دهها جریان تلاش می کنند آن دروغ را فاش کنند اما دروغ های تازه به آن افزوده می شود!

احسان محمدی – حتی آنان که برای بیدار ماندن، کبریت زیر پلک هایشان گذاشتند تا برنامه چهارساعته شب گذشته ۹۰ را به امید حل شدن معمای تبریز ببینند ناامید به رختخواب رفتند. ماجرا در مهم ترین و پربیننده ترین برنامه تلویزیونی نه تنها شفاف نشد بلکه گره های دیگر بر آن افزودند.

مدیرعامل باشگاه نفت تهران گفت: «من نتیجه دروغ را برای اولین بار از زبان یکی از مسوولان بی سیم به دست که از مسوولان حراست بودند شنیدم»!

استاندار آذربایجان شرقی به عنوان عالی ترین مقام اجرایی استان مدعی شد به رغم وجود تلویزیون در جایگاه ویژه که طبعاً بازی سپاهان را پوشش می داد از کفاشیان می خواستند برای اهدای جام قهرمانی به تراکتورسازی  وارد زمین شوند!

مسئولین تراکتورسازی اصرار دارند که «دروغ بزرگ» برای مایوس کردن آنها ساخته شده، پسر تونی کماکان به عنوان یکی از عاملین پخش شایعه معرفی شد و …

فارغ از اینکه این مسابقه فوتبال از بعد فنی چه نکاتی داشته است پرسش اینجاست که چرا کلاف را در هر موضوع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و حتی ورزشی این همه سردرگم می کنیم؟

چه اراده ای وجود دارد که کمتر پرونده «تحقیق و تفحصی» حتی با دستور مستقیم کلیدی ترین مدیران نظام به نتیجه نمی رسد یا افکار عمومی را قانع نمی کند؟

در ماجرای سربازی گیت نتیجه چه شد؟ جز اینکه مهرداد پولادی و سروش رفیعی دو بازیکنی  را که با سند و مدرک مشخص شد تخلفاتی داشته اند همراه تیم ملی به جام ملت های استرالیا فرستادیم؟

ماجرای غش کردن داور پرسپولیس – سپاهان و تبانی برخی داورها که آن همه هیاهو به پا کرد به کجا رسید؟ دلال های فوتبال شناسایی شدند؟ پرونده قلیان گیت نتیجه داد؟ آب های مشکوک و مسموم که بازیکنان پرسپولیس را مثل بوفالوهای گلوله خورده پخش زمین می کرد از کجا و توسط چه کسانی وارد رختکن این تیم شد؟ و …

ورزش در هر جای دنیا کارکردی اجتماعی دارد. از آن برای ساختن هویت اجتماعی استفاده می کنند. برای گره زدن آدم ها، برای ساختن باوری به نام «ملت»، برای اینکه آدم های پراکنده حول یک موضوع واحد گرد بیایند از آن لذت ببرند و در نتیجه این شادکامی احساس تعلق به جمع کنند و از فردیت ها کم شود. اما چرا در جامعه ما این اتفاق نه تنها شکل نمی گیرد بلکه مثل یک تهدید به آن نگاه می شود که «بی سیم» به دست ها باید تصمیم گیر آن باشند؟

چرا ماجراهای ساده را به قصه های امنیتی هراسناک تبدیل می کنیم که نتوانیم به آنها نزدیک شویم.

هرچه بیشتر در خصوص این ماجرا حرف زدند و سندهای شفاهی رو کردند ماجرا پیچیده تر شد.

قصه به نظر ساده و روشن است. یک نفر یا در بدبینانه ترین شکل «یک جریان» دروغی را ساخته است و حالا هزاران نفر و دهها جریان تلاش می کنند آن دروغ را فاش کنند اما دروغ های تازه بر آن افزوده می شود!

از همه آزاردهنده تر ماجرای تکرار هشت دقیقه آخر بازی است که برخی عنوان می کنند. آخرین نمونه این وعده های خیالی هنوز آنقدر کهنه نشده است که فراموشش کنیم. ماجرای پرونده علا عبدالزهرای عراقی در خلال جام ملت های آسیا که عنوان کردند بازی ایران – عراق تکرار می شود.

نتیجه را ۳-۰ به سود ایران اعلام می کنند و خلقی را با دروغی امیدوار کردند. وعده ای که عملی نشد. افسانه هایی از این دست تازه کردن زخم مردم تبریز است که زن بی پناه و گرسنه شان در مبارزات مشروطه به«ستارخان» می گفت: خاک می خوریم ولی خاک نمی دهیم!

در سال های گذشته بارها با «جیب» مردم شوخی شده است، لطفاً با اعتماد مردم شوخی نکنید. شجاعت داشته باشید و برای نخستین بار یک نفر پایش را یک گام جلوتر بگذارد و بگوید او این «گاف حرفه ای» یا «گناه غیرضروری» را مرتکب شده است. مردم بیشتر باور می کنند تا اینکه پشت مردم تبریز، پشت فوتبال یک کشور، پشت اشک های هزاران هوادار پنهان شوید.

گزنده است اما کمتر کسی اعتماد دارد که کمیته های تحقیق و تفحص و مدیران هوشمند و خلاق و تلاش گر در نهایت گزارشی شفاف و قانع کننده و به دور از رعایت «مصلحت ها »ی همیشگی ارائه کنند.

می توان با اطمینان ۵۱ درصدی گفت اگر قاتل «بروس لی» پیدا شد، مقصر پرونده پُر اشک و آه تبریز هم پیدا می شود!

* بروس لی ( ۱۹۷۳- ۱۹۴۰)استاد هنرهای رزمی و بازیگر فیلم های رزمی که در سراسر جهان هواداران بسیار داشت و دوستداران او مرگ وی در جوانی و اوج شهرت را مشکوک دانستند و گمانه های بسیار درباره آن مطرح شده است و از این رو پیدا شدن قاتل بروس لی اصطلاحی طعنه آمیز برای امید نداشتن به انجام یک کار است.