مردم خوزستان و کنار آمدن با «ریزگردها»
رضا صادقیان – خورنا خانم ابتکار، معاون محترم رئیس دولت یازدهم چند روز قبل و در همایش روز جهانی آسم گفتهاند: هیچ مسئولی نمیتواند به مردم قول دهد که مشکل گرد و غبار در چند سال آینده حل میشود. مردم باید با مشکل ریزگردها کنار بیایند.
اینکه مسول یکی از سازمانها بزرگ کشور چنین با صراحت سخن از حل نشدن موضوعی بگوید، رک و راست سخن اصلی را به زبان جاری کند، جای خوشوقتی دارد. بر خلاف بسیاری از مسولان شهری و یا استانی که در هنگامه انتخابات خبر از حل شدن تمام گرفتاریها بعد از رای آوردن میدهند و گاه وظایفی نادر و ناشدنی برای خود تعریف مینمایند، خانم ابتکار اعلام کردم مردم باید با ریزگردها کنار بیایند. یعنی تا اطلاع ثانونی خبرهای خوبی در راه نیست، مگر کنار آمدن با همین وضعیت قابل لمس و قبول گردوغباری که گاه و بیگاه در هوای استان پراکنده میشود و مستقیم به حلق مردم خوزستان میرود.
البته مسئله گردوغبارها فقط مربوط به استان خوزستان نمیشود، چنین پدیدهای در شهرهای دیگر هم رویت شده و میشود. مثلا سال گذشته و در شهر تهران، بیش از ۲ بار پدیده ریزگردها باعث تعطیلی مدارس و یا تاخیر در کارهای روزمره مردم شد. ولی زنگ خطر به سرعت تمام به صدا درآمد و هشدارهای بسیاری جدی از طریق رادیو، تلویزیون، روزنامهها و حتی وبلاگهای شخصی به مردم داده شد. ریزگردهایی که باعث شد در دولت قبل وزیر کشور(آقای نجار) اعلام کند با هلیکوپتر و هواپیماهای سمپاشی و روشنکردن فوارهها در پارکها از میزان آن در پایتخت بکاهند. اینکه چنین راهکارهای زیبا و گوشنوازی تاثیری در کاهش ریزگردها داشت و یا خیر مسئله چندان مهمی نیست، اما در همان ایام بخش زیادی از ساعت کاری برنامههای رادیو و تلویزیون به این مهم پرداخت میشد و با پخش مصاحبهها و برنامههای پزشکی به مردم پایتخت هشدار میدادند تا در معرض آسیبهای جدیتری قرار نگیرند. نه تنها ایرادی به چنین کارهای نیست، بلکه این روش و به کارگیری آگاهی بخشی در حوزه سلامت میبایست در دیگر شهرهای کشور نیز با همان شدت انجام پذیرد.
اما وقوع همین رویداد در استان خوزستان و یا چابهار، سیستان و بلوچستان و مردم استان بوشهر با این پدیده “کنار آمده” و مانند همیشه کارهای روزمره را انجام داده! چون بهتر از هر فردی دیگری میدانند مسئله قابل حل نیست، از همین روست که کمترین واکنش به این سخنان از سوی همین بخش از منطقه جغرافیایی کشور قابل مشاهده بود. باور کنید مردم با شنیدن و یا خواندن این سخنان آب سردی روی پیکرشان ریخته نشد،تعجب هم نکردند. آنچه را که با چشم دیده و با جانشان لمس کرده بودند را دوباره خواندن! همین. در مقایسه با کلانشهر تهران و مددرسانی برنامههای رادیو و تلویزیون جهت کمک به شهروندان و بالاتر بردن آگاهیهای پزشکی و تعطیل نمودن ادارات و مدارس تلاش شد مردم کمتری آسیب ببینند. اما در این سوی کشور شاید مدارس ابتدایی تعطیل شوند و یا خیر، شاید ادارههای دولتی تعطیل شوند و یا خیر،گویی هنوز تصمیم روشنی درباره میزان آلودگی هوا و یا ریزگردها مشخص نشده و اگر شده چرا در روزهایی که هوا به شدت آلوده و انبوهی گردوغبار در هوای خوزستان جولان میدهد خبری از تعطیل شدن بخشهای مختلف پالایشگاه، مناطق نفتخیز جنوب و پروژههای در حال اجرا به گوش نمیرسد؟ اگر این رویدادها کنار آمدن با مسئله جانسوز گردوغبارها نیست چه چیزی میتواند باشد؟
از اوایل دهه هشتاد مسئله ریزگردها به عنوان پدیدهای شوم نمایان شد. گاه با بارش بارانهای فصلی و یا کاهش یافتن سرعت بادهای موسمی این رویداد به دست فراموشی سپرده میشد، ولی اصل داستان همچنان برقرار بود. در این مدت مسولان امر، از جمله سازمان محیط زیست به جای پرداختن به مسئله ریزگردها تلاش کرد به بخشهای دیگر رسیدگی کند. شکار کردن، جلوگیری از ماهیگیری در رودخانهها و تلاش برای واردات بنزین سالم بخشی از کارهای تعریف شده سابق و جدید بود، به این ترتیب پدیده نامبارک گردوغبار و یا همان ریزگردها به حاشیه رفت. گویی مردم هم پذیرفتن با چنین بحرانی کنار آیند. شاید به این دلیل که گمان میرفت آنچه به عنوان گردوغبار در هوای شهرها موج میزند از آن سوی مرز آمده و منشاء داخلی ندارد. همین دلخوشیها کافی بود که گاه کشور عراق، عربستان، صحاری کشور کویت و یا مکانهای دیگر مقصر اصلی شناخته شوند. به یکباره و بعد از گذشت ۱۰ سال ریشه اصلی این گردوغبارها در داخل معرفی میشود. خشک شدن بخشی از تالاب شادگان، رودخانه زهره، خشک شدن قسمتی از رودخانه کارون و… باعث این پدیده معرفی شدند. حداقل بخشی از مسولان و دست اندرکاران قبول نمودند ریشههای این هوای ناسالم هم آن سوی مرز و هم این سوی مرز است، به عبارتی روشنتر باعث بوجود آمدن بخشی از این داستان غمانگیز خاک و هوای ناسالم خودمان هستیم. گویا همه چیز به مالشپاشی و یا حساب و کتاب میان وزارت جهادکشاورزی، سازمان محیط زیست و نفت نبوده است! اعتراضها و رسیدن بخشی از صدای مردم خوزستان در سال گذشته به گوش مسولان استانی و کشوری، باخبر شدن از همین وضعیت بود.
به گمان راقم این سطور، خانم ابتکار همچون مدیران باتجربه و آگاه به امور تلاش کرده و میکنند گرهایی از مشکلات امروز کشور بگشاید. تجربه وی در دورههای قبل بازگو کننده همین حکایت است، ولی بیان چنین سخنانی هیچ کمکی به اصل گرفتاری مردم خوزستان و پدیده ناهنجار ریزگردها نمیکند، غیر از آنکه مهر تاییدی باشد به نوشتهها و گفتارهای مخالفان دولت یازدهم. کسانی که از هر زمان و فرصتی سود میجویند تا بهانهای تراشیده و با بزرگنمایی حاشیهها مردم را به راهی دیگر رهنمون کنند و دولت فعلی را به کم کاری و یا دوری از خواستههای مردم محکوم نمایند.
آنچه در این میان قابل توجه مینماید، تلاش مدیران فعلی و شخص خانم ابتکار برای حل گرفتاری امروز است. مشکلاتی که گاه ریشه در دیروز و مدیریت ضعیف دارد و بسیاری وقتها برآمده از دشواریهای امروز میباشد. هر مدیر و مسئولی وظیفه دارد سخن از امروز بگوید و دردهای روز مردمان را رفع کند. سخنراندن از روزهای آینده و سالهای آینده به میان آوردن و گرد ناامیدی بیشتر در هوا پاشیدن هیچ سودی در بر نخواهد داشت.